معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








شهریور 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  نقش صداقت در فرآیند عرضه و تقاضا ...

نگارنده: مدیحه برزگر

آثار اقتصادی صداقت از دیدگاه آیات و روایات
یکی از محورهای اصلی در مسائل بازار تقاضا است.تقاضا به طورکلی عبارت است از: مقدار کالا یا خدمتی که مصرف کننده تمایل وتوان خرید آن را درقیمت و زمان معینی داراست، بنابراین در تقاضا علاوه بر تمایل و خواست مصرف کننده، توانایی وی نیز مورد نظر است و برخلاف ظاهر لفظ،تقاضا تنها به معنای خواست مصرف کننده نیست. زمان معین در تقاضا گاهی یک روز، یک هفته ،یک ماه می باشد.1مجموعه عناصری که به نحوی روی میزان تقاضا شده از کالاها، موثر واقع می شوند، یکی قیمت کالاهای مورد نظر و دیگری عواملی همچون درآمد و ثروتِ مصرف کننده، قیمت سایر کالاها و خدماتِ مرتبط با کالاهای مورد نظر، سلیقه مصرف کننده، انتظارات وی ازآینده قیمت کالاها وامثال آن می باشند.2بنابراین اگر صداقت در سمت تقاضا نباشد اقتصاد جامعه به بحران کشیده می شود و گران فروشی که یکی از موارد فسادهای مالی است درجامعه رواج پیدا می کند.عرضه نیز عبارت ازمقدار کالاها و خدماتی است که فروشندگان و یا تولیدکنندگان تمایل دارند درقیمت های معین و در زمان معینی ارائه نمایند. زمان درعرضه ، همانند تقاضا می تواند ساعت معینی ازیک روز، روزخاصی ازهفته ، ماه، سال ونظیرآن باشد3. دراین قسمت نیز اگرصداقت نباشد سبب احتکارفروشندگان درقسمت عرضه کالاها نسبت به مردم می شود درنتیجه قیمت ها افزایش می یابد و می تواندعرضه فعلی را کاهش دهد و مردم با محدودیتهایی درزمان مشخص، به دلیل این نوع احتکار مواجه شوند. درصورتی که امام علی (ع)درحدیثی می فرمایند: «احتکاررذیلت وپستی می باشد.4»دراین قسمت ازنوشتارنیز به این نتیجه می رسیم که درجامعه کنونی،   باید تمامی عوامل عرضه وتقاضا بایکدیگر صداقت داشته باشند تاجامعه بتواند درمقابل تحریمهای دشمن مقاومت وپایداری کند.

نقش صداقت در فرآیند قراردادهای اقتصادی
برای انجام تولید، به سرمایه‌گذاری نیاز است. منابع لازم برای سرمایه‌گذاری یا از آورده‌ی خود سرمایه‌گذاران است و یا قرض گرفته خواهد شد. گرفتن قرض، متضمن بستن قرارداد است. قرارداد صحیح نیز، وابستگی زیادی به رعایت اصول اخلاقی بویژه «صداقت» دو سویه در مفاد و مواد آن خواهد داشت. حاکمیت صداقت و در نتیجه اعتماد در سطح یک جامعه می‌تواند به گسترش کم خطر چنین قراردادهایی بینجامد که نتیجه‌ی نهایی آن، به جریان افتادن وجوه نقدی جامعه، توسعه‌ی سرمایه‌گذاری و در نتیجه، رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه خواهد بود. شواهد زیادی نشان داده است در جوامعی که چنین اعتمادی بر اساس پایبندی قرض گیرنده و قرض دهنده به اصل صداقت شکل گرفته‌ است، از رونق و شکوفایی اقتصادی بیشتری برخوردار بوده‌اند. در اسلام فعالیت‌های اقتصادی مشترک، تنها بر اساس اصل اخلاقی صداقت و شکل‌گیری اعتماد دو طرفه بین مسلمانان جنبه‌ی موفق عملی و اجرایی پیدا می‌کنند.رسول خدا(ص)درباره پاکیزه ترین نوع درآمدها در فعالیتهای اقتصادی می فرمایند:«پاکیزه ترین درآمد، کسب تاجرانی است که در دادوستد دروغ نمی گویند، درامانت خیانت نمی کنند، خلف وعده نمی کنند، به هنگام خرید بدگویی و به هنگام فروش ستایش نمی کنند، به هنگام سودمند نبودن معامله در فروش کالا امروز و فردا نمی کنند و به هنگام سودآوری در دریافت سختگیری ندارند5». بنابراین طبق روایت بالا کسی که درمعاملات اقتصادی خواه از نوع قرض دادن باشد، خواه از انواع دیگر باید دو طرف معامله با یکدیگر از درِصداقت رفتار نمایند تا اینکه هم درآمد پاکیزه ای داشته باشند و هم  از آثار اجتماعی آن بهره مند شوند.

صداقت دربازار اسلامی
در بازار اسلامی با واژه صداقت روبرو هستیم، صداقت فضیلتی اخلاقی و با ارزشی متفاوت است منظور از صداقت در اینجا معنای وسیع آن، یعنی صدق در نیت، رفتار و ساختار است، صداقت در ارتباط فرد با دیگر افراد جامعه وبا محیط تجلی پیدا می کند و در فرد یا بازار به عنوان یک ملکه رسوخ یافته، پایدار می شود و در نتیجه ، میان ظاهر وباطن، گفتار با نوشتار و رفتار و همه اینها با یکدیگر تعادل برقرار می کند«صداقت بازار به این است که عوامل آن، یعنی عرضه کنندگان وتقاضا کنندگان ، نوع برخورد هر یک با دیگری فضای فیزیکی، نورپردازی ، چینش کالا، وفضای حاکم بر بازار به طور پایدار واقع نما باشد، به گونه ای که انحراف از حقیقت یا وارونه سازی آن با هر نوع ممکن در او صورت نگیرد واگر به هر دلیل ، انحراف از واقعیت صورت پذیرفت بازار، انعطاف پذیری لازم رابرای جبران آن داشته باشد6». پایداری صفت صداقت و رسوخ آن در عوامل بازار، یعنی عرضه کنندگان وتقاضاکنندگان موجب می شود افزون بر اینکه بازار به قیمت، مقدار و کیفیت اطمینان حاصل کند، طرفین مبادله نیز به یکدیگر و به بازار اعتماد کرده و ممانعت عمدی از دسترسی به اطلاعات و ارائه نادرست اطلاعات صورت نمی گیرد و کرامت انسانها حفظ شود.اما تبلیغات کاذب، بر چسب های خلاف واقع، فریب ، غش، خلف وعده، خیانت در امانت و بی انصافی، از مظاهر فقدان صداقت دربازار است که هزینه های زیاد و آسیب های فراوانی را به بازار و در نتیجه به جامعه وارد می کند، فقدان صداقت در بازارِ کار و عوامل تولید، به عیب پوشانی، سرقت از کار و کم فروشی، بی مسئولیتی ، فرصت طلبی و سرانجام به افت کیفیت و بازدهی پایین تولید می انجامد.

پیامبراکرم(ص) درروایتی می فرمایند:«یاعلی :مبادا دروغ بگویی که موجب روسیاهی است وخداوند نام دروغگو را در دفتر دروغگویان ثبت می کند و راستگویی مایه رو سفیدی است وخداوند نام او را در دفتر راستگویان ثبت می کند7».

ویژگی انسان اقتصادی صادق
انسان اقتصادی در بازار اسلامی ، خداوند را محور و کانون عالم هستی می داند. انسان بر اساس این نگرش، خداوند متعال را مالک حقیقی آسمان وزمین و همه آفریدگان، و خود را امانتدار و مالک اعتباری نعمت هایی که او در اختیارش نهاده است، می داند. در نتیجه، بهره مندی اش از این نعمت ها باید در گستره حدود و مقررات الهی باشد. نگرش امانی بودن کالا، مانع طغیان انسان می شود. انسان اقتصادی در اسلام، از مواهب الهی بهره می برد. ولی همواره از طغیان وسرمستی و غفلت از یاد خدا دوری می جوید و در هر حال خداوند را ناظر و مراقب اعمال خود می بیند8.. در بینش انسان اقتصادی الهی، دنیا مزرعه آخرت است و دنیا و آخرت ؛ دو چهره یک حقیقت اند. مرگ چیزی جز انتقال از این جهان به سرای جاودان نیست. ترس از سوء حساب در روز قیامت نقش بسیار موثری در تصحیح رفتارهای انسان از جمله رفتارهای او در بازار دارد به طور مسلم مراقبت درونی مداوم افراد، عامل بسیار مهمی برای تحقق صداقت در گفتار و رفتار و رفتارهای منصفانه اقتصادی است واین امر تاثیر به سزایی در سلامت و کارآیی بازار و در نتیجه رشد اقتصادی، برقراری رفاه وآرامش عمومی و حفظ کرامت انسان دارد.اعتقاد به اینکه انسان پس از مدت کوتاه و در زمان معین به نیستی تبدیل می شود، با این اعتقاد که فرصت کوتاهی در اختیار دارد و باید توشه ابدی فراهم سازد، تاثیر بسیار متفاوتی در رفتار انسان خواهد گذاشت. پاداش های آخرتی ، انگیزه را برای فعالیت ها تشدید می سازد، همچنان که عقوبت های سنگین آخرتی، فرد را از تعرض به حقوق دیگران ، پنهان سازی عیوب کالا در بازار اسلامی و نیرنگ و هر نوع پنهان کاری اطلاعات باز می دارد. براساس مبانی اسلامی، انسانِ اسیرِ حداکثر سازیِ لذت وسود مادی، انسانی هواپرست و مذموم است. توجه به خواسته های نفس اماره، انحراف از مسیر توحید ویکتاپرستی و شرک است . نه تنها این نوع نفع طلبی مادی صرف؛ معیار خیر وشر نیست وسعادت فرد وجامعه در گرو حداکثر سازی آنها نیست، که برعکس هر چه انسان بتواند از لذت های زودگذر دوری کرده وبا هوا وهوس مبارزه کند، سعادتمند تر است. این نگرش منشأ صداقت به معنای اعم است ، صداقتی که با انصاف وفای به عهد، امانتداری، مسئولیت پذیری وراست گویی همراه است 9.

راهبردهای ارتقای صداقت بازار
اسلام با تکیه برآموزه های وحیانی و محور قرار دادن اخلاق دربازار ، زمینه های تحقق صداقت را به معنای اعم در بازار فراهم کرده است. فراهم کردن زمینه ها وایجاد نظم و انضباط از طریق تاکید بر مشخص بودن قیمت و کیفیت کالا، موضوع ، نوع، وشروط مبادله و زمان قبض واقباض و ثبت وضبط این موارد در قرارداد موجب می شود که همه اطلاعات تاثیر گذار در اختیار طرفین مبادله قرار گیرد. از طرفی توصیه های اخلاقی به بازاریان و دادن اختیار فسخ به شخصی که مغبون شده یا کالای معیوب دریافت کرده ، انگیزه های فریب کاری را به حداقل می رساند. همچنان که نظم فیزیکی بازار به این امر کمک می کند. افزون بر این دولت اسلامی برای ارتقای کارآیی بازار به پیروی از سیره نبی مکرم اسلام و امیر المومنین علی(ع) در هدایت و مراقبت از بازار، ملزم است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به إعمال سیاست های مناسب و موثر برای حاکمیت صداقت در بازار بپردازد 10. تأکید بر تقویت ایمان وتقوای عناصر موثر دربازار با نهادینه کردن راست گویی، امانت داری، وفای به عهد، رعایت انصاف، تعمیق اصل «الفقه ثم المتجر»و دوری از غش وغرر، زمینه پرهیز از پنهان کاری جلوگیری از اکل مال  به باطل وزیان های ناشی از جهالت منتهی به نزاع را فراهم آورده وسرانجام کارآیی بازار را ارتقاء می بخشد بازار اسلامی با تقویت انگیزه های معنوی، پیوند منافع جمع به منافع فرد و جمع بین مراقبت های درونی وبیرونی، نظام انگیزشی قوی ای را برای عدم کتمان حقایق و ارائه و اطلاعات صحیح وتلاش برای مراقبت از عدم زیان به سایر عناصر بازار فراهم ساخته است .

آثار صداقت اقتصادی از منظر روایات
در متون حدیثی بر تجارت وفعالیتهای اقتصادی در بازار برای تأمین روزی تأکید شده است و بسیار مورد تشویق وسفارش قرار گرفته است تا جایی که برخی از بزرگان دین نیز به تجارت در بازار می پرداختند، نظیر حضرت هود(علیه السلام) که پیشه اش تجارت بود11 وپیامبر گرامی که با سرمایه حضرت خدیجه به تجارت می پرداخت وامام صادق(علیه السلام) که با دادن سرمایه، دیگران را به آن تشویق می کرد 12. در این قسمت به احادیث مربوط اهمیت صداقت در تجارت وآثار وفواید آن اشاره می شود.

پیامبراکرم(ص)درحدیثی می فرمایند: «ای صنف تاجر و کاسب شما فاجر(بدکاره) هستید مگر آن کس از شما که از خدا بترسدو به نیکی و درستی با مردم رفتار کند و راست بگوید. 13  امام سجاد (ع) فرمود: «درست کرداری و سخن نیکو، مال و روزی را افزایش می دهد».  امیرمومنان  (ع) می فرماید: ای تاجران از سوگند دروغ در معامله بپرهیزید، چرا که سوگند دروغ بازار را گرم می کند وبرکت آن را می برد 15. درحدیثی از امام صادق(ع) واردشده «راستگویی وبازگرداندن امانت به نیکوکار کلید روزی است 16». همچنین از نظر روایات یکی از آداب تجارت حلال، صداقت است. رسول خدا (ص) فرمود: پاکیزه ترین درآمد، کسب تاجرانی است که در داد وستد دروغ نمی گویند، در امانت خیانت نمی کند، خلف وعده نمی کنند، به هنگام فروش ستایش نمی کنند، به هنگام سودمند نبودن، معامله در فروش کالا امروز فردا نمی کنند. به هنگام سودآوری در دریافت سختگیری ندارند 17. رسول خدا (ص) در حدیثی دیگر می فرمایند: که بهترین درآمدها سود حاصل از معامله نیکو و پاک است در این حدیث از نظر پیامبر اسلام معامله ای که از روی عدم صداقت انجام پذیرد می تواند معامله ای ناپاک باشد.

از روایات فوق می توان نتیجه گرفت که راست گویی می تواند تاثیر بسزایی در اقتصاد داشته باشد زیرا اگر تجارت واقتصاد کشور بر صداقت بنا نهاده شود مسلما مردم در پی کسب و کار و روزی حلال خواهند بودو در نتیجه می توانیم اقتصادی سالم و به دور از هر گونه بیماری داشته باشیم و دولتمردان نیز می توانند با ایجاد اقتصاد مقاومتی پویا براساس صداقت و درستی وضعیت اقتصادی جامعه را مدیریت نموده و مشکلات را رفع نمایند. 

نتیجه گیری
 صداقت، یکی از بهترین صفات اخلاقی نفس انسان می باشد که هم فرد وهم جامعه را به کمال می رساند. صداقت روابط انسانها را مستحکم می کند، زیرا بزرگترین رکن یک رابطه خوب، اعتماد واطمینان است. صدق است که سبب جلب اعتماد همنوعان، دوری از تهمت، وفای به عهد، ایثار، اجتناب از دروغ ، عزت نفس، اقدام به خیرات، رحمت، نیکوکاری، انفاق، تحکیم بنیان خانواده، ایمان، فروتنی، تواضع ، تقوی وعدالت می شود. صداقت بسیاری از مشکلات را در جامعه حل می کند، راه وصول به مقصد را آسان می سازد، از هزینه های کمر شکن بازرسی ها می کاهد، حجم پرونده های حقوقی را به حداقل می رساند و به مردم آرامش خاطر می بخشد ونگرانی هایی که به خاطر احتمال دروغگویی برای افراد مختلف پیدا می شود را از میان برمی دارد و به انسان شخصیت و ابهت می بخشد. رعایت اصل صداقت در معاملات وعرصه اقتصادی نیز یک اصل مهم  واساسی شمرده است . اگرصداقت در تقاضا نباشد موجب گران فروشی شده وعدم صداقت در عرضه نیز سبب احتکارفروشندگان می شود درنتیجه قیمت ها افزایش می یابد و اقتصاد جامعه به بحران کشیده می شود و حاکمیت صداقت در معاملات اقتصادی نیز موجب به جریان افتادن وجوه نقدی جامعه، توسعه‌ی سرمایه‌گذاری و در نتیجه، رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه خواهد بود. پایداری صفت صداقت و رسوخ آن در عوامل بازار، موجب می شود افزون بر اینکه بازار به قیمت، مقدار و کیفیت اطمینان حاصل کند، طرفین مبادله نیز به یکدیگر و به بازار اعتماد کرده و ممانعت عمدی از دسترسی به اطلاعات و ارائه نادرست اطلاعات صورت نگیرد.

اما عدم صداقت در بازار که نمود آن کم فروشی ، تقلب، دورویی ودروغ نمایی در معاملات است، فضای اقتصادی جامعه را مسموم  می کند وتبعات بد آن دامنگیر مردم می شود.

منابع

1-ابوالقاسم ،خوشحال،همان کتاب ،ص91

2-همان، ص94

3-همان،ص113

4-عبدالواحدبن محمد،تمیمی،غررالحکم ودررالکلم،تحقیق مصطفی درایتی،چاپ یکم،قم،دفترتبلیغات اسلامی،1366 ،ص13

5-عبدالرحمن ابن ابی بکر،سیوطی،جامع الصغیرفی احادیث البشیرالنذیر،جلال الدین ،ج1،چاپ یکم،بیروت،دارالفکر،1401ق،ص336

6-مصطفی، کاظمی،صداقت درمقایسه باشفافیت دربازاراسلامی،چاپ اول تهران،دانشگاه شهید بهشتی،1391،ص102

7-حسن بن علی بن شعبه، حرانی،تحف العقول عن ال الرسول، ترجمه جنتی،چاپ دوم،قم ،موسسه انتشارات اسلامی،144هق،ص29

8-مصطفی،کاظمی،همان،کتاب،ص130

9-حسن بن علی بن شعبه،حرانی،همان کتاب، ص104

10-مصطفی،کاظمی،همان کتاب،ص138

11-محمد بن یعقوب، کلینی، همان کتاب،ج5،ص76

12-محمدرضا،حکیمی،الحیاه،ج5،تهران،دفترانتشارات اسلامی،بی تا،ص598،وفضل بن حسن ،طبرسی ،مجمع البیان فی تفسیرالقرآن،،ج2،چاپ دوم ،تهران ،انتشارات ناصرخسرو،1372،ص380

13-عبدالله، جوادی آملی، همان کتاب،ص58وحسن بن محمد،دیلمی،ارشادالقلوب الی الصواب،ترجمه سیدعبدالحسین رضایی،ج1،چاپ سوم،تهران نشراسلامیه،،،1377،ص353

14-همان،ص610

15-حسین ،بروجردی،منابع فقه شیعه،ج22،ترجمة عده ای ازفضلاء،اول،تهران،انتشارات فرهنگ سبز،1386،ص141

16-عبدالرحمن ابن ابی بکر، سیوطی، همان کتاب،ص336

17-محمد باقر، مجلسی، ،همان کتاب،ج8،ص149

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[یکشنبه 1397-06-25] [ 10:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  واژه شناسی کلمات ذنب و اثم ...

نگارنده: مرضیه رهنما

یکی از اعجازهای قرآن کریم اعجاز در الفاظ آن است؛ چنانکه یک مفهوم را با الفاظ گوناگون، به مناسبت های مختلف با معانی مورد نظر بیان می کند. یکی از مفاهیم که در قرآن کریم با الفاظ مختلف بیان شده مفهوم گناه است که قرآن کریم با واژه هایی همچون ذنب، اثم، سیئه، معصیت و … به آن اشاره کرده است که در این مبحث به واژه شناسی کلمات ذنب و اثم می پردازیم.

ذنب: واژه ذنب و مشتقات آن،  ۳۹ بار در قرآن کریم به کار رفته اند. از این تکرارها، ۱۱ بار به صورت مفرد (ذنب)، و ۲۶ بار هم به صورت جمع (ذُنوب) و دو بار به صورت جمع اما به فتح ذال (ذَنوب) آمده و جز این سه شکل صیغه دیگری از این ماده در قرآن دیده نمی‌شود1.

الذَّنب: در اصل به دست گرفتن دنباله و دم چیزی است و ذَنَبتُهُ یعنی به دمش زدم و آن را گرفتم، و ذنب بطور استعاره در هر کاری که عاقبتش ناروا و ناگوار است و به اعتبار دنباله چیزی به کار رفته است. از این روی واژه –ذنب- به اعتبار نتیجه‌ای که از گناه حاصل می‌شود، بد فرجامی و تنبیه و سیاست نامیده شده است2. مولفان معجم الوسیط آن را به معنای ارتکاب عمل غیر مشروع دانسته اند3.  در قرآن کریم ذنب در معانی خطا، جرم و گناه به کار رفته است اما در همه موارد حامل معنای اصلی خودش نیز هست. بنابراین به نظر می‌رسد ذنب در اصل به معنای زدن با دم بوده است و چون این زدن با دم عکس العملی تقابلی و تنبیهی را از طرف مقابل موجب می شده است، در معنای آن توسعه داده شده و بر هر عملی اطلاق شده که در رابطه با فرد دیگری بوده و عکس العمل تنبیهی و مجازاتی او را به دنبال داشته است. در عین حال به شهادت سیاق، بیشترین کاربرد ذنب در قرآن در معانی گناه و ارتکاب اعمال غیر مشروع است4.

 واژه ذنب به معنای عمومی گناه، هم در قرآن و هم در دیگر متون دینی کاربرد فراوانی دارد و این شمولیت واژه باعث شده تا به گناهان کبیره نیز اطلاق گردد5.

به بیان دیگر ذنب عبارت از عملی که به دنبالش ضرر و یا فوت نفع و  مصلحتی بوده باشد و از آنجا که اصل آن از ذنب به معنای دم و دنباله حیوان گرفته شده به گناهان نیز اطلاق ذنب شده است؛ زیرا  گناه  جنایت و ستم به دیگران دنبال و آثاری دارد و مستلزم کیفرو عقوبت و انتقام است6.

 اثم: واژه اثم در مقایسه با ذنب در قرآن کریم از بسامد بیشتر و تنوع صیغه زیادتری برخوردار است.  این واژه ۴۸ بار و در قالب صیغه‌های اثم، اثیم، اثام، آثم و غیره در قرآن کریم آمده است.  ابن فارس برای ماده اثم یک معنای اصلی بیان داشته و آن عبارت است از کندی و عقب ماندن. حسی ترین معنای این واژه در مورد شتری کندرو است که از رسیدن به مقصود باز می ماند7. بنابراین سرّ آنکه بعضی افعال و اعمال ما را اثم نامیده اند این است که کسی که مرتکب آن عمل می‌شود از دستیابی به خیر باز می‌ماند8.  و راغب نیز آن را اسمی دانسته است که انسان را از ثواب و پاداش بازمی‌دارد.9 و همچنین اثم به معنای گناه است و گفته شد مراد از آن انجام کاری است که حلال نیست10. از این رو اثم از نظر معنا نزدیک است به کلمه ذنب و آن عبارت از گناهی که به دنبال خود شقاوت و محرومیت از نعمت های دیگری را می‌آورد و سعادت زندگی را در جهات دیگر تباه می سازد11.

بنابراین گستره ی شمولیت این واژه در معنای گناه از واژه ذنب کمتر است و بیشتر به گناهانی اطلاق می شود که جنبه شخصی داشته و به حق النفس برمی‌گردد.  این واژه در آیات به گناهانی اشاره دارد که می تواند باعث آغاز ارتکاب دیگر گناهان یا به نقلی مقدمه‌ای بر گناهان بعدی باشد12. در نتیجه تفاوت اثم با ذنب به وضوح روشن می شود: اثم به آن دسته از اعمال و گناهانی اطلاق می شود که به طور طبیعی و وضعی انسان را از رسیدن به سعادت در زندگی دنیا و آخرت باز می دارد، در حالی که ذنب هر نوع عملی است که در ارتباط با دیگری اعم از خدا یا بشر انجام گیرد و پیگیری طرف مقابل را جهت انتقام و مجازات به دنبال داشته باشد. روشن است که اثم و ذنب در بسیاری از موارد مصداق مشترکی داشته باشند از این جهت که آن گناه تأثیر وضعی در روح انسان داشته و او را از دستیابی به سعادت و خیر و ثواب باز می‌دارد «اثم»، و از این جهت که نافرمانی خدا را موجب شده و مجازات خدا را به دنبال دارد «ذنب» باشد.  از این رو چه بسا اعمالی که ذنب باشد اما اثم به شمار نیایند. چنین به نظر می رسد که ذنب اعم از اثم است،  یعنی هر اثمی ذنب هست اما هر ذنبی اثم نیست. تامل در اعمالی که در  قرآن کریم بر آنها اثم اطلاق شده به روشنی دلالت دارد بر اینکه گناهانی که اثم خوانده می شوند از گناهان بسیار بزرگی به شمار می آیند که از یک تاثیر وضعی بسیار عمیق و بدی بر روح و دل انسان نهاده و به طور طبیعی او را از رشد و سعادت بازمی‌دارد از دیگر سو آثار و پیامدهای بسیار نامطلوبی در زندگی انسان به همراه دارد و بالتبع عذاب سخت‌تری را نیز در قیامت به دنبال خواهد داشت13.

 ‌پی نوشت منابع

1.      حسینی امین، سید مرتضی، معناشناسی گناه در قرآن، گرگان: نوروزی، چ اول، 1395، ص ۴۶

2.      راغب اصفهانی، حسین ابن محمد ابن فضل، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه و تحقیق غلامرضا خسروی حسینی، جلد ۲، چ چهارم، قم: المکتبه المرتضویه لاحیاء آثارالجعفریه، 1378،ص ۲۰.

3.      ابراهیم مصطفی و دیگران، معجم الوسیط، طهران، موسسه الصادق للطباعه و النشر، 1386، ذیل ماده ذنب.

4.      طیب حسینی، سید محمود، درآمدی بر دانش مفردات قرآن، چ سوم، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1393،  ص ۲۳۶.

5.      حسینی امین، سید مرتضی، همان، ص ۱۴۵

6.        سایت اسلام کوئیست به نقل از فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد ۲ ،ص ۷۱۳

7.        ابن زکریا، حسین ابن احمد بن فارس، معجم مقایس اللغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1429.

8.      طیب حسینی، همان، ص240.

9.        راغب اصفهانی، همان، ذیل مدخل اثم.

10.  ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، ج12، قم: ادب، 1405،  ص5

11.  ترجمه المیزان، جلد ۲ ، ص ۲۸۹ .

12.     حسینی امین، همان، ص ۶۸

13.     طیب حسینی، همان، ص ۲۴۳

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[پنجشنبه 1397-06-22] [ 09:58:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  استغفار و آثار آن در زندگی از منظر آیات و روایت ...

 نگارنده: احترام خیامی

مقدمه

 خداوند زندگی انسان را با بایدها و نبایدهایی آمیخته و بدین وسیله او را برای رسیدن به هدف والای آفرینش یاری کرده است اگر کسی توفیق این را بیابد که از یک سو به قوانین الهی و از سوی دیگر به اعمال خود بنگرد، برایش روشن می شود که بین آنچه هست و آنچه که باید باشد راه بسیار است و باید چاره ای برای این کوتاهی ها بیابد. رحمت خداوند چنان بی انتهاست که راه را بر هیچ یک از بندگان خود نبسته و آنان را دعوت به استغفار نموده است «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً »1.

در زندگی دنیوی گاهی انسان مرتکب گناه و معصیت می شود و با انجام اعمال خیر و اطاعت از خداوند آثار سوء آن عمل شنیع را جبران می نماید و این در صورتی است که ایمان شخص قوی باشد و گناه انجام شده ضعیف باشد. اما در حالت عادی برای توده مردم گناه مانع انجام اعمال نیک و خیر و خداپسندانه می‌شود در نتیجه خود گناه رشد می کند و آنگاه نه تنها برکات معنوی، بلکه برکات مادی هم از انسان گرفته می شود. بنابراین از آنجا که انسان نیاز به برطرف کردن آثار گناه دارد، شناخت استغفار و آثار آن برای او اهمیت بسیاری دارد. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی و روش به کار رفته در این مطالعه اسنادی با استفاده از ابزار فیش برداری و تحلیل محتوا انجام شده است. در این تحقیق بر آنیم که آثار استغفار را در زندگی انسان بررسی کنیم.

انسان ومعصیت

 استغفار مصدری از باب استفعال است که ریشه آن  غفر باشد و به معنای چیزی که بر پوشاندن دلالت می کند2. انسان به جهت طبیعت بشری اش از خطا و انجام گناه معصوم و معصون نمی باشد، علت اصلی آلوده شدن به گناه این است که انسان اولاً خود را نمی شناسد و به ارزش روح خود واقف نیست ثانیاً تاثیر گناهان را بر روی خویش نمی داند ثالثاً نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی‌کند. بنابراین می توان گفت علت اصلی میل گناه، ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین اسلام برای سعادت انسان ترسیم می کند.

فلسفه استغفار اولیاء الهی

استغفار منحصر به بندگان خداوند نیست و اولیای خداوند و حتی پیامبران نیز با وجود معصوم بودن به درگاه خداوند استغفار می نمودند. فلسفه استغفار پیامبران و پیشوایان دینی از طرفی آموزش به دیگران بوده است که بدانند راه بازگشت به سوی خداوند وجود دارد و از طرفی دیگر استغفار را مانند دژ محکمی می‌دانستند که می تواند در برابر خطورات شیطانی تاثیر گذار باشد. اما فلسفه اصلی آن چنین است که ایشان در مراتب بندگی، عزّ ربوبی را مشاهده کرده اند و لذا هر نوع اشتغال به امور نشئه مادی و حیات دنیوی را که اگرچه به امر خداوند باشد و یک لحظه در آن فروگذار نشده باشد، اشتغال به غیر پنداشته و لازم می‌دانند از خداوند طلب استغفار کنند3.

نمونه ای از استغفار پیامبر اسلام:

1.      خداوند در مورد حضرت داوود علیهالسلام فرمود: «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ؛ در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت»4.

2.      حضرت سلیمان علیهالسلام فرمودند: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي  إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ؛ عرض کرد: بار الها، به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی را نسزد، که تو تنها بخشنده بی عوض هستی»5.

آثار و برکات استغفار در زندگی در برخی آیات و روایات

1.      استغفارگشاینده درهای نعمت و روزی خداوند به روی انسان است.

از برکات مادی استغفار دست یافتن به زندگی خوب و نعمتهای فراوان مادی و نزول باران رحمت و رویش مناسب گیاهان و سرسبزی مزارع و باغ هاست در آیات متعددی از قرآن به این اثر اشاره شده از جمله در سوره نحل می‌فرماید:«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً«10» يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً «11» وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً ؛ پس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او بسيار آمرزنده است.آسمان را بر شما ريزش كنان مى‌فرستد. و شما را با اموال و فرزندان يارى مى‌كند و براى شما (از همان آب باران) باغ‌ها قرار مى‌دهد و براى شما نهرها جارى مى‌سازد»6.

و نیز امام علی علیهالسلام در این باره میفرمایند:«زیاد استغفار کنید تا روزی را به سوی خودطلب کنید»7.

2.      محو شدن گناهان

خداوند در قرآن در مورد محو و پوشاندن گناهان، میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ ؛»8.

و نیز همچنین امام صادق علیهالسلام در این باره میفرمایند: «خداوند درهای توبه و استغفار رابرای تو باز کرده تازشتیهای باطنی خود راکه از معاصی و اخلاق زشت حاصل می شود بپوشانی».9

و نیز امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: «در شگفتم از کسی که ناامید است در حالی که استغفار همراه اوست»10.

3.      دست یافتن به رضوان خداوند

مقام رضا و خشنودی خداوند برترین مقامی است که خدا در قیامت به بندگان عطا می‌فرماید. وقتی در قرآن سخن از پاداش مومنین و مومن به میان میآید و از بهشت عدن به عنوان بهترین منزل گاهی ادمی شود از مقام رضا و خشنودی حق به عنوان ثوابی بزرگتر و بالاتر از بهشت عدن و نعمت های جاودانه خدای سبحان یاد می گردد. خدای متعال در این باره می فرماید: «خدا اهل ایمان را از مرد و زن وعده فرموده که در بهشت خلد ابدی که زیر درختانش نهرها جاری است درآورد و در عمارات نیکو و پاکیزه بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت فیروزی بزرگ است»11.

و امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: «سه چیز است که بنده را به رضوان خدا و خشنودی او می رساندزیاد استغفارکردن، فروتن و نرم خوی بودن و زیاد صدقه دادن»12.

4.      محبوبیت نزد خداوند

علاقه به محبوب شدن در نزد دیگران در فطرت هر انسانی نهفته است کسی را نمییابید که دوست نداشته باشد محبوب دیگران شود این افراد دوست دارند محبوب کسانی باشند که دارای علم قدرت کمال جمال صفات نیک انسانی باشند بنابراین برای هر انسانی این علاقه و شوق سرشار وجود دارد که محبوب خداوند متعال قرار گیرد. خداوند در قرآن می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ؛ همانا خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه کنند و هم پاکیزگان دور از هر آلایش را دوست می‌دارد.»13.

 ‌5. ایمنی ازعذاب الهی

در قرآن و نهج البلاغه استغفار به عنوان عامل رفع عذاب معرفی شده است.خداوند در قرآن آورده است: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آنها هستی، آنان را عذاب نخواهد کرد و نیز مادامی که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند»14. امام علی علیهالسلام نیز در این رابطه می فرمایند: در زمین دو سبب امنیت وجود دارد که عذاب را بر می دارد یکی از آنها برداشته شده است و به دیگری متوسل شوید، عامل امنیت یک که برداشته شده است وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و عامل باقی در زمین استغفاراست»15.

پی نوشت منابع

1-      سوره نوح، آیه۱0

2-      عبدالباقی، محمد فواد، معجم المفهرس، ناشر ژکان، 1394، ص634

3-      امیرپور، وجیهه، کیفیت استغفار و آثارآن، 1396، ص14

4-      سوره ص، آیه 24

5-      سوره ص، آیه35

6-      سوره نوح، آیه 12-10

7-      العروسی الحویزی، علی ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، چ5، ص424

8-      سوره تحریم، آیه 8.

9-       هاشمی نژاد، زینب سادات، نگرشی نو به توبه و استغفار، 1394، ص94.

10-   نهج البلاغه، حکمت 187

11-   سوره توبه، آیه 72

12-   یوسفی، محمد حسین، تجربه شیرین ندامت، قم، دلیل ما، 1382.

13-   سوره بقره، آیه 222

14-   سورهانفال،آیه33.

15-   نهج البلاغه، حکمت 88

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
 [ 09:51:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت