معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  عوامل مؤثر در سرنوشت انسان از نظر قرآن و روایات ...

محقق: خدیجه گرزین

چکیده

تقدیر و قضای الهی در مورد تمام آفریده های خداوند از ثبات و پایداری برخوردار بوده و موجودات بدون دگرگونی محسوسی به وضع خود ادامه می دهند. اما همین تقدیر و قضا در مورد انسان از کیفیت خاصی برخوردار است.  با وجود اینکه اصل فطرت انسان ثابت است، اما عواملی وجود دارد که بر این قضا و قدر الهی موثر می باشد و می تواند سرنوشت انسان را تغییر دهد. این نوشتار با هدف بیان عوامل مؤثر در سرنوشت انسان از دیدگاه آیات و روایات نگاشته شده است. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی، تحلیلی بوده و روش بکار رفته در آن اسنادی است. . از مهم­ترین نتایج بدست آمده در این نوشتار می­توان به آن اشاره کرد این است که سنن کلی و قوانین جهان آفرینش تخلف ناپذیر اما قطعاً در نیک فرجامی یا بدفرجامی انسان اثر مستقیم دارند و عواملی وجود دارد که انسان می تواند به کمک آنها خودش، عاقبت خویش را انتخاب کند. نعمت بزرگ و ارزشمند اختیار که  خداوند به انسان عنایت فرموده  کمک می کند که از میان خوب و بد، صحیح را برگزیند. از چیزهایی که کمک می کند که انسان بتواند بهترین گزینه را انتخاب نماید عقل انسان است. عقل نوری است روحانی که روح بوسیله آن علوم بدیهی و نظری را درک می کند و به انسان توانایی تشخیص خوب از بد و یا حتی خوب تر از خوب را نیز بدهد. همچنین از آموزه های دیگر قرآن دعوت به تفکر است و انسان رشد یافته، انسان متفکر است. در نتیجه ی بکاربردن عقل و تفکر در آفرینش موجودات، بیداری و تقوا حاصل می شود. با علم و آگاهی و داشتن تقوای الهی انسان می تواند سرنوشتی زیبا و دلنشین را برای خود رقم زند. رسیدن به این مسائل با صبر بر گناه وانجام عبادات و همچنین با بکاربردن شجاعت و اعتدال در غضب میسر می باشد. از جمله مسائل دیگری که باید در نظر بگیریم، انتخاب دوست خوب است، که بتواند ما را هر لحظه به یاد خدا انداخته و به سمت کمال سوق دهد و در غیر این صورت ممکن است به سمت شیطان و عذاب ابدی بکشاند.

کلید وازه: اختیار، سرنوشت، عقل، تقوا، تفکر

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[شنبه 1400-02-18] [ 11:51:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شــرح اجمــالی بر صلــوات شعبانیه(7) ...

“ارزقنی مواساه من قترت علیه من رزقک بما وسعت علی من فضلک

و نشرت علی من عدلک

و احییتنی تحت ظلک”

پس از درخواست توفیق اطاعت دومین خواسته حضرت خواسته اجتماعی است. یعنی مسائل عبادی جدای از مسائل اجتماعی نیست. در قرآن بعد از"اقیموالصلاه” بلافاصله و آتوالزکاه ذکر شده، لذا می فرماید: خدایا روزیم کن که مواسات کنم با آنانکه روزیشان را تنگ نمودی. به وسعت روزی که از وسعت و کرمت به من عطا کردی و سایه عدالتت را بر سر من گستردی و مرا در سایه عنایت زندگی بخشیدی. مواسات تنها پرداخت صدقه نیست بلکه معنی مواسات، مشارکت با دیگری در مشکلات او و شریک کردن او با اندوخته های خود است. مواسات و همکاری اجتماعی معیار شیعه شناسی و میزان برای انتخاب دوست است.
امام صادق (علیه السلام) فرموده است:«امتحنوا شیعتنا عند مواقیت الصلاه کیف محافظتهم علیها و الی اسرارنا کیف حفظهم عند عدونا و الی اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها"(محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج 15، کتاب الايمان، ص 141) شیعیان ما را با سه چیز امتحان کنید:
1-هنگام اوقات نماز و چگونگی محافظت آنان از نماز
2-چگونگی حفظ اسرار ما از دشمنان
3-در اموالشان که چگونه با برادرانشان مواسات می کنند.
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند: «خصلتان من کانتا فیه و الا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب قیل و ما هما قال الصلاه فی مواقیتها و المحافظه علیها و المواساه».( الخصال، جلد۱ ، صفحه۴۷ ) دو ویژگی است که در هر کس وجود داشت شایسته دوستی است و اگر نه دوری گزین، دوری گزین، دوری گزین. سوال شد آن دو ویژگی کدامند: نماز در وقت خود و محافظت بر نماز و مواسات.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: از وصایای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) این بود که:«یا علی سید الاعمال ثلاث خصال: انصافک الناس من نفسک و مواساتک الاخ فی الله عز وجل و ذکرک الله تعالی علی کل حال». (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، جلد۱۱ ، صفحه۳۰۸ )
ای علی برترین اعمال سه چیزاند: انصاف با مردم و مواسات با برادران برای خدا و ذکر خدای متعال در هر حال.
نکته: از روایات استفاده می شود که مواسات با خوبان و بدها هر دو مطلوب است.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: «رأس العقل بعد الدین التودد الی الناس واصطناع الخیر الی کل واحد بر و فاجر(.بحار الأنوار : ۷۴/۴۰۱/۴۴))
اصل عقل پس از دین داری، مهرورزی با مردم و نیکی کردن به همه انسان های نیکوکار و بدکار است.

موضوعات: ویژه ماه شعبان
 [ 11:44:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مفهوم شناسی تغذیه صحیح از منظر قرآن و روایات ...

پژوهشگران: فاطمه صغری برقرار[1] و سید مرتضی حسینی امین[2]

چکیده

یکی از مباحث مهم درعلوم زیستی، علم تغذیه می­باشد. مسائل مربوط به خوردن و نوشیدن، جزئی حائز اهمیت در این علم است، که در بسیاری از مواقع مورد غفلت واقع می­گردد. با توجه به آیه «فَلْيَنظُرِ الْانسَانُ إِلىَ‏ طَعَامِهِ، عبس/24»، خداوند از انسان می­خواهد که به غذاى خويش و آفرينش آن بنگرد و در آن تفکر و تأمل نماید؛ لذا بر مسلمانان نیز لازم است که بدانند در قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) چه مسائلی مربوط به تغذیه صحیح بیان شده است شده است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی بر آن است که با مراجعه به قرآن کریم که راهنمای حقیقی برای همه انسان­ها می­باشد و روایات اهل بیت (ع) موضوع فوق را واکاوی نموده، تا بتوان به منظور اصلاح وضعیت تغذیه­ مسلمانان، الگوی صحیحی درجامعه­ی اسلامی ارائه نمود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که خوردن و نوشیدن می­تواند مکمل یکدیگر باشند. آب به عنوان بهترین نوشیدنی و شیر گاو به عنوان بهترین شیر و عسلی که زنبور با تغذیه ازگیاهان تولید می­نماید به عنوان بهترین نوع آن معرفی شده است. از مسائل حائز اهمیت در تغذیه این است که باید در هنگام خوردن و آشامیدن تقوای الهی، شکرگزاری، عدم اسراف، انفاق را نیز رعایت نمود. از نگاه اسلام، تغذیه صحیح با امور معنوی و جسمی بشر در ارتباط است.

کلیدواژه­: مفهوم شناسی، تغذیه صحیح، خوردن، نوشیدن، قرآن کریم، روایات

 

 



[1] - طلبه سطح 4، رشته تفسیر تطبیقی، موسسه آموزش عالی الزهراء (س) گرگان و عضو مرکز پژوهش­های اسلامی الزهراء (س) گرگان fatemehbargharar@gmail.com    
[2] - دانشجوی دکترا رشته علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور تهران

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[پنجشنبه 1400-02-16] [ 11:43:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شــرح اجمــالی بر صلــوات شعبانیه(8) ...

«اللهم صل علی محمد و اعمر قلبی بطاعتک و لاتخزنی بمعصیتک»

 خدایا درود فرست بر محمد و آلش و قلب ما را به طاعتت آباد ساز و مرا به عصیان خود رسوا مگردان.

آبادانی و آبادی قلب به طاعت الهی است اگر در قلب همه چیز از علم و اراده و انگیزه و همت باشد اما در مسیر اطاعت خدا نباشد خراب است.

قلب در معارف اسلامی جایگاهی بس والا دارد اما گاهی قلب:

1-مهر می خورد«یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار»(غافر/35)-«و لکن تعمی القلوب»(حج/46)

2-قلب دچار قساوت می شود.«و لکن قست قلوبهم»(انعام/43)

3-قلب دچار ریب، شک و تزلزل شود. «وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم..»(توبه/45)

4-قلب گرفتار لهو و لعب می شود.«لاهیه قلوبهم»(انبیاء/1-3)

و در این فراز حضرت دعا می کند که از خطرات فساد وخرابی دل نجات یابیم؛ لذا می فرماید: خدایا قلب مرا به طاعتت آباد کن.

سپس می فرماید:

“و لاتخزنی بمعصیتک”

مرا به عصیان خود رسوا و خوار مگردان.

همه انسان ها در طول زندگی در پی عزت اند و از ذلت گریزان می باشند ولی هر کس عزت را در چیزی می جوید. گروهی با بدست آوردن مال و برخی با بدست آوردن شهرت، و عده ای با قدرت. قرآن این تفکر را نفی نموده است.

«ویل لکل همزه لمزه* الذی جمع مالا وعدده* یحسب أن ماله اخلده»(همزه) و قرآن سرنوشت یکی از مال اندوزان را که شیفته عزت ظاهری شده اند را در سوره قصص آیات 79 تا 82 بیان می کند.

در حقیقت عزت در طاعت خدا و ذلت در معصیت است.

امام علی(علیه السلام) می فرماید: «اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعه»اگر در جستجوی عزت هستید آن را در اطاعت از خدا بیابید.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:«من اراد ان یکون اعز الناس فلیتق الله عزوجل» کسی که می خواهد عزیز ترین افراد باشد باید تقوا پیشه کند.

خلاصه کلام: مهم ترین نیاز روحی و روانی انسان که عزت طلبی و ذلت گریزی است بواسطه اطاعت خداوند حاصل می شود.

موضوعات: ویژه ماه شعبان
 [ 11:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معنا شناسی ریشه «عصی» در قرآن کریم ...

 

پژوهشگران: سید مرتضی حسینی امین[1]، جواد فرامرزی[2]

چکیده                                  

از نظر لغت‌شناسان و مفسّران، بررسی معنای واژه‌های قرآن، یکی از ضرورت‌های ترجمه و تفسیر قرآن است. این ضرورت پیرامون واژه­هایی که مشترک معنوی هستند و به عبارت دیگر، معادل دقیق و مشخّصی برای آن ها وجود ندارد، چندین برابر می‌شود. واژه هایی که از ریشه «عصی» در قرآن آمده در بسیاری از ترجمه­ها و برخی تفاسیر به «گناه» معنا شده است. این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده با استناد به برداشت­های لغوی از مشتقات ریشه  «ع- ص- ی»، وجوه مختلف معنایی را در تفاسیر و روایات متعدد از معصومین(ع) در  ذیل آیات مربوط به آن، بررسی کرده و نتیجه این بررسی حاکی از این است که  برداشت معنای «گناه» توسط اندیشمندان اسلامی در رابطه با ریشه «عصی» چون هرگناهی، نافرمانی از خدا محسوب می­شود به ارتباط این واژه با حوزه گناه بازگشته و به معنای اصلی آن در قرآن بر نمی گردد و معنای مقارن با صحت آن در قرآن کریم، مفهوم مطلق «نافرمانی» است.

کلیدواژه­ها: معنا شناسی، عصی، معصیة، وجوه، تفسیر.

 

 

 

 

 

 

 



[1] - دانشجوی دکتری علوم قرآن وحدیث پیام نور تهران، yasingolestan@gmail.com
[2] - استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم،    javadfaramarzi70@gmail.com

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[چهارشنبه 1400-02-15] [ 08:54:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شــرح اجمــالی بر صلــوات شعبانیه(7) ...

“اللهم صل علی محمد وآل محمد صلاةکثیره تکون لهم رضی ولحق محمد وآل محمد اداء و قضاء بحول منک وقوة یا رب العالمین”

خدایا درود فرست برمحمد وآلش  درودی بسیار که آن درود موجب خشنودی آن ها وموجب ادای حق آن ها برما باشد به اراده وقدرت تو ای پروردگار عالمیان .

“اللهم صل علی محمد وآل محمد الطیبین الابرار الاخیار الذین اوجبت حقوقهم وفرضت طاعتهم و ولایتهم”

خدایا درود فرست برمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آلش که پاکان ونیکان وبرگزیدگان عالمند حقوقشان را بر ما واجب کردی وطاعت ومحبتشان را فرض نمودی.

 

در اسلام ،حقوق افراد به صورت متقابل تعریف شده اگر حقوقی برای پدر ومادر گفته شده درمقابل برای فرزند هم حقوقی است در رابطه انبیاء و اولیاءبا مردم نیز چنین حقوق متقابلی وجود دارد  وظیفه ای که به عهده انبیاء و اولیاءاست رساندن پیام خدا وتبیین آن است.

انبیاءهمگی به ویژه پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) به بهترین وجه وظیفه خود را انجام داده اند وما در زیارت آن حضرت بر انجام این وظیفه شهادت می دهیم “واشهد انک رسوله وانک محمدبن عبدالله واشهد انک قد بلغت رسالات ربک ونصحت لامتک..”

دو وظیفه از وظایف مهم که امام سجاد (علیه السلام) در این فراز از دعا به آن اشاره کرده است ولایت واطاعت است این دو با یکدیگر رابطه تنگاتنگی دارند. یعنی اثر ولایت ومحبت، اطاعت است ومحب ،مطیعِ معشوق خویش است. قرآن از ولایت به عنوان اجر رسالت یاد کرده است” قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی” (شوری-23)

ولایت یکی از ارکان اصلی و اساسی ترین آموزه های دین مبین اسلام است.آموزه های اسلامی زمانی معنای واقعی به خودمی گیرد که در چارچوب ولایت و در محور و مدار آن تحقق یابد. شرط پذیرش اعمال، ولایت مداری است و هرکس که به ولایت نزدیک تر شود، و در ولایت مداری استوارتر گردد بهره بیشتری از چشمه های معنوی خواهد برد. روایات متعددی وارد شده که اسلام را بر پنج پایه استوار دانسته و از میان آنها ولایت را مهمترین رکن برشمرده است. از جمله روایت امام محمدباقر (علیه السلام) که می فرماید:” بنی الاسلام علی خمس علی الصلاة و الزکاه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشی کما نودی بالولایة”

امام صادق (علیه السلام) در بخشی از زیارت جامعه کبیره به شمارش برکات ولایت پذیری پرداخته است.

1.«بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا»

یکی از برکات  ولایت اهل بیت و پیروی از آنان دین شناسی است زیرا اهل خانه، بهتر می دانند در خانه چیست؟ لذا می فرمایند: خداوند به ولایت شما نشانه های دین را به ما آموخت.

2.«و اصلح ما کان فسد من دنیانا»"و آنچه را از دنیایمان تباه شده بود اصلاح کرد".

ولایت اهل بیت(علیه السلام) نه تنها مشکلات دینی و معنوی جامعه را حل می کند بلکه موجب سامان یافتن امور مادی و دنیوی انسان هاست.

3.« و بموالاتکم تمت الکلمه». با ولایت شما اهل بیت(علیه السلام) دین کامل شد. مراد از کلمه، توحید است و این کلمه با ولایت اهل بیت(علیه السلام) کامل می شود. در حدیث سلسله الذهب که امام رضا(علیه السلام) در سفر به خراسان در شهر نیشابور این حدیث را به یادگار نهاد، چنین آمده که امام رضا(علیه السلام) از علی (علیه السلام) نقل کرد که فرمود: از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود از جبرئیل (علیه السلام) شنیدم که فرمود: از خداوند عزوجل شنیدم که فرمود: لا اله الاالله دژ من است و هر کس وارد دژ من شوداز عذابم در امان است سپس امام فرمود: اما این شرط هایی دارد و من از شرط های آن هستم.

بنابراین شرط اتمام کلمه توحید، ولایت اهل بیت(علیه السلام) است.

4.«و عظمت النعمه»: به وسیله ولایت شما نعمت الهی عظیم گردید.به مصداق نعمت در آیه ذیل اشاره شده است:

«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»:امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را برشما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان آئین برگزیدم.

این آیه رمز تداوم دین کامل را بیان نموده زیرا پیش از آن، تمام احکام فردی و اجتماعی بیان شده بود حتی بیان فریضه صبح در همان سال توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به انجام رسید بنابراین در روز غدیر خم این آیه ابلاغ شد تا دینِ کامل از دینِ ناقص شناسانده شود. ولایت اهل بیت(علیه السلام) نعمتی است که خداوند برای تداوم اسلام کامل عطا فرمود .

5.وائتلفت الفرقه: با دوستی شما جدائی به الفت تبدیل می شود.

دوستی اهل بیت(علیه السلام) مهمترین محور اتحاد امت اسلامی است. قرآن برای آن که مسلمانان به محور اتحاد دست یابند محبت اهل بیت را واجب کرده است.« قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» «ولکم الموده الواجبه» یکی از حقوق شما، وجوب دوستی است. این دوستی می تواند همه مسلمانان را به هم پیوند دهد.

6.«و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه»: به وسیله ولایت شما، عبادات واجب پذیرفته می شود. این جمله اشاره به این دارد که ولایت اهل بیت(علیهم السلام)، شرط قبولی اعمال است و بدون آن هیچ عملی نزد خداوند پذیرفته نیست.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): سوگند به آن که مرا به حق، به پیامبری برانگیخت. اگر کسی به عمل هفتاد پیامبر به بارگاه حق وارد شود اما ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام) را به همراه نیاورد خداوند هیچ عمل واجب و مستحبی را از او نخواهد پذیرفت.

حضرت امام خمینی(ره) در ابتدای وصیت نامه می فرماید: حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمین است و در کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مکرر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به طور متواتر نقل شده است  و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر به ویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حجت بر انان تمام است جوابگوی ان باشند، اگر عذری برای جاهلان بی خبر باشد برای علمای مذاهب نیست.

7.شفاعت اهل بیت(علیه السلام): امام هادی (علیه السلام) پس از بیان برکات ولایت و دوستی اهل بیت(علیه السلام) در پایان این بخش به موقعیت والای آنان نزد خداوند اشاره می کند.

«و لکم الموده الواجبه و الدرجات الرفیعه و المقام المحمود و المکان المعلوم عند الله عزوجل و الجاه العظیم و الشان الکبیر و الشفاعه المقبوله».تنها دوستی شماست که بر همگان واجب است و درجات بلند مرتبه و مقام پسندیده شما و جایگاه مشخص نزد خداوند عزوجل و منزلت والا و مرتبت شما و شفاعت پذیرفته شده از آن شماست.

از برکات مهم ولایت اهل بیت(علیه السلام) شفاعت در روز قیامت است و مقام محمود که همان شفاعت کبری است ویژه خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است.آنان از این موقعیت بس والا نزد خداوند متعال در قیامت برای هدایت دوستان خود به بهشت و ترفیع درجه آنان، بی نهایت بهره می برند.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: به دوستی ما اهل بیت(علیه السلام) چنگ زنید زیرا هر کس خداوند عزوجل را در حالی که ما را دوست دارد دیدار کندبا شفاعت ما به بهشت می رود.

نکته: اگرچه ولایت به عنوان اجر رسالت ذکر شده ولی واقعیت آن است که اثر به خود فرد برمی گردد و وسیله ای برای کمال و قرب به حضرت حق است البته ولایتی که اطاعت و تقوا و ورع را به دنبال نیاورد، ادعای پوچی است.

امام باقر(علیه السلام) فرمودند:"قال لاتذهب بکم المذاهب فو الله ما شیعتنا الا من اطاع الله عزوجل” (محمد بن علی ابن بابویه قمی، من لایحضرالفقیه، ج4، ص352)راه بر کسی مشتبه نشود به خدا سوگند شیعه ما نیست مگر کسی که خدای متعال را اطاعت کند.

از اینجا به بعد حضرت دعا می کند:

موضوعات: ویژه ماه شعبان
 [ 08:50:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  رهيافتي بر آسيب‌شناسي اقتصاد مدرن از منظر قرآن کريم ...

 

پژوهشگر: سید محسن کاظمی[1]

چکيده

بررسي‌هاي نظري در حوزه اقتصاد، نشان‌گر اين نکته است که انگيزه اقتصاد سرمايه‌داري دنياگرايي و حبّ دنيا است. گرايش به دنيا توجيه‌گر و موتور محرّک اقتصاد به سمت رفاه است. همين دنياگرايي عامل اصلي آسيب‌هاي اقتصادي بوده و نظام سرمايه‌داري را در وضعيّت خودشکني قرار مي‌دهد و به داروينيسم اقتصادي خواهد کشيد. در مقاله پیش‌رو پس از گردآوری داده‌ها به روش کتابخانه‌ای، این مساله به روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.  واقعيّت آن است که تنها در ادبيّات قرآني است که حبّ دنيا نقش مخفي خود در سياست‌ها را به نمايش مي‌گذارد. دنياگرايي سبب سطحي نگري و تنظيم برنامه‌هاي ناکارآمد، هدف‌گذاري‌ها نادرست، سلب امنيّت، تمرکز ثروت، ربا، رشوه، کم‌گذاري و ده‌ها مشکل ديگر مي‌شود.

کليدواژگان: دنياگرايي، عقلانيّت، اقتصاد، فساد، رشوه، ربا، تمرکز ثروت.

 

 
[1]. استاديار جامعة المصطفي العالمية. Sayedmk60@gmail.com

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[چهارشنبه 1400-02-08] [ 11:03:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شــرح اجمــالی بر صلــوات شعبانیه(6) ...

“اللهم صل علی محمد وآل محمد الکهف الحصین وغیاث المضطر المستکین و ملجا الهاربین وعصمه  المعتصمین”

خدایا درود فرست برمحمد وآل محمد صلی الله علیه وآله وآلش که حصار محکم امت اند وفریادرس بیچارگان ودرماندگان وپناه گریختگان ونگهبان عصمت طلبانند.

کهف به معنای پناهگاه وغاری وسیع که پناهگاه باشد.

امام رضا (علیه السلام) درسجده شکر نماز شب چنین مناجات می کردند:"یا کهف من لاکهف له “

ذات اقدس اله، پناهگاه اصلی (یاملجای عند اضطراری) وائمه(علیه السلام) پناهگاه تبعی وعرضی هستند.

پناهگاه بودن ائمه دوگونه است:

1-مربوط به امور تکوینی، همانند رحمت رحمانی عام که مخلوقات را دربرمی گیرد مثل نزول باران ،آرامش زمین، وساطت در روزی رساندن و ….

2-مربوط به امور تشریعی (همان رحمت رحیمی خاص)که اختصاص به مومنان دارد لذا کسانی که در مسائل فکری، عقیدتی احساس خطر می کنند به این پناهگاه متوسل شوند.

سوال: طبق آیات قران تنها خدا نجات دهنده انسانها، غیاث و فریادرس افراد مضطر ومستکین است پس چرا محمد وآلش را اینگونه خطاب می کنیم؟

جواب: اولّا  انبیاءالهی به ویژه محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) وآلش خلفای الهی اند در زمین. علت برتری انسان، علم الاسماء حضرت آدم می باشد که در واقع تجلی اسماءالهی است یعنی اگر خداوند غیاث است این غیاث و فریادرسی خداوند درخلیفه اونیز متجلی می شود اگر خداوند رازق است رازقیت درخلیفه او وجود دارد.

آیه شریفه می فرماید :وقت گرفتاری شدید، خدا را به اسمای حسنی بخوانید.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«ونحن والله الاسماءالحسنی» یعنی تمام اسمای حسنی الهی در وجودمان جلوه گر شده است پس اگر غوث و…از اسما الهی است پس این اسم در وجود محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) وآلش متجلی است و در این فقره می گوئیم غوث بودن و فریادرسی خداوند در وجود شما تجلی  یافته لذا اگر درهنگام درماندگی به محمد وآلش پناه ببرید، نجات می یابید.

ثانیا: اساسی ترین اصل عقیدتی در اسلام، اصل توحیداست. اعتقاد به هر قدرت درعرض خداوند شرک است؛ اما درکنار این اصل یک نکته اساسی وجود دارد که خداوند برای انجام هرکار ،اسبابی مقدر کرد به عنوان مثال شفاءدهنده خداست ولی برای درمان بیماری به پزشک باید مراجعه کرد یا روزی رسان خداست (ان الله هو الرزق آیه58ذاریات) ولی برای بدست آوردن روزی باید کار کرد.

خداوند درکنار وسائل مادی، وسائل معنوی را تعیین نمود که دعا یکی از آنهاست” قل مایعبوا بکم ربی لولا دعائِکم فقد کذبتم فسوف یکون  لزاما"( آیه 77-فرقان)      بگو: اگر دعای شما نباشد،پروردگار من به شما اعتنا و توجه ای نمی کند.

توسل به اولیای الهی یکی از وسایل معنوی است که دراین فراز از دعا به آن اشاره شده است قرآن با صراحت از توسل به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یاد می کند:"ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوءک فاستغفروا الله واستغفرلهم الرسول لوجدوا لله توابا رحیما” (آیه64-نسا)

هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا از وی اطاعت شود واگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم می کردند به نزد تو می آمدند واز خدا طلب آمرزش می کردند وپیامبر هم برای آنها استغفار می کرد خدا را توبه پذیر ومهربان می یافتند .

در آیه دیگر دارد"یا ایها الذین امنوا اتقوالله وابتغوا الیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون” (آیه25-بقره)

ای کسانی که ایمان آورده اید از خداتقوا کنید و وسیله ای برای تقرب به اوبجوئید ودر راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.

نکته:ما باید به حالت مضطر و مستکین و معتصم برسیم تا معصوم را به عنوان کهف ، غیاث، ملجأ قرار دهیم.

موضوعات: مطالب پژوهشي, ویژه ماه شعبان
 [ 10:59:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی انتقادی دیدگاه محمد کاظم شاکر پیرامون آسیب‌های مبنایی تفسیر عرفانی ...

بررسی انتقادی دیدگاه محمد کاظم شاکر پیرامون آسیب‌های مبنایی تفسیر عرفانی

رسول مزرئی[1]

چکیده

محمد کاظم شاکر از جمله قرآن پژوهان معاصر می‌باشد که جریان تفسیر عرفانی را از جهت مبنایی، روشی و غایی مورد نقد و ارزیابی قرار داده است. به نظر او از جمله آسیب‌های مبنایی جریان تفسیر عرفانی، ناسازگاری تلقی خاص عرفا از وحی با مسئله بیان ناپذیری شهودات عرفانی و نیز تکثرپذیری فهم قرآن از نگاه عرفا و ایجاد مشکلات هرمنوتیکی می‌باشد. در مقاله پیش‌رو پس از گردآوری داده‌ها به روش کتابخانه‌ای، این دو آسیب به روش تحلیلی مورد بررسی انتقادی قرار گرفته و این نتیجه حاصل شده که اولاً تلقی عرفا از شهودی یا تجربه عرفانی بودن وحی، تلقی ویژه‌ای است و با آنچه متفکران غربی در باب تجربه دینی گفته‌اند تفاوت آشکاری دارد و ثانیاً در هرمنوتیک فلسفی، که از لوازمش تکثرگرایی متن است، کشف مراد و مقصود مؤلّف اعتبار فی نفسه و مستقل ندارد، حال آنکه عرفا در تفسیر قرآن، بر کشف مراد متکلم وحی تأکید دارند.

 

واژگان کلیدی: شاکر، وحی، بیان ناپذیری، هرمنوتیک، تکثرگرایی، مراد متکلم

[1]. ‌دانش‌آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم و مدیر مدرسه علمیه امام خمینی ره گرگان. Erfani2015@chmail.ir

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[دوشنبه 1400-02-06] [ 12:41:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شــرح اجمــالی بر صلــوات شعبانیه(5) ...

 

” اللهم صل علی محمد وآ ل محمد الفلک الجاریه……”

 امام سجاد (علیه السلام) در این فراز، فضلیت دیگری  را برای  اهل بیت بیان می کند و این ویژگی آن است که  ایمنی و اطمینان، سعادت و نجابت در همراهی  با آنان  است.

در زندگی، صراط مستقیم یکی است و راههای انحرافی بسیار از این روکلمه نور، در قرآن همیشه  مفرد ذکر شده وکلمه ظلمت جمع، در آیات وروایات راه مطمئن و به دست گذاشتن در دست کسانی  است که خداوند  بر عصمت  و طهارت آنان گواهی داده است تبیین شده است.

“انما یریدالله  لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا"( احزاب 32)

سلیم بن قیس می گوید  در مکه  بودم  که در موسم حج ابوذر  برخاست  وحلقه  در کعبه را گرفت  وبا بلندترین  فریاد صدازد  ای مردم  برخی  مرا می شناسید و آن کس که مرا نمی شناسد  من ابوذر هستم  ای مردم من از پیامبر شنیدم که می فرمودند به راستی  مثل اهل بیت من در امتم همانند کشتی نوح در قوم  اوست. آن کس که به این کشتی در آید  نجات پیدا می کند وآن کس که از آن بیرون  بماند غرق می شود.

 ای مردم  من شنیدم که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من درمیان شما دو چیز باقی گذاشتم  هر گاه به آن چنگ بزنید هرگز گمراه نمی شوید کتاب خدا و اهل بیت من. (محمد تقی مجلسی، بحار االانوار ج-23ص140)

در حدیث قدسی” اکثر من الزاد فان الطریق بعید بعید” ای انسان توشه ات را زیاد کن  چرا که  راه بسیار طولانی در پیش داری، تنها فرصت جمع آوری  زاد راه همین دنیاست                  

“و جدّد السفینه فإِن البحر عمیق عمیق” کشتی تان را نو کنید زیرا که دریا بسیار عمیق ومواج است.(جعفربن محمد، مصباح الشریعه،ج1 ، 1400، ص135)

“یک وقت انسان می خواهد از نهری یا رودی بگذرد، در این صورت اگر یک تخته  هم باشد برای عبور کافی است اما گاه میخواهد از یک دریای پهناور و اقیانوس مواج گذر کند در این صورت با هر کشتی نمی توان سفر کرد. انّ در اینجا تعلیلیه است یعنی علت  نو کردن کشتی را بیان می کند، مراد از بحر، این عالم است و انسانها مسافران و سالکان در این دریای مواج عالم اند در این حدیث توصیه می شود؛ با هر  سفینه ای در این دریا سفر نکن در انتخاب کشتی دقت و توجه را داشته باش اما با چه سفینه ای برویم تا مطمئنا سالم به مقصد برسیم؟ درضمن روایت دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: “انما مثل (اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من دخلها نجا ومن تخلّف عنها غرق” مراد از سفینه، اهل بیت عصمت اند و مراد از سوار شدن کشتی، پیروی از ایشان است هر که راه اطاعت را در پیش گیرد، نجات می یابد وهر که تخلف کند، غرق می شود".

لذا در این فراز می فرماید: خدایا درود فرست بر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آلش. آنان که کشتی روان در دریاهای ژرف و عمیق اند، هر کسی در آن کشتی در آید از غرق شدن ایمن است و هر کسی در نیاید به دریای هلاکت غرق خواهد شد.،هر کس بر آنها پیش افتد از دین خارج شود و هرکس از آنان عقب ماند نابود گردد و هر کس همراه آنان باشد به هدف خواهد رسید.

در زیارت جامعه کبیره با این عبارت آمده است: “فالراغب عنکم مارق و اللازم لکم لاحق و المقصّر فی حقکم زاهق و الحق معکم و فیکم و منکم والیکم و انتم اهله و معدنه” پیشی گیرنده از شما از دین خارج شده و همراهی کننده دائمی شما به مقصد رسیده و کوتاهی کننده عمدی در حق شما هلاک شده است و حال آنکه حق با شما ودر پیروی از شما و (بازگشتش ) به سوی شماست و شما اهل حق و معدن (تکوّن و جوشش) آن هستید.

هر متحرکی در مسیر حرکت خود به معیار سنجش نیاز دارد تا به بیراهه وکژراهه نرود و از مسیر حق و عدل خارج نشود. همانطور که بنّا دائما کار خود را با شاقول می سنجد تا دیوار کج نرود ومتفکر استدلال خود را با منطق می سنجد تا کج نیندیشد، دین که راهی فراروی سالکان سبیل حق است به ترازوی عدالت سنج در بعد اعتقاد، اخلاق و عمل صالح نیاز دارد که سالک این راه هر لحظه خود را با آن بسنجد تا به منحرف نشدن خود از این مسیر پر خطر اطمینان پیدا کند.

پیام آوران الهی معیار و ترازوی سنجش معرفی شده اند. از این رو به سراغ دیگران رفتن به هر شکلی که باشد برای انسان حق طلب معنی ندارد بلکه عین گم کردن هدف و خروج از دین است افزون براینکه به سراغ دیگران رفتن، بی اعتنایی به ائمه و ضایع کردن حقوق آن ها ست زیرا هنگامی که برتری کسی ثابت شد عقل و نقل و عرف و منطق حکم می کند که مردم آن برتری را قدر بشناسند و از آن بهره گیرند زیرا قدر ناشناسی نوعی اهانت به صاحب آن برتری و ضایع کردن حقوق اوست،  چنانچه خداوند منکران رسالت و معاد را سرزنش می کنند که چرا قدر و اندازه او را نگه نمی دارند و"ماقدروالله حق قدره” ترازوهای سنجش برای آن است که انسان را از تندروی و کندروی باز دارد زیرا تندروی، سبب می شود انسان از قافله جدا و راه تاریک و پر خطر را به تنهایی بپیماید بدون آنکه دره ها و مهلکه های آن را بشناسد و کندروی، سبب می شود انسان از امکانات و مزایای قافله باز ماند و گرفتار ظلمت راه شود و برای همیشه از رسیدن به مقصود محروم شود.بر این اساس سالک باید همواره ملازم آن ذوات قدسی باشد که عِدل قرآن کریم اند و سالک باید قدم به قدم عقاید افکار، اخلاق و اعمال خود را با ترازوی الهی بسنجند تا گرفتار انحراف به تندروی یا کندروی نگردد و پیشوایان معصوم ترازوی حقیقت سنجی هستند در زمان حضور ائمه(علیه السلام)، اصحاب افکار و عقاید خود را نزد ائمه(علیه السلام) بازگو می کردند که اصطلاحا عرضه دین نامیده  می شود اکنون که عصر غیبت امام معصوم است عرضه دین به صورتی که عبدالعظیم حسنی و …می کردند ممکن نیست اما علماء، اصول اسلام را بر مبنای کتاب وسنت و عقل مرزبندی کرده اند و این بحث ها و مبانی در دسترس است و از طرفی شرایط تقیه حاکم نیست هر کسی می تواند معتقدات خود را بر آن اصول قطعی منطبق کند وآنها را شاغول های فکری و اعتقادی خود قرار دهد.

معیار بودن ائمه محفوف به 2 استدلال است:

1-جملات قبل پس از ذکر بسیاری از کمالات نتیجه می گیرد که روگردانی از شما مساوی با خارج شدن از دین است.

2-جملات بعدی “و الحق معکم و فیکم ومنکم و الیکم و انتم اهلُه و معدنه” ائمه(علیه السلام) را عین حق می داند.

شی ثابت را حق گویند. تشبیه حق به آب و تشبیه باطل به کف از آن جهت است که حق مانند آب از ثبات و دوام برخوردار است و باطل بر اثر بی محتوا بودن ثبات ندارد، قید معکم نشان می دهد جدایی میان ائمه و حق فرض ندارد و قید فیکم اشاره دارد که حق در شخصیت ائمه نهفته و در مکتب آنان و پیروی از ایشان تبلور دارد وقید منکم،(من به معنای ابتدائیت است) بیان می کند حق از سوی شما می آید و از شما نشئت می گیرد و قید الیکم، حق با نشأت گرفتن از مبدا اصلی (الحق من ربک- آل عمران 60) از مجرای آن ذوات نورانی و وسائط فیض می گذرد و بواسطه آنها به دیگران میرسد و در بازگشت نیز با امامت ملکوتی آن ذوات قدسی به مبدا خود باز می گردد پس خدا، مبدا و مقصد اصلی حق است و ائمه مبدا و مقصد تبعی آن. اهله، زمانی چیزی یا کسی را اهل دیگری می شمارند که انس همراه با تعلق قلبی و وابستگی میانشان برقرار باشد پس اهل الحق بودن ائمه اشاره به انس و تعلق قلبی آنها به حق دارد.

معدنه، معدن به معنای انبار و محل نگهداری چیزی در آن نیست بلکه به معنای تکوّن و پرورش شی معدنی است و آن شی باید در آن محل پروریده شود تا قابلیت بهره برداری پیدا کند پس معدن حق بودن ائمه به معنای مخزن بودن نیست بلکه بدین معناست که هر حقی پس از نزول از خدای متعال باید در وجود آن ذوات قدسی قرار گیرد و در آنجا به اذن خداوند پروریده شود وسپس بجوشد و به دیگران برسد وگرنه دیگران قابلیت استفاده مستقیم از آن را ندارند پس جوینده حق باید سنت وسیرت ائمه اطهار(علیه السلام) را بکاود و حق را در آن ها جست و جو کند پس در این قسمت، استدلال شده که اگر دنبال حق و طالب آن هستید باید به سراغ خاندانی بروید که نه با حق مخالفت می کنند و نه در آن اختلاف دارند که این ناشی از عصمت آنهاست .

ال در الحق برای جنس یا استغراق است و دلالت دارد که آنچه به حق موسوم است در خانه اهل بیت یافت می شود و نمی توان گفت که تنها برای دست یابی به برخی از اقسام حق باید سراغ اهل بیت رفت.

   البته ممکن است که حق فی الجمله نزد دیگران یافت شود چنانچه درباره عمار وارد شده است که” عمار مع الحق و الحق مع عمار یدور معه حیث دار” لیکن بدین صورت جمعی که در این جمله زیارت آمده"معکم، فیکم، منک،…..» معدن حق در جای دیگر یافت نمی شود و مختص خاندان آنهاست و دیگران همه فیض ها را به وساطت نبی اکرم و ذوات قدسی ائمه(علیه السلام) از ذات اقدس الهی گرفته اند.

در روایات فراوانی از همراهی حق با علی(علیه السلام) سخن آمده و بر تفکیک ناپذیری آن دو از یکدیگر تاکید شده است “الحق مع علی و علی مع الحق لایفترقان حتی یردا علی الحوض ” این حدیث از عایشه نقل شده “علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان حتی یرد ا علی الحوض” ام سلمه در روایت دیگر به مرحله بالاتر اشاره و از محوریت علی(علیه السلام) برای حق خبر داده که هرجا او برود حق نیز می رود و بر محورش می گردد “الحق مع علی اینما مال، علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار".

دیگران را این افتخار بس که حق محور باشند ،گردان بگردند و هرگز از آن جدا نشوند اما افتخار حق این است که علی محور است و گرد او می چرخد و از وی جدا نمی شود.

پس افتخار علی(علیه السلام) تنها این نیست که حق محور است بلکه افتخارش این است که مظهر حق فعلی خداوند متعال و محور آن است.

به یقین مقتضای مقام عصمت چیزی جز محور حق بودن نیست. بدین جهت این امتیاز به علی(علیه السلام) اختصاص ندارد بلکه دیگرائمه نیز از آن بهره مند هستند.

اینجا اشکالی مطرح است که هر دو تعبیر حق محور و محور حق درباره عمار آمده:” عمار مع الحق و حق مع عمار یدور معه حیث دار". پس عمار یاسر در رتبه علی(علیه السلام) و ائمه هست لذا این دلیل بر عصمت نیست.

پاسخ:

آنچه درباره علی(علیه السلام) و ائمه وارد شده مطلق هست و به مورد خاص اختصاص ندارد و از همراهی دائمی حق با آنان و آنان با حق تا روز قیامت خبر می دهند از این روآنها شاخص همیشگی حق از باطلند و در همه امور اعتقادی ،اخلاقی، معرفتی و سیاسی و اجتماعی و فردی تبیین احکام الهی ، تفسیر آیات قرآن و…

در حالی که پیشگویی از همراهی عمار با حق و حق  با عمار و سفارش به همراهی با او مطلق نیست بلکه مربوط به افتراق و دودستگی جامعه هست ، قال ابن مسعود: “سمعتُ رسول الله یقول اختلف الناس کان ابن سمیه مع الحق یعنی عمار اذَا اِفْتَرَقَ اَلنَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالاً فَانْظُرُوا اَلْفِرْقَةَ اَلَّتِي فِيهَا عَمَّارٌ فَاتَّبِعُوهُ، فَإِنَّهُ يَدُورُ اَلْحَقُّ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ. “(بحارالانوار، ج30، ص372)پس شاخص قرار گرفتن عمار از سوی پیامبر به معنای عصمت، حجیت گفتار و رفتار او در همه زمینه های اعتقادی ،اخلاقی ، سیاسی، اجتماعی فقهی و …نبود بلکه از آن جهت بود که آن حضرت می دانست طرف نزاع قرار گرفتن علی(علیه السلام) در کشمکش ها سبب می شود که گروهی در حقانیت آن حضرت تردید کنند از این رو عمار را شاخص معرفی کرد پس عمار در رتبه ائمه(علیه السلام) قرار نمی گیرد بلکه خود او برای تشخیص حق به شاخص نیاز دارد چنانچه رسول اکرم به وی سفارش کرد که در گیر و دار حوادث گمراه کننده از علی(علیه السلام) جدا نشود."یا عمار سیکون بعدی فتنةٌ، فاذا کان ذلک فاتبع علیا و حزبه فانه مع الحق و الحق معه".

خلاصه کلام:

به لحاظ مقام نورانیت ملکوتی حکم خداوندکه حق است بیش از یکی نیست و گاهی به صورت تدوین (قرآن حکیم) و گاهی به صورت تکوین یعنی روح انسان کامل معصوم تجلی می کند لکن در نشئه ملک و عالم طبیعت قرآن به عنوان ثقل اکبر ظهور می کند، و عترت اطهار به عنوان ثقل کبیر و هر کبیری در مدار اکبر خود دور می زند از این رو ذوات در مقام تکلیف پیرو علوم وحیانی قرآن حکیم هستند چناچه امت اسلامی که می توان ان را ثقل صغیر نامید پیرو ثقل کبیر و اکبر هستند. پس نباید کسی را با اهل بیت عصت و طهارت(علیه السلام) سنجید چنانچه از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) وعلی(علیه السلام) رسیده است که “لایقاس بآل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) من هذه الامة احد و لایسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً هم اساس الدین و عمار الیقین”  (نهج البلاغه-خطبه 2)

نظیر آنچه که درباره ابوذر غفاری از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)رسید “ما اظلت الخضراء و لااقلت الغبراء علی ذی لهجة اصدق من ابی ذر"،(محمد طوسی، امالی، ج1، 1414ق، ص710)""آسمان سایه نیفکند بر فردی و زمین به خود ندیده کسی را راستگو از ابوذر باشد".

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سوال فرمود: این وصف ممتاز ابوذر نسبت به افراد عادی است وگرنه اهل بیت وحی(علیه السلام) به مثابه لیله قدر هستند که هرگز با شبهای دیگر قیاس نخواهند شد.

اشکال دوم: از علی(علیه السلام) درباره اختلاف مردم در حقانیت پرسش شد، ایشان فرمود:  “ان دین الله لایعرف فی الرجال، فاعرف الحق تعرف اهله ” و از طرفی روایاتی بر حق محور بودن یا محور حق بودن علی(علیه السلام) “یاعمار….” افرادی را به عنوان شاخص معیار حق معرفی می کنند این دو گروه روایات با هم تعارض دارند.

جواب: این تعارض ابتدایی است و با اندک تامل برطرف می شود.

روایات دسته دوم که علی(علیه السلام) و عمار را معیار حق و باطل معرفی می کند عام است و همگان را مخاطب قرار می دهد ولی تردیدی نیست عده خاص از این توصیه نبوی بهره می برند،در واقع آنها که به معیار بودن سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اعتقاد دارند.در حقیقت اینجا جهت و شاخص گفتار نبوی و سفارش معصومانه پیامبر است نه علی  یا عمار. در مقابل کسانی هستند که این سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به گوش آنها  نرسیده یا در انتساب آن به حضرت تردید دارند و یا درگمراهی فتنه متحیرند و دچار تردید شده این گروه نیاز به شاخص دیگری دارند که با آن حق را از باطل بشناسند. روایات دسته اول در حقیقت قرآن و سنت نبوی برای این گروه شاخص است و به آنان توصیه می شود به کمک این شاخص حق را بشناسید و آنگاه در پناه قرآن و سنت نبوی افراد(و حتی علی و عمار…) را بشناسید.

به سخن دیگر شاخص و حجت اصلی برای مسلمانان واقعی سخنان نبی اکرم است لکن سخنان بر دو قسم است: گاهی معیارها را معرفی می کنند که اگر چنین و چنان باشید به حقیقت می رسید، گاهی مصداق ها را (اگر از فلانی پیروی کنید به حقیقت دست می یابید) و هر دو یک چیز را نشان می دهند.

یعنی خواه از آن راه بروند یا از این راه ،خواه به علی (علیه السلام) وعمار بنگرند یا به علائم حق ،یقینا به یک مقصد می رسند.

بنابراین عمل به هر دوگروه از احادیث، عمل به سخنان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است وبا یکدیگر تعارض ندارد  و به یک مقصد راهنمایی می کنند لیکن هر گروه نیاز عده ای  خاص را برآورده می کند .

موضوعات: فعاليت هاي پژوهشی, ویژه ماه شعبان
 [ 12:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت