هرچند داستان و رمان، در مفهوم جدید آن، تاریخی بس کوتاه دارد، اما پیشینه قصه و قصه گویی، در معنا وسیع آن، در درازای تاریخ ناپیداست و بدرستی نمی توان گفت نخستین قصه را چه کسی پرداخته است. اگر درست بنگریم، قصه همواره حضوری پیدا و پنهان در زندگی روز مره ما داشته و دارد و تاریخ فرهنگ و تمدن بشری بدون یادکردی از این مقوله، ناتمام می نماید. شاید از همین روست که ادیان الهی و کتب آسمانی غالبا پیام خویش را در مایه ای از قصه و حکایت بیان می داشته اند و بر تأمل و عبرت آموزی از سرگذشت پیشینیان تاکید می کردند. اصرار قرآن بر قصه گویی و قصه خوانی هر خواننده ای را به وجد و شگفتی وا می دارد. انسان از خود می پرسد مگر قصه چیست و چه می کند که آفریدگار هستی در آخرین پیام به آفریده خویش این چنین قصه می گوید و او را به تأمل در قصه ها فرا می خواند. پاسخ این پرسش را باید در مفهوم و معنای  «قصه» در قرآن  و «شیوه قصه نویسی قرآن» جستجو کرد. این ابهام و تردید بیشتر از آن روست که ما با انگاره ها خویش به سراغ قصه های قرآن رفته ایم و هرگز نپرسیده ایم که قرآن، خود، از قصه های خویش چه می گوید.

واژه قصه در قرآن

«قصه» در لغت یعنی تعقیب و دنبال کردن1 در قرآن کریم می خوانیم: «و قالت لاخته قصیه فبصرت به عن جنب و هم لا یشعرون»2. و به خواهر او گفت: از پی وی برو. و زن بی آن که آنان در یابند از دور به او می نگریست.

پیوند «قصه قرآنی» با معنای لغوی آن

قصه گویی قرآن با همین معنای لغوی پیوند دارد. زیرا پی گرفتن وقایعی است که در گذشته رخ داده اند.ولی مفهوم قصه در قرآن منحصر به لفظ «قصص» و مشقات «قصّ» نیست بلکه هرگاه وقایعی که در گذشته دور رخ داده اند در قرآن با تعبیر «أنباء» از آنها یاد شده است؛ مانند: نحن نقص علیک نباهم بالحق»3 ما قضیه آنان را بر تو بدرستی حکایت خواهیم کرد.

و هرگاه در مورد وقایع نزدیک یا آنچه باید نزدیک تلقی شود، تعبیر «اخبار» به کار رفته است4. مانند: «یومئذ تحدث اخبارها»5. آن هنگام زمین، مردم را به حوادث بزرگ خویش آگاه می سازد.

حتی حوادث اتفاق افتاده در زمان پیامبر (ص) که در قرآن مجید به بیان آنها پرداخته شده است مانند واقعه بدر، احد، بیعت رضوان و صلح حدیبیه، جزء قصه های قرآنی بشمار می آید.6

مراد از قصه قرآنی

درباره تعریف «قصه قرآنی» نظرهای مختلفی وجود دارد؛ برخی معتقدند: تنها آن بخش از خبرهای قرآنی را قصه می نامند که هم عناصر هنری قصه را دارند، و هم در آن ها به نحو قابل توجهی داستان سرایی شده است، بنابراین نظریه، داستان «اصحاب فیل» به خاطر کوتاهی آن قصه قرآنی شمرده نمی شود.7

برخی دیگر معتقدند، آن خبرهای قرآنی را قصه قرآنی می نامند که درباره اقوام پیشین باشد، بنا بر این نظریه، بیان وقایع عصر پیامبر (ص) در قرآن «قصه قرآنی» نمی باشد.8

عده ای دیگر، آن خبرهایی از قرآن را قصه ی قرآنی می نامند که علاوه بر اخبار گذشتگان شامل حوادث اتفاق افتاده در زمان پیامبر(ص) هم می باشد.9

این اختلاف نظرها موجب شده است تا برخی، یک چهارم قرآن را داستانهای قرآنی بدانند10. و برخی تعداد داستانهای قرآنی را به حدود 116 قصه برسانند.11

با توجه به معنای لغوی قصه و شناخت از کارکرد قصه در قرآن، به نظر می رسد حجم قصه با تعداد عناصرآن، ملاک مناسبی برای تعیین قلمرو قصه های قرآن نیست. ملاک اصلی در تعیین این قلمرو، طرح پیگیرانه و هدفمندانه ماجرا است. اگر قرآن ماجرایی رخ داده در زمان گذشته را به همراه با نوعی پی گیری و توالی روایت کرده باشد، به گونه ای که احساس کنیم آن ماجرا به خودی خود، مورد نظر قرآن است و یکی از کارکردهای قصه قرآنی را دارد می توان آن را از قصه های قرآنی به شمار آورد. به بیان دیگر، اگر قرآن فقط درباره یک ماجرا یا وجود یک شخصیت یا گفت و گو گزارش دهد و به خودی خود آن را مورد پرداخت هرچند کوتاه قرار ندهد، نمی توان آن را قصه نامید. مانند (غلبت الروم). اما آنگاه که چنین ملاکی احراز شود، حتی اگر عبارات کوتاه باشد، می توان آن را قصه دانست، مانند قصه اصحاب فیل.12

اسلوب قصه های قرآنی

1-هنری بودن قصه های قرآنی

با آنکه قصه های قرآنی بازگوینده حقایق مسلم تاریخی اند، هرگز نمی توان گفت قصه گویی در قرآن برابر است با نقل وقایع تاریخی به طور مطلق و محض. ویژگی فنی قصه های قرآن، تاریخ نگاری و قصه گویی را در قرآن ممتاز می کند که عبارت است از اعجاز و نیز القای نظمی خاص به واقعیت های برگزیده تاریخ، به گونه ای که خواننده احساس می کند رویدادها و آدمها نزد او حضور دارند و با او سخن می گویند و اگر چنین نباشد فایده اصلی قصه گویی قرآن، یعنی عبرت گیری و موعظه یابی حاصل نمی شود. قصه های قرآنی، تصویر سازی هنری یکی از شخصیت ها، رویدادها و گفت و گوهاست؛ تصویرهایی از نبرد همیشگی خیر و شر در جان انسان و میان او با نبردهای شیطانی13 و از لحاظ نقطه آغاز، نقطه فرجام و زمینه سازی برای روایت قصه، قصص قرآن از یکدیگر ممتازند و همین تنوع اسلوبی نشان می دهد که عرضه هنری قصه، به خودی خود، مورد عنایت قرآن بوده است.14

قصه های قرانی به نماها و پلان های مختلفی تقسیم می شود و میان آنها شکاف های خالی و ناگفته باقی می ماند تا فرصت تصویر گیری و قرینه سازی را به خواننده بدهد و او بتواند سیاق رویدادها را در پلان های بعدی در ذهن ترسیم کند.15 انتخاب قطعه های خاص زمانی و مکانی در قصه قرآنی با دقت کافی صورت پذیرفته است.16 ایجاز اعجازین قصه های قرآن گذشته از جنبه بلاغی و واژگانی، بیشتر مربوط به دقت در گزینش صحنه های مؤثر در روال قصه و کنار نهادن بخش های زاید است. برترین نمونه های این تدوین در قصه های یوسف، سلیمان، مریم، ملکه سبا و اصحاب کهف به چشم می خورند.17

2-نوع روایت قصه های قرآن

در روایت قصه های تاریخی، دو اسلوب عمده یافت می شوند: 1-روایت غیابی. 2- روایت حضوری.

در اسلوب غیابی، گوینده قصه، روایت کننده حوادث است و با نحوه بیان خود نشان می دهد که فقط گزارشگر اخبار و اقوال است. از این رو در اسلوب غیابی، معمولاً «گفت» تکرار می شود. در اسلوب حضوری، قصه سَرا، شخصاً حضور دارد و اشخاصِ قصه را در محضر مخاطب خلق می کند تا خود به روایت قصه بپردازد. به همین دلیل معمولاً کلمه «گفت» در این اسلوب بکار نمی رود. قرآن در قصه گویی اسلوب غیابی را برگزیده است. در این اسلوب، مخاطب همواره توجه می یابد که با رویدادهایی رو به روست که شخصیت هایشان نقش تاریخی خود را طی کرده اند و اکنون دارای حضور عینی نیستند. البته در همین حال که نسبت به ما غایبند، دارای نوعی حضور پنهانی و جاری در قصه اند. سبب گزینش این اسلوب آن است که قرآن می خواهد صادقانه ترین و امانت دارترین شیوه را در بیان قصه هایش به کار گیرد و راه را بر هرگونه وهم و خیال بربندد.18 «وبالحق انزلناه و بالحق نزل».19 این قرآن را به حق نازل کرده ایم؛ و به حق نازل شده است.

3- واقع گرایی پویا در قصه های قرآنی

قرآن در نقل واقعیات، شیوه بازتابشِ واقعیت ها را در پیش گرفته است، اما نه به گونه ای جامد و بی روح؛ بلکه بازتابشی که در عین صفا ونابی، سکت را گویا، جامد را پویا و عمق حقایق را روشن می سازد. مانند قصه داوود که در آیات، نخست، اشاره ای است پنهان به این که داوود کاری کرده بوده است که بر پیامبران روا نیست. اما در این آیات، به آن کار پرداخته نمی شود، زیرا در این قصه از نقل آن غرضی حاصل نمی گردد. آنگاه، به نقل یک واقعه، همانگونه که هر چشمی آن را می بیند، می پردازد(حسینی، مبانی هنری قصه­های قرانی: 47)

4- نظم قصه های قرآنی

نظم قرآن، خود یکی از معجزات الاهی و دارای نیرویی اعجازین است. درست است که حوادث، اشخاص و اشیا در قصه های قرآن، همه واقعی اند؛ اما کنارهم دیدن آنها با روش بشری صورت نپذیرفته است. نظم حاکم بر این قصه ها رنگ آسمانی دارد و از توان بشر بیرون است. به همین دلیل، صاحبان افکار و آرای گوناگون، اگر هنرشناس و گوهرسنج باشند، نزد شکوه و جلال قصه های قرآن سرخم می کنند. به این ترتیب، دو گونه معجزه در قصه های قرآن راه دارد: یکی حوادث و صحنه های اعجازین و دیگری نظم و اسلوب اعجاز آسای قرآنی.

5- شبهه زدایی در قصه های قرآنی

قرآن در قصه های خویش، ادعاها و شبهه ها و گفته های حق ستیزان و باطل گرایان را نقل می کند. اما به دلیل پایبندی به اصول دعوت اسلامی، هرگز از این شبهه ها بی پاسخ نمی گذرد و اجازه نمی دهد که مخاطب دچار اشتباه و سوء برداشت گردد. زدودن شبهه ها معمولاً با دو روش صورت می پذیرد: یکی جاری ساختن حق بر زبان طرف حق گرای قصه؛ و دیگری ورود قرآن به صورت مستقیم و ارائه حقیقت در قالب نوعی پی نوشت21 به عنوان نمونه در سوره فرقان آیه 4 وقتی قرآن ادعای کافران قریش در مورد خود را بازگو می کند نادرستی و ظالمانه بودن آن ادعا را به صراحت اعلان می دارد.

در فصلنامه بعدی به بررسی رمز و راز تکرار در قصه های قرآن خواهیم پرداخت.

پی نوشت ها:

1-راغب اصفهانی، مفردات، ترجمه مصطفی رحیمی نیا، تهران: سبحان، 1386، ص 361.

2- سوره قصص، آیه 11

3- سوره کهف، آیه 13

4-سید ابوالقاسم حسینی، مبانی هنری قصه های قرآن، قم: دارالثقلین، 1378، ص32.

5- سوره زلزال، آیه 4

6- عبد ربه، عبدالحافظ، بحوثفی قصص القرآن، ص44-48

7- مأمون فریز جرار، خصائص القصه السلامیه، ص60-63، دارالمناره، جده، 1988.

8- سید ابوالقاسم حسینی، همان، ص32و 36.

9- عبد ربه، عبدالحافظ، بحوثفی قصص القرآن، ص44-48

10- فضل حسن عباس، القصص القرآنی ایجاوه و نفحاته، اردن، 1992، ص10

11- ابواسحاق نیشابوری، قصص الانبیاء، تهران، ترجمه و نشر کتاب، ص102

12 - سید ابوالقاسم حسینی، همان، ص37.

13- عبدالکریم خطیب، القصص القرآن فی منظومه و مفهومه، ص77

14- سید قطب، التصویر الفنی فی القرآن،ص162-168. 

15- همان، ص187-188

16- ثروت اباضه: السرد القصصی فی القرآن الکریم، ص 9-11.

17- سید قطب: فی ضلال القرآن، ج4، ص1951

18- ابوالقاسم حسینی، همان، ص44.

19- سوره اسراء، آیه 105

20- سوره صف آیه 24.

21- سید ابوالقاسم حسینی، همان ص51.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1396-10-09] [ 08:03:00 ق.ظ ]