فصاحت و بلاغت قرآن، نظم چينش آيات، ما را وا مي دارد تا در محضر وحي الهي نشسته و حكمت چنين كلامي را در يابيم. يكي از مهمترين امور براي رسيدن به فهم صحيح اين كلام، معنا شناسي واژگان است كه از مقدمات فهم در قرآن كريم به حساب مي آيد. لغويون در هر زباني به تشريح معاني واژ ه ها پرداخته اند. در زبان عربي هر واژه با توجه به ريشه ي اصلي خود و ذيل آن مورد بررسي قرار مي گيرد.یکی از واژگان حوزه گناه در قرآن کریم واژه « الخطيئة » است .در برخی از کتاب­های لغت ، توضیحات بیشتری در  این باره ارائه شده است که به برخی از آنها پرداخته می­شود:

فراهیدی درتوضیح واژه­ی« الخطيئة » می­نویسد؛« الخَطِيئَةُ: أرض يخطؤها المطر و يصيب غيرها »زمینی که باران به آن اصابت نمی­نماید و بر غیر آن زمین(معیّن) می­بارد و در ادامه بر این نظر است که « أَخْطَأَ إذا لم يصب الصواب »خطا هنگامی است که کاری به صواب ( نتیجه ) نمی رسد . «و الخَطَأُ: ما لم يتعمد و لكن يُخْطَأُ خطأ و خَطَّأْتُهُ تَخْطِئَةً » و عدم ارادی بودن در خطا مطرح است(فراهيدى، خليل بن احمد، کتاب العین، ج  4  . قم – ايران:نشر هجرت، دوم، 1410 ه‍ ق ، ص 292).ابن فارس در بررسی ریشه این واژه می نویسد  «الخاء والطاء والحرف المعتلّ والمهموز، يدلُّ على تعدّي الشيء، والذَّهاب عنه »خطا بر زیاده روی برچیزی و رد شدن از آن دلالت دارد. «والخَطَاءُ من هذا؛ لأنّه مجاوزة حدِّ الصواب. يقال أخطأ إذا تعدّى الصَّواب. وخَطِئ يخطأُ، إذا أذْنب، وهو قياسُ الباب؛ لأنه يترك الوجه الخَيْرَ » و خطارا به همین علت نام گذاشتند که از اندازه صواب (نیت فاعل ) تجاوز می نماید و خطا کردن را گناه نامیدند از باب قیاس چون در آن کارجهت خیر ترک شده است (ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا.معجم مقاییس اللغه، ج  2 . قم- ایران :انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، اول، 1404 ه‍ ق ، ص 198).جوهری در باره این واژه می گوید : «الخطأ: نقيض الصواب، و قد يُمَدُّ  » خطا ضد صواب است . «الْخِطْءُ: الذنْبُ، فى قوله تعالى: إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً، أى إثْمًا » الخِطء به معنی گناه است مانند آیه که قتل را خطا یی بزرگ می­نامد.اودوواژه­ی« المخطئ» و« الخاطئ» راموردبررسی قرارمی­دهد؛« المخطئ من أراد الصواب، فصار إلى غيره؛ و الخاطئ: من تعمَّد لما لا ينبغى» اولی کسی راگویندکه قصدکاری راداردولی به آن نیت نمی­رسد اما دومی کسی است که به طورعمد،عملی را آنگونه که شایسته نیست انجام می­دهد(جوهرى، اسماعيل بن حماد،تاج اللغه و صحاح العربیه،  جلد1. بيروت – لبنان: دار العلم للملايين، اول، 1410 ه‍ ق ، ص 47).راغب اصفهانی بحث مفصل­تری در باره­ی ریشه­ی این واژه دارد و می­نویسد : «الخَطَأ: العدول عن الجهة»خطا را انحراف از جهت حرکت می­داند. آن را به سه قسم تقسیم می­نماید :

1 - «أحدها: أن تريد غير ما تحسن إرادته فتفعله، و هذا هو الخطأ التامّ المأخوذ به الإنسان » کسی اراده ی غیر نیک کند و همان را اجرا نماید و این خطا ی عمومی است که انسان با آن بازخواست می­شود .مانند آیه : «إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً؛ الاسرا / 31»

2 -« الثاني: أن يريد ما يحسن فعله، و لكن يقع منه خلاف ما يريد» : شخص با حسن نیت بخواهد کاری انجام دهد اما کار برخلاف نیت ، نتیجه دهد . مانند روایت :« من اجتهد فأخطأ فله أجر   و   وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ »

3 - «و الثّالث: أن يريد ما لا يحسن فعله و يتّفق منه خلافه »شخص در انجام کار ، حسن نیت نداشته باشد اما برحسب اتفاق ،نتیجه کار خلاف آن انجام گیرد. این نوع سوم در قرآن نیامده­است.راغب خطای غیرعمد رانیز بامثال به دودسته تقسیم می نماید؛« من يرمي صيدا فأصاب إنسانا، أو شرب مسكرا فجنى جناية في سكره، و السبب سببان: سبب محظور فعله، كشرب المسكر و ما يتولّد عنه من الخطإ غير متجاف عنه، و سبب غير محظور، كرمي الصّيد»؛ دسته اول مانند؛کسی که برای شکار،تیری پرتاب می­نمایدولی به انسانی اصابت می نمایدودسته دوم مانند کسی که مسکرات نوشیده وجنایتی رامرتکب شده است،دردسته­ی اول خطارخ داده وفعل اصلی که منجربه خطاشده، کاری مباح است که راغب به آن«خطيئة» می­گوید امادر دسته­ی دوم فعلی که منجر به خطاشده،کاری غیرمشروع(شرب خمر) بوده­است که راغب به آن « سَیِّئة» می­گوید (اصفهانى، حسين بن محمد راغب، مفردات الفاظ القران، لبنان – سوريه: دار العلم - الدار الشامية، اول، 1412 ه‍ ق ، ص 287).ابن­منظور هم مانند لغویون ماقبل خود نسبت به ریشه­ی این واژه نظر دارد اما توضیحاتی داده که به قسمت­هایی از آن دقت می­نماییم ؛او می نویسد : «الخَطَأُ و الخَطاءُ: ضدُّ الصواب  »خطا ضد صواب است . «في التنزيل: [وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ بِهِ] عدَّاه بالباء لأَنه في معنى عَثَرْتُم أَو غَلِطْتُم  »اگر خطا با (ب )  متعدی گردد به معنی اشتباه کردن به کار می رود.ابن ­منظور ازریشه­ی خطا دو واژه­ی شبیه هم می­آورد؛ « الخَطَأُ: ما لم يُتَعَمَّدْ، و الخِطْءُ: ما تُعُمِّدَ »که معنایی متفاوت دارند،واژه­ی؛« الخَطَأُ » به فعلی اطلاق می­گرددکه به غیرعمد صورت گیردو واژه­ی؛« الخِطْءُ » به فعلی گفته می­شودکه باقصدوعمدانجام شود وانجام دهنده­ی کار را اینگونه تقسیم می­نماید؛« المُخْطِئُ: من أَراد الصواب، فصار إلى غيره، و الخاطِئُ: من تعمَّد لما لا ينبغي  »  مُخطی به کسی گویند که نیت خیر دارد ولی نتیجه کارش چیز دیگری می شود اما خاطی کسی است که نیت خیر ندارد.« و الخَطِيئةُ: الذَّنْبُ على عَمْدٍ. و الخِطْءُ: الذَّنْبُ  » و خطیئه به معنی گناه عمدی است و خِطء به معنی گناه است. « قال تعالى: إِنّا كُنّا خاطِئِينَ، أي آثِمِينَ »خاطئین در قرآن کریم به معنای گناهکاران است .واژه­ی « خَطَّاءٌ» صفت برای کسی است که به ­طور مستمر مبتلابه خطاست و آن را ترک نمی­نماید(ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم. لسان العرب ، ج 1 . بيروت - لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، سوم، 1414 ه‍ ق ،ص 65).

در بررسی لغوی واژه­ی « خطيئة» به این نتیجه می رسیم که منشا اصلی واژه از خطا و اشتباه است همچنین که در قرآن هم گاهی مشتقاتی از آن با همین مضمون یعنی سهو  نیزبه کار رفته است که خدای تعالی این دسته اعمال راموردعقاب قرار نمی­دهد، اما در واژه « خطيئة » خطا به معنای سهو دیگر جایگاهی ندارد بلکه در اینجا بحث از خطا، خطایی است که گناهکار با اراده ی فعل خَطيئة به آن مبتلا می گردد و با انجام و به هدف رسیدن آن ، مرتکب گناه می شودودرمحضرخدای­تعالی موردعقاب است.پس وجه تسمیه ی برخی گناهان به خَطيئة برای این است که هرگناه ، یک خطا در مقابل خدای متعال است.

منبع:

حسيني امين، سيد مرتضي، معنا شناسي گناه در قرآن، گرگان، انتشارات نوروزي، 1395، ص.26

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1396-11-28] [ 08:20:00 ق.ظ ]