شرک یعنی شریک گرفتن  برای خدای سبحان است و معلوم است که شریک گرفتن مراتب مختلفی از نظر ظهور و خفا دارد، همانطور که کفر و ایمان هم از این نظر دارای مراتبند.

مثلا اعتقاد به خدا دو تا و یا بیشتر است و نیز بت ها را شفیعان خدا گرفتن، شرکی است ظاهر و از این شرک کمی پنهان تر شرکی است که اهل کتاب دارند و برای خدا فرزند قائلند و مخصوصا مسیح و عزیر را پسران خدا می دانند و از این هم کمی مخفی تر اعتقاد به استقلال اسباب است، اینکه مثلا دوا را شفادهنده بپندارد و همه اعتمادش به آن باشد این نیز یک مرتبه از شرک است و همچنین ضعیف تر می شود تا برسد به شرکی که به جز بندگان مخلص خدا احدی از آن بری نیست و آن عبارت است از غفلت از خدای تعالی و توجه به غیر خدای عزوجل پس همه اینها شرک است.

اما این باعث نمی شود که ما کلمه (مشرک) را بر همه دارندگان مراتب شرک اطلاق کنیم، همچنانکه می دانیم اگر مسلمانی نماز و یا واجبی دیگر را ترک کند، به آن واجب کفر ورزیده، ولی کلمه (کافر) را بر او اطلاق نمی کنیم.

مثلا خدای متعال ترک عمل حج را کفر خوانده، ولی چنین کسی را کافر نمی خوانیم، بلکه فاسقی است که به یکی از واجبات خدا کفر ورزیده و بر فرض هم که بتوانیم اطلاق کنیم، باید بگوئیم فلانی کافر به حج است و همچنین است سایر صفاتی که در قرآن استعمال شده مانند صالحین، قانتین، شاکرین، … فاسقین، ظالمین،…

و در برخی از آیات که در آنها کلمه (مشرکین) آمده چه بسا در اینها منظور از این کلمه معنای وصفی و اسمی آن نیست، بلکه منظور کسانی است که گاهگاهی شرک از آنان سر می زند.

منبع: مرادعلی شمس، با علامه در المیزان از منظر پرسش و پاسخ، جلد دوم.

موضوعات: فعاليت هاي پژوهشی, بروشور
[دوشنبه 1400-03-10] [ 08:38:00 ق.ظ ]