واژه شناسی اِثم(قسمت اول) | ... | |
یکی از واژگان حوزه گناه در قرآن کریم واژه « اِثم » است. در برخی از کتاب های لغت ، توضیحاتی در این باره ارائه شده است که به برخی از آنها پرداخته می شود . فراهیدی درالعین[1]علاوه بر معنای گناه برای واژه اثم، افتادن در گناه را نیز قید می نماید. ابن فارس در معجم[2] ومصطفوی درالتحقیق[3] واژهی «اثم» رامشتق ازسه حرف «همزه،ثاء،میم» میداند بعلاوه اینکه این واژه را مترادف گناه می شمارد، درباب وجه تسمیه اثم به گناه می نویسند: «هو البطء و التأخُّر. يقال ناقة آثِمةٌ أى متأخِّرة و الإِثم مشتقٌّ من ذلك، لأنّ ذا الإِثمِ بطىءٌ عن الخير متأخِّر عنه»[4] مفهوم اثم همان کندی و تأخیر است؛ به عنوان نمونه به شتر « آثمه » می گویند چون حرکتش کند است و واژه اثم نیز برگرفته از همین مضمون است؛ پس کسی که مبتلا به اثم است به کندی و تأخیر در خیر ونیکی میافتدوازآن باز می ماند . شبیه همین مضمون راراغب اصفهانی بااندکی تفاوت قید مینماید: « راغب اصفهانی واژهی«اثم» را اسم فعلی می داندکه کنندهی (انسان) از نیکی است وجمع آن« آثام» می شود ومعنای در برگیرندهی کندی است .همانند شاهد مثال شعری که آورده است :« ساربانی که (شتران) ردیف رابه تندی می راند؛ گرمای ظهر را برای شتران کندرو به حساب نمی آورد» . ودرآیه 219 سوره بقره که بیان می دارد از پیامبر اکرم (ص) درباره خمر و قمار پرسیده شد. خداوند تعالی در پاسخ به این پرسش به پیامبر اکرم ( ص) وحی فرمودند که در آن دو( خمر وقمار) اثم بزرگی و منفعت هایی برای مردم است ، که به نظر راغب علّت یادکرد آیه شریفه از خمر، به عنوان اثم، به این دلیل است که خمر، تلاش انسان را در رسیدن به نیکی کند میسازد. »[5] مشابه همین نوشتار در باب معنی تاخیر که درواژهی« اِثم »را زبیدی در تاج العروس نگاشته است « هو فِعْل مُبْطىءٌ عن الثَّوابِ »[6] . اما به نکته ایی دیگر نیز اشاره دارد، زبیدی درباره واژه اثم می نویسد: اثم را به کاری گویند که انجام آن حلال نیست؛ « قيلَ الإثْمُ أَنْ يَعْمَلَ ما لا يَحِلُّ له »[7] که این برداشت که کاری که انجامش حلال نیست( فعل حرام) را فیروزآبادی در القاموس المحیط[8] آورده که تایید کنندهی نظر فراهیدی در برداشت تاخیر از اثم هم می باشد .جوهری فارابی درالصحاح[9] نیز ماننددیگرلغویون به معنای کُندی درواژهی «اثم» معتقداست و دوواژهی « آثِمٌ و أَثِيمٌ» رابه معنای فردی که به گناه افتاده است وواژهی «الْأَثَامُ» را جزای گناه میپندارد. ابنمنظور در لسان العرب به معنای کُندی درریشهی اِثم اشاره دارد ودر توضیح عملی که حلال نیست ( فعل حرام) واژه اِثم را در آیهی 219 سوره بقره اینگونه معنا کرده است : « الإِثْم القِمارُ، و هو أَن يُهْلِك الرجلُ و يذهِب مالَه »[10] یعنی وجه تسمیه قمار به اِثم را از این بابت می داند که قمار، مرد را به هلاکت ( نابودی) می کشاند ودارایاش را از بین می برد ، با این بیان در آیه شریفهی مذکور درباره اثم ، به عملی اشاره شده که باعث نابودی انسان و تباه شدن اموالش می گردد .اودرتوضیحاتش مینویسد:«تأَثَّم الرجل: تابَ من الإِثْم و استغفر منه» واژهی « تأَثَّم » به معنای توبه وطلب استغفاراز اثم وواژهی « أََََثاماً»، درهای درجهنم است وبه نقل ازفراء[11] میگویددرآیهی « إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ »[12]؛ واژهی« الأَثِيمُ» به معنای فاجرمیباشد. برخی از لغویون اثم را به معنای خمر گرفته اند؛ به عنوان نمونه اشاره به خمر در معنای « إثم»را صاحب بن عباد در المحیط فی اللغه[13] هم آورده است و خمر را از وجوه معنایی اثم میشماردودر ادامه مینویسد؛« الأَثَامُ: عُقُوْبَةُ الإِثْمِ »[14] وواژهی « اَثام»را به مجازات اثم اطلاق مینماید. فخرالدین طریحی[15]واژهی « الأَثِيمُ» رادرقرآن، به معنای کافر وواژهی «إثم» رامعدل خمر، سرکشی وفسادمیداند. فیروز آبادی[16] علاوه بر خمر ، به قمار نیز به عنوان یکی از معانی « إثم» اشاره دارد امّا در وجه تسمیه خمر به اثم، زبیدی[17] نظر دیگری دارد نامگذاری خمر به اثم را از روی مجاز می داند وبه طور واقعی خمر را معادل اثم نمی پندارد و همچنین که گذشت به انجام کارهایی که حلال نیست اثم می گوید .زبیدی مانندابنمنظور واژهی «الأَثَامُ» رادرّهای درجهنم میداند. در نتیجه میتوان گفت همهی لغویون واژهی« إثم»وجمع آن«آثام» را ازریشهی« أ- ث- م» ومترادف گناه می دانند؛ یعنی عملی که در دین اسلام حلال شمرده نمی شود اما در وجه تسمیه، دیدگاهی که صحیح تربه نظرمیرسد این است که در واژهی« إثم» معنای کُندی نهفته است وگناهان هم باعث کند شدن انسان در رسیدن به خیر و رستگاری می گردند از همین رو ، گاهی از واژهی « إثم»در مفهوم گناه استفاده می شود. برخی از لغویون « إثم»را مترادف خمر گرفته اند و به نظر می رسد علّت پندار این ترادف را باید در اثرات مصرف خمر و مسکرات در انسان دانست که یکی ازمهم ترین ومشهود ترین این اثرات ، زایل شدن قدرت عاقله و سپس ضایع شدن قوه تشخیص صحیح از ناصحیح است و نتیجه این ضایع شدن ، کند شدن رسیدن به نیکی و رستگاری در شارب خمر است .
[شنبه 1396-12-19] [ 10:45:00 ق.ظ ]
لینک ثابت |