معناشناسی واژگان حوزه گناه در قرآن کریم (قسمت دوم) | ... | |
لغویون در هر زبانی به تشریح معانی واژههاپرداخته اند. در زبان عربی هرواژه با توجه به ریشهی اصلی خود و ذیل آن مورد بررسی قرار میگیرند. در قسمت قبل به بررسی واژههای «ذنب و اثم» پرداختیم در این بخش به معناشناسی واژه جناح میپردازیم. جُناح از دیگر واژگان حوزهی گناه، کلمه ی «جُناح» میباشد؛ که لغویون آن را مترادف گناه دانسته اند. در بررسی لغوی این واژه نکاتی به دست می آیدکه به وجه تسمیه جناح به گناه اشاره دارد. فراهیدی1 هرچند اشارهی مستقیمی به واژه جناح نکرده اما در توضیحات مربوط به ریشه این واژه یعنی « ج- ن- ح » اشاره به طرفین نموده و انحراف از میانه به چپ و راست در برخی مشتقات این ریشه بیان کرده است. درباره مشتقات آن مینویسد: «الرجل يَجْنَح: إذا أقبل على الشيء يعمله بيديه و قد حنى إليه صدره»2؛ وقتی بیان می شود «الرجل يَجْنَح» به این معنی است که مردبه سوی چیزی رفت وآن رابادستش انجام دادوسینهاش به آن مشتاق گردیدو وقتی میگوییم: «السفينة تَجْنَح جُنُوحا»3به این معنی است که «إذا انتهت إلى الماء القليل فلزقت بالأرض فلم تمض»4 کشتی به آخرآب کم عمق رسید وبه زمین چسبید ولی آسیب ندید. عبارات«جَناحا الطائر» رابه دستان(بال) پرنده و «جوانِح الصدر» را به دندههای قفسهی سینه که دروسط به یکدیگرمتصل میشوند تعبیر مینماید.درنتیجه،فراهیدی معنای ریشهی جُناح رادرعدول ازمیانه به طرفین میداند. ابن فارس در توضیح و تشریح واژه جناح اینچنین نوشته است که «الجيم و النون و الحاءِ أصلٌ واحدٌ يدلُّ على المَيْلِ و العُدْوان»5 در بیان جناح، آن را از ریشه« ج- ن- ح» می داند که برعدول از وسط به یک طرف ازعدالت دلالت دارد.«و يقال جنح إلى كذا، أى مَالَ إليه. و سمِّى الجَناحانِ جَناحَيْنِ لميلهما فى الشِّقَّين»6 و درادامهی توضیحات بیان می دارد: «که گفته میشود واژهی جنح،به سوی چیزی یعنی انحراف به سوی آن چیز است و علت نامگذاری دو بال پرندگان به جناحین بابت انحراف آندو به دو سمت (پرنده) است». «و الجُنَاح: الإثم، سمِّى بذلك لمَيْلِه عن طريق الحقّ »7؛ در تسمیه گناه به جناح، احمد بن فارس عقیده دارد علت آن، انحراف از راه حق است. «و هذا هو الأصل ثمَّ يشتقّ منه، فيُقال للطائفة من الليل جُنْح و جِنْح »8؛ این معنای جُناح اصل است سپس از آن نامگذاری قطعه ای از شب، به جُنح مشتق می گردد . صاحب ابن عباد9 و جوهری فارابی10 در توضیح واژه جناح همانند فراهیدی و ابن فارس اشاره به گناه کرده اند؛ با این مضمون که در واژهی «جُناح »، انحراف از حق نهفته است .ابن عباددرتوضیح واژهی«جُناح »؛ واژهی تنگی ( التَّضْيِيْقُ) رااضافه میکند.جوهری درتوضیح عبارت« جُنِحَ البعير» مینویسد؛ دستان شترازسنگینی بارشکست. در توضیحات واژه ی «جُناح»، دردیدگاه ابنفارس و راغب اصفهانی میتوان شباهتها و تفاوتهایی را یافت. راغب بیان می دارد که؛ « الجناح: جناح الطائر»11 ریشه جُناح را از « ج- ن- ح» می داند و جناح ( به فتح جیم ) را بال پرنده معنا می نماید.« وسمي جانبا الشيء جناحيه، فقيل: جناحا السفينة، وجناحا العسكر »12 و به دو طرف هر چیزی جَناح گوید مانند دو طرف کشتی یا دو طرف لشکر .درتوضیح عبارت«جَنَحَتِ العير في سيرها: أسرعت، كأنها استعانت بجناح »نوشته است؛که به سرعت گرفتن شترگویندچون؛حیوان درهنگام سرعت گرفتن ازدست وپایش کمک میگیردوواژهی «الجِنْحُ» راقسمتی ازشب تاریک میداند.« و سمي الإثم المائل بالإنسان عن الحق جناحا ثم سمّي كلّ إثم جُنَاحاً، نحو قوله تعالى: لا جُناحَ عَلَيْكُمْ »13 و سپس بیان می دارد به گناهی که انسان را از حق منحرف می دارد ، جُناح نام می نهند پس هر گناهی را جُناح می نامند مانند آیه14 فوق که خداوند متعال می فرماید : گناهی بر شما نیست . ابن منظور با شباهت ها و تفاوت هایی نسبت به دیگرلغویون مطالبی درتوضیح ریشه « ج- ن- ح » و واژه جناح آورده است؛ « جَنَحَ إِليه ، يَجْنَحُ و يَجْنُحُ جُنُوحاً، و اجْتَنحَ: مالَ »15؛ که واژه جَنَحَ و مشتقات آن را به معنای عدول از وسط به یک طرف وگناه وتنگی ومشقّت گرفته است . در این باره به آیهای از قرآن کریم اشاره دارد که :« و قال الله عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها16؛ أَي إِن مالوا إِليك فَمِلْ إِليها»17 : خداوند می فرماید ( ای پیامبر ) اگر ( مشرکین) به سوی صلح منحرف ( مایل ) شدند پس تو نیز به آن منحرف ( مایل ) شو . او در ادامه نوشتار اینچنین بیان می نماید « الجُناح، بالضم: الميل إِلى الإِثم، و قيل: هو الإِثم عامّة. و الجُناحُ: ما تُحُمِّلَ من الهَمِّ و الأَذى »18که جُناح را انحراف به سوی گناه می داند و بیان می دارد که آن به گناه به صورت عموم گفته می شود . و« الجُناحُ » آنچه که از غصه و اذیت تحمل شود را گویند . و در ادامه می نویسد : « و أَصل ذلك من الجُناح الذي هو الإِثم. و قال أَبو الهيثم في قوله عز و جل: وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ19؛ الجُناح: الجناية و الجُرْمُ»20 و اصل آن از جُناح که به معنی اثم است گرفته شده و به نقل از ابوالهیثم می گوید : درباره فرموده خداوند (آیه فوق) واژهی« الجُناح »به معنی جنایت و جرم است . در روایتی از ابن عباس آورده است :« في حديث ابن عباس في مال اليتيم: إِني لأَجْنَحُ أَن آكُلَ منه ،أَي أَرى الأَكل منه جُناحاً و هو الإِثم »21 در خوردن مال یتیم ، ابنعباس می گوید که منحرف نمی شوم با خوردن از آن مال ، یعنی ابنعباس خوردن مال یتیم را جُناح به معنای گناه می دیده است. فیروزآبادی به برخی نکات ذکر شده در کتب لغویون اشاره دارد اما تذکره ای دیگر را یادآور می گردد و بیان می دارد که « وامّا الجُناح بالضم فورد بمعنیین : بمعنی الحَرَج ( ولا جناح علیکم فیما عرّضتم ، بقره /235 ) وبمعنی الاثم فی العقبی ( لا جناح علیهن فی ابائهن ، احزاب/55) ولکل نظائرُ »22 جُناح در قرآن کریم به دو معنا استفاده شده است اول به معنای سختی و تنگناست مانند آیه 235 سوره بقره و دوم به معنای جزا (ی گناه ) در آخرت مانند آیه 55 سوره احزاب است . از این گفتار برمی آید که فیروزآبادی چندان به معنای گناه در واژه اثم معتقد نیست بلکه در معنای اثم ، تاکید به سختی در دنیا و جزا درآخرت دارد . طریحی دربررسی ریشه به حدیثی ازامام جعفرصادق(ع) استنادمینماید؛«عَنِ الصَّادِقِ (ع) خَلَقَ اللَّهِ الْمَلَائِكَةُ مُخْتَلِفَةٍ، وَ قَدْ رَأْيِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) جَبْرَئِيلُ وَ لَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ … قَدْ مَلَأَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ »23که درآن واژهی « جَنَاحٍ » به معنای بال آمده ودرادامهی بحث اینگونه آورده است که؛« الجناح: الإثم لميله عن طريق الحق، و منه قوله تعالى: فَلا جُناحَ عَلَيْهِ [بقره/ 158] أي لا إثم عليه » 24 : جُناح اشاره دارد به گناه ( اثم ) از باب انحراف از راه حق ، که دربیان قرآن کریم نیز آمده که گناهی براونیست . علاوه بر مطالب فوق الذکر زبیدی مطالب دیگری نیز نگاشته است . «جَنحَ إِليه يَجْنَحُ، كيَمْنَع، على القياس، لُغَةُ تَميم، و هي الفصيحة و يَجْنُحُ، بالضّمّ لُغة قَيْسٍ، وَ يَجْنِح بالكسر، و قد قُرِئ بهما شاذًّا، كما في المُحْتسب و غيره، نقله شيخُنا جُنوحاً بالضّمّ: مالَ. قال اللّه عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها أَي إِنْ مالُوا إِليك فمِلْ إِليها، و السَّلْم: المُصَالَحة »25 همچنان که مشاهده می گردد زبیدی با بیان تفاوت هایی بین لهجههای قبایل تمیم و قیس در بارهی واژهی« يَجْنَحُ »، آن رابه عدول از وسط به یک طرف می داند و از قرآن کریم یک نمونه بیان میدارد.در ادامه می نویسد : « يقال: جَنَحَ الرَّجلُ و اجْتَنَحَ: مَالَ على أَحَدِ شِقَّيْهِ و انْحَنَى في قَوْسِه»26که وقتی واژهی« جَنَحَ » به مردی نسبت داده شود به معنای انحراف او به یک سمت است . سپس بیان می دارد : «و الجُنَاحُ بالضَّمّ: الميْلُ إِلى الإِثْم. و قيل: هو الإِثم عامّةً و ما تُحُمِّلَ من الهمّ و الأَذَى »27 جُناح ، به معنای انحراف به سوی اثم ( گناه ) است و آن گناه به صورت عموم است . زبیدی همانند ابنمنظور درلسان العرب ، روایت از ابن عباس را آورده است که جُناح را به اثم ( گناه ) معنا کرده است . مصطفوی ذیل جنح می نویسد :« جنح: أصل واحد يدلّ على الميل و العدوان، و يقال جنح الى كذا: مال إليه »28 اصل آن را برعدول از وسط به یک طرف وخروج ازعدالت دلالت دارد . «و الجناح: الإثم، سمّي بذلك لميله عن طريق الحقّ » : جُناح را به اثم ( گناه ) معنا نموده است زیرا گناه ، انحراف انسان از راه حق است. در ادامه می نویسد : « أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الميل و الرغبة الى شيء أو عمل أو جانب، و خصوصيّاته تختلف باختلاف الموارد و الموضوعات، يقال جنح الى الشيء: مال إليه»29 اصل ماده این واژگان به انحراف و تمایل به چیزی یا کاری یا طرفی اطلاق می شود . در ادامه به چند نمونه از آیات قرآن کریم اشاره دارد : . «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما- 2/ 158.. لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ- 2/ 198.. فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما- 4/ 128. أي ليست هذه الأعمال ميلا عن الحقّ و رغبة عن طريق الدين. فظهر أنّ تفسير هذه الكلمات بمعاني مختلفة تجاوز و جناح عن الحقّ. و أمّا الفرق بين الميل و الجنح و الرغبة: أنّ الرغبة عبارة عن الميل مع العلاقة الباطنيّة و المحبّة. و الجنوح هو الميل مع العمل. و الميل مطلق »30 در این آیات که جُناح را از اعمالی نفی می نماید منظور این است که این اعمال انحراف از حق و روگرداندن از راه دین اسلام نیست و این واژه در آیات مذکور به معنای تجاوز و انحراف از حق است که نفی گردیده ، اما واژهی« الرغبة» به معنای انحراف با میل باطنی است و واژهی« جُناح »، انحراف به همراه عمل است و واژه المیل به معنای مطلق انحراف است. همه ی لغویون درمترادف بودن جناح و اثم تاکید داشته ووجه تسمیه ی این ترادف را از معنای ریشهی واژهی جناح می دانند که در آن ،انحراف ازمیانه نهفته است.در نتیجه لغویون واژه جناح را به گناهان اطلاق می نمایند چون گناه باعث انحراف و عدول از حق و اسلام می گردد. محقق: خانم فاطمه صغری برقرار منابع [1] - فراهيدى، خليل بن احمد . پیشین ، ج 3 . قم – ايران:نشر هجرت، دوم، 1410 ه ق ، ص 83 و 84 2- همان 3- پیشین 4- پیشین 5- ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا. پیشین، ج 1 . قم- ایران :انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، اول، 1404 ه ق ، ص 484 6- همان 7- همان 8- همان 9- صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد. پیشین، ج 2 . بيروت - لبنان :عالم الكتاب ، اول، 1414 ه ق ، ص 411 10- جوهرى، اسماعيل بن حماد. پیشین، جلد1. بيروت – لبنان: دار العلم للملايين، اول، 1410 ه ق ،360 11- اصفهانى، حسين بن محمد راغب. پیشین. لبنان – سوريه: دار العلم - الدار الشامية، اول، 1412 ه ق ، ص 207 12- همان 13- همان 14- بقره / 236 15- ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم. پیشین، ج 2 .بيروت - لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، سوم، 1414 ه ق ،ص 428 16- انفال/61 17- همان 18- پیشین.ص 430 19- بقره/235 20- همو 21- همان 22- فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب . بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز ، جلد2 . قاهره : احیاء التراث الاسلامی ،1416 ه ق ، ص 400 23- طريحى، فخر الدين . پیشین. 6 جلد2، تهران : كتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416 ه ق ، ص 346 24- همان 25-واسطى، زبيدى، حنفى، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى. پیشین، ج 4 . بيروت – لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع ، اول، 1414 ه ق ، ص: 29 26- همان 27- همان 28- مصطفوى، حسن . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، 14 جلد 2. تهران : مركز الكتاب للترجمة و النشر ، اول، 1402 ه ق ، ص 117 29-همان 30همان
[شنبه 1397-08-12] [ 11:12:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|