معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اسفند 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29      








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  چرا خدا ما رو خلق کرد ؟ ...

 

پاسخ:

فلسفه آفرينش انسان، در فلسفه عمومي خلقت همه موجودات تعريف شده است. اين دو ماهيتي جداي از هم ندارند. بايد ديد كه هدف خداوند از آفرينش همه موجودات چيست تا آن گاه فلسفه آفرينش انسان و هدف اصلي آن براي ما روشن گردد.

تصور ما از انجام کارها، معمولا به دست آوردن سود يا رفع يک نياز است؛ زيرا ما انسان ها موجوداتي محدود و ناقص هستيم و همواره اعمال ما به يکي از اين دو امر برمي گردد؛ اما خداوند، هيچ نقصي ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد . خدا فاقد هيچ کمالي نيست تا به کمال رسيدن براي او متصور باشد؛ بلکه خدايي او اقتضاي آفرينش دارد؛ زيرا «آفريدن» به معناي ايجاد کردن است. هر وجودي، خير است و لازمه فياض (بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است. خداوند در قرآن مي فرمايد:

«و ما کان عطاء ربک محظورا»؛(1) «عطاي پروردگارت منع نشده است».

هر چيزي که اقتضاي وجود و هستي داشته يا امکان وجود داشتن آن باشد، فيض وجود از خدا دريافت مي کند. خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد تا موجودي که امکان وجود آن است، وجود را دريافت نکند.

جهان هستي با تمام نظم و زيبايي هايش نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت و حکمت خداست؛ به طوري که بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند.

هر «بود»ي، «نمود»ي دارد. نمي شود خدا فياض باشد، اما فيضي نداشته باشد. همان گونه که نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته باشد و رحمت باشد، اما بخشش نداشته باشد. بنابراين، از همين جا مي توان نتيجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان، نتيجه صفات خداوند است.

خداوند فيض و بخشش دارد و لازمه آن اين است که هر چه امکان وجود دارد، فيض و هستي خداوند را دريافت کند. چون قابليت وجود براي جهان هستي بود، خداوند آن را آفريد. بنابراين، جهان هستي نشان دهنده و نتيجه صفات خداوند است . از اين رو، خلقت جهان هستي با تمامي نظم و زيباييش، جلوه گر جلال و جمال خداست.

خداوند از آن جا که “علم” و “قدرت” و “فضل” و “جود” بي نهايت دارد، جهان و انسان را آفريده است. لازمه اين صفات آن است که اولا، جهان را بيافريند. ثانيا، خلقت او بهترين و کامل‏ترين آفرينش باشد. در مجموعه هستي اگر وجود مخلوقي، زيبايي و کمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند؛ زيرا عدم خلقت آن موجود، ناشي از عدم اطلاع و آگاهي از زيبايي آن است، يا در اثر ضعف و ناتواني از خلقت آن است.

چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بي نهايت، باز آن زيبايي را خلق نکند، ناشي از عدم “فضل” و “جود” و بخشندگي است و خدا از بخل، منزه است. “جود” و رحمت و بخشندگي او بي نهايت است. پس جهاني که خدا خلق مي کند، بايد کامل‏ترين صورت ممکن را داشته باشد. هر چه امکان تحقق دارد، از طرف خداوند فيض وجود دريافت مي کند. هدف نهايي تک تک موجودات و مجموعه عالم هستي، اعم از دنيا و آخرت، همين است.

در حقيقت، غايت و هدف افعال الهي همان خود اوست . خداوند چون خداست، مي‌آفريند. آفرينش، لازمه خدايي اوست؛ زيرا وجود بهتر و ارزشمند تر از عدم است. خداوند اين فيض را از عام دريغ نمي نمايد؛ در عين حال، آفرينش خداوند هم بر اساس صفات حکمت و علم او در نهايت اتقان و استحکام و هدف مندي است . همچنين مسيري معين براي موجودات آن تعبيه شده است . سرانجامي دقيق و محاسبه اي کامل در برابر رفتارها و کنش هاي اختياري موجودات مختار، در نظر گرفته شده است.

بر اين اساس، آخرت و معاد هم در همين جهت، ضرورت وجود مي يابد؛ چون به شکوه بيش از پيش اين مجموعه و عادلانه بودن ساختار عالم کمک مي کند. اين امر همخوان با روح جاودانگي طلب انسان است و بستر رسيدن به کمالات وجودي انسان را که برترين مخلوق خداوند است، مهيا مي سازد.

البته اين موضوع از منظر غايت فاعل و هدفي است که علت ايجاد عالم در آفرينش دارد. در کنار اين امر، اين عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعي داراي هدف و مقصدي است که در مسير حرکت خود در نهايت به آن منتهي مي گردد.

در پايان، براي درك حقيقت هدف خداوند تذكر اين نكته ضروري است كه ما دو هدف داريم: يکي هدف فعل و ديگري هدف فاعل. بين اين دو تفاوت وجود دارد. به اين مثال توجه نماييد:

صنعتگري موتوري را مي سازد که قادر به حرکت با سرعت 800 کيلومتر در ساعت است. هدف اين موتور که فعل صنعتگر است، رسيدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلي سازنده موتور، نشان دادن توانمندي خود يا رسيدن به شهرت و مانند آن است. با اين توضيح بايد گفت که فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضاي ذات و صفاتش، اين عالم هم مسير و مقصدي را در پيش دارد که هدف آن به شمار مي رود. اين هدف، تکامل انسان و رسيدن به غايت نهايي ذات انساني اوست.

در آيات قرآن آزمايش (2) و عبادت (3) به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده است. در عين حال، آفرينش بسياري از مظاهر خلقت مانند آنچه در زمين است، براي او تعريف شده است. (4) از اين امر مي توان نتيجه گرفت که غايت حکيمانه اي که خداوند در مسير خلقت عالم در نظر گرفته، تکامل انسان و رسيدن او به درجات والاي وجودي و در نهايت، بهره مندي او از اين کمالات و رشد و پيشرفت آدمي است.

پي نوشت ها :

1. اسراء (17) آيه‏ 20.

2. ملک (67) آيه 2.

3. ذاريات (51) آيه 56.

4. بقره (2) آيه 29.

منبع:

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی  www.pasokhgoo.ir

موضوعات: مقالات, کلامی
[شنبه 1396-12-19] [ 11:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چگونگی هماهنگی بین حقوق اجتماعی زن با تکالیف خانواده ...

استاد راهنما: حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکترسید علی هاشمی

استاد مشاور:حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر سعید شهواری

پژوهشگر: فاطمه کلاگری

چكيده

هدف از نگارش این پژوهش بررسی حقوق اجتماعی زنان در جامعه و تکالیف خانواده و همچنین هماهنگی بین این دو می باشد. در این پژوهش از نوع توصیفی – تحلیلی است و داده ها به روش کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری شده است.

از یافته های این تحقیق می توان به این موارد اشاره کرد:  رعایت جایگاه حقوق اجتماعی زنان علاوه بر آن که در داشتن خانواده ای سالم تأثیر دارد، موجب اثرات مثبتی برای زن نیز می شود. زیرا همراه با تغييرات ساختاري جامعه و بر اثر تحولات زندگي خانوادگي، زن خانه‌دار در عين داشتن مسئوليت‌هاي متعارف خود، بيش از پيش، مجبور به كار در خارج از خانه شده است که آثار مثبت مادي و معنوي اين اشتغال غالباً‌ علاوه بر تأثیر بر وضع خود زن، كه ضمن كسب درآمد به استقلال و اعتبار اجتماعي بيشتري دست مي‌يابد، متوجه همسر و فرزندان او نيز مي‌شود. رو آوردن زنان به اشتغال و فعالیت های اجتماعی در خارج از كانون خانوادگي تأثيري بسزا در ابعاد هويت اجتماعي آنان داشته و اين امر، به نوبه خود، موجب افزايش اعتماد به‌نفس جامعه زنان شده است. از این رو رعایت حقوق اجتماعی زنان و حضور آنها در جامعه با رعایت تکالیف در خانواده  با یکدیگر منافات ندارد و حتی تا جایی که تمام ادیان از جمله دین اسلام، باعث ایجاد تغییرات اجتماعی به نفع حقوق زنان بودند.

کلید واژه ها:زنان، حقوق اجتماعی، خانواده، تکالیف و وظایف.

موضوعات: پایان نامه, فقه و اصول
 [ 10:50:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  واژه شناسی اِثم(قسمت اول) ...

یکی از واژگان حوزه گناه در قرآن کریم واژه « اِثم » است. در برخی از کتاب های لغت ، توضیحاتی در  این باره ارائه شده است که به برخی از آنها پرداخته می شود .

فراهیدی درالعین[1]علاوه بر معنای گناه برای واژه اثم، افتادن در گناه را نیز قید می نماید.

 ابن فارس در معجم[2] ومصطفوی درالتحقیق[3] واژه­ی «اثم» رامشتق ازسه حرف «همزه،ثاء،میم» می­داند بعلاوه اینکه این واژه را مترادف گناه می شمارد، درباب وجه تسمیه اثم به گناه می نویسند: «هو البطء و التأخُّر. يقال ناقة آثِمةٌ أى متأخِّرة و الإِثم مشتقٌّ من ذلك، لأنّ ذا الإِثمِ بطى‌ءٌ عن الخير متأخِّر عنه»[4] مفهوم اثم همان کندی و تأخیر است؛ به عنوان نمونه به شتر « آثمه » می گویند چون حرکتش کند است و ­واژه اثم نیز برگرفته از همین مضمون است؛ پس کسی که مبتلا به اثم است به کندی و تأخیر در خیر ونیکی می­افتدوازآن باز می ماند .

 شبیه همین مضمون راراغب اصفهانی بااندکی تفاوت قید می­نماید: « راغب اصفهانی واژه­ی«اثم» را اسم فعلی می داندکه کننده­ی (انسان) از نیکی است وجمع آن« آثام»  می شود ومعنای در برگیرنده­ی کندی است .همانند شاهد مثال شعری که آورده است :« ساربانی که (شتران) ردیف رابه تندی می راند؛ گرمای ظهر را برای شتران کندرو به حساب نمی آورد» . ودرآیه 219 سوره بقره که بیان می دارد از پیامبر اکرم (ص) درباره خمر و قمار پرسیده شد. خداوند تعالی در پاسخ به این پرسش به پیامبر اکرم ( ص) وحی فرمودند که در آن دو( خمر وقمار) اثم بزرگی و منفعت هایی برای مردم است ، که به نظر راغب  علّت یادکرد آیه شریفه از خمر، به عنوان اثم، به این دلیل است که خمر، تلاش انسان را در رسیدن به نیکی کند می­سازد. »[5]

مشابه همین نوشتار در باب معنی تاخیر که درواژه­ی« اِثم »را زبیدی در تاج العروس نگاشته است « هو فِعْل مُبْطى‌ءٌ عن الثَّوابِ »[6] . اما به نکته ایی دیگر نیز اشاره دارد، زبیدی درباره واژه اثم می نویسد: اثم را به کاری گویند که انجام آن حلال نیست؛ « قيلَ الإثْمُ أَنْ يَعْمَلَ ما لا يَحِلُّ له »[7] که این برداشت که کاری که انجامش حلال نیست( فعل حرام) را فیروزآبادی در القاموس المحیط[8] آورده که تایید کننده­ی نظر فراهیدی در برداشت تاخیر از اثم هم می باشد .جوهری فارابی درالصحاح[9] نیز ماننددیگرلغویون به معنای کُندی درواژه­ی «اثم» معتقداست و دوواژه­ی « آثِمٌ و أَثِيمٌ» رابه معنای فردی که به گناه افتاده است وواژه­­ی «الْأَثَامُ» را جزای گناه می­پندارد.

 ابن­منظور در لسان العرب به معنای کُندی درریشه­ی اِثم اشاره دارد ودر توضیح عملی که حلال نیست ( فعل حرام) واژه اِثم را در آیه­ی 219 سوره بقره این­گونه معنا کرده است : «  الإِثْم القِمارُ، و هو أَن يُهْلِك الرجلُ و يذهِب مالَه »[10] یعنی وجه تسمیه قمار به اِثم را از این بابت می داند که قمار، مرد را به هلاکت ( نابودی) می کشاند ودارای­اش را از بین می برد ، با این بیان در آیه شریفه­ی مذکور درباره اثم ، به عملی اشاره شده که باعث نابودی انسان و تباه شدن اموالش می گردد .اودرتوضیحاتش می­نویسد:«تأَ­ثَّم الرجل: تابَ من الإِثْم و استغفر منه» واژه­ی « تأَ­ثَّم » به معنای توبه وطلب استغفاراز اثم وواژه­ی « أََََثاماً»، دره­ای درجهنم است وبه نقل ازفراء[11] می­گویددرآیه­ی « إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ »[12]؛ واژه­ی« الأَثِيمُ» به معنای فاجرمی­باشد.

 برخی از لغویون  اثم را به معنای خمر گرفته اند؛ به عنوان نمونه اشاره به خمر در معنای « إثم»را صاحب بن عباد در المحیط فی اللغه[13] هم آورده است و خمر را از وجوه معنایی اثم می­شماردودر ادامه می­نویسد؛« الأَثَامُ: عُقُوْبَةُ الإِثْمِ »[14] وواژه­ی « اَثام»را به مجازات اثم اطلاق می­نماید.

فخرالدین طریحی[15]واژه­ی « الأَثِيمُ» رادرقرآن، به معنای کافر و­­­­­واژه­ی «إثم» رامعدل خمر، سرکشی وفسادمی­داند.

 فیروز آبادی[16]  علاوه بر خمر ، به قمار نیز به عنوان یکی از معانی « إثم» اشاره دارد امّا در وجه تسمیه خمر به اثم، زبیدی[17] نظر دیگری دارد نام­گذاری خمر به اثم را از روی مجاز می داند وبه طور واقعی خمر را معادل اثم نمی پندارد و همچنین که گذشت به انجام کارهایی که حلال نیست اثم می گوید .زبیدی مانندابن­منظور واژه­ی «الأَثَامُ» رادرّه­ای درجهنم می­داند.

در نتیجه می­توان گفت همه­ی لغویون واژه­ی« إثم»وجمع آن«آثام» را ازریشه­ی« أ- ث- م» ومترادف گناه می دانند؛ یعنی عملی که در دین اسلام حلال شمرده نمی شود اما در وجه تسمیه، دیدگاهی که صحیح تربه نظرمی­رسد این است که در واژه­ی« إثم» معنای کُندی نهفته است وگناهان هم باعث کند شدن انسان در رسیدن به خیر و رستگاری می گردند از همین رو ، گاهی از واژه­ی « إثم»در مفهوم گناه استفاده می شود. برخی از لغویون « إثم»را مترادف خمر گرفته اند و به نظر می رسد علّت پندار این ترادف را باید در اثرات مصرف خمر و مسکرات در انسان دانست که یکی ازمهم ترین ومشهود ترین  این اثرات ، زایل شدن قدرت عاقله و سپس ضایع شدن قوه تشخیص صحیح از ناصحیح است و نتیجه این ضایع شدن ، کند شدن رسیدن به نیکی و رستگاری در شارب خمر است .

 

 



[1] - فراهيدى، خليل بن احمد .  كتاب العين، ج8  . قم – ايران:نشر هجرت، دوم، 1410 ه‍ ق ، ص 25
[2]- ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا. معجم مقائيس اللغة، ج 1 . قم- ایران :انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، اول، 1404 ه‍ ق ، ص 60
[3]- مصطفوى، حسن . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، 14 جلد 1. تهران : مركز الكتاب للترجمة و النشر ، اول، 1402 ه‍ ق ، ص  33
[4]- همان
[5]- اصفهانى، حسين بن محمد راغب.  مفردات ألفاظ القرآن. لبنان – سوريه: دار العلم - الدار الشامية، اول، 1412 ه‍ ق ، ص 63
 - [6]- واسطى، زبيدى،حنفى ، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى .  تاج العروس من جواهر القاموس، ج 16 .  بيروت – لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص: 5
[7]- همان 
[8] - فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب . القاموس المحيط  ، ج4 . لبنان :مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزيع، هشتم ،1426 ه ق، ص:3
[9]- جوهرى، اسماعيل بن حماد. الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية،  جلد5.  بيروت – لبنان: دار العلم للملايين، اول، 1410 ه‍ ق ، ص 1857
[10] - ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم. لسان العرب، ج 12 . بيروت - لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، سوم، 1414 ه‍ ق ،ص 5
 - [11]أبو زكريا يحيى بن زياد بن عبد الله بن منظور الديلمي الفراء ، (207  - 144 ه ق)
[12] - دخان/43و44
[13]- صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد. المحيط في اللغة، ج10 .  بيروت - لبنان :عالم الكتاب ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص 195
[14]- همان
[15]- طريحى، فخر الدين . مجمع البحرين. جلد 6 ، تهران : كتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416 ه‍ ق ، ص  5
[16] - پیشین 
[17] - پیشین

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
 [ 10:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت