معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  جايگاه امنيت در فقه اماميه ...

استاد راهنما: سيد علي هاشمي

استاد مشاور: محمد علي افضلي

پژوهشگر: طيبه مهاجر اورسيجي

  چکیده

این تحقیق با هدف بررسي جايگاه امنيت در فقه اماميه انجام شده است. امنیت از جمله مفاهیمی است که همواره مورد توجه اندیشمندان و حاکمان سیاسی بوده است تا آنجا که برخی تامین امنیت را وظیفه اصلی دولت ها دانسته اند.

اسلام امنیت را یکی از اصول حیاتی زندگی و زمینه ساز بهره وری از مزایا و مواهب حیات و تکامل بشر تلقی کرده و آن را یکی از اهداف استقرار حاکمیت الله و خلافت و جانشینی صالحان و طرح امامت می شمارد. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی بوده و روش به کار رفته درآن   کتابخانه ای واسنادی می باشد که با تتبع در منابع معتبر فقهی به انجام رسیده است داده ها با استفاده از ابزار فیش جمع آوری گردیده و در تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. مهمترین نتایج این پژوهش را می توان این چنین بیان داشت که امنیت به شکل عام از جمله نیازهای اولیه در زندگی انسان بوده و با ایمان، پیوند اساسی دارد و افزایش مبانی ایمانی در سطح فرد و جامعه، امنیت را افزایش می دهد و از سویی توجه به این نیاز فردی و جمعی از حوزه وظایف فقه سیاسی است. فقه سیاسی، مجموعه قواعد و اصول برخاسته از مبانی اسلامی است که عهده دار تنظیم روابط مسلمانان است و ابعاد سیاسی و اجتماعی امنیت و تبیین حقوق شهروندی از وظایف آن می باشد. بنابراین فقهای شیعه نیز در دوره های مختلف تاریخی همواره به دنبال امنیت دینی و سیاسی جامعه شیعی بوده اند و از قواعد و اصول فقهی مختلفی با استناد به قرآن و سیره معصومین در تأمین امنیت شیعیان بهره گرفته اند. تقیه ، امور حسبیه ، مقدمه واجب ، امر به معروف و نهی از منکر و حفظ جامعه اسلامی از جمله قواعد و اصولی هستند که فقها در اثبات ضرورت امنیت برای کشور و جامعه شیعی استفاده کرده اند. 

کلید واژه : جایگاه امنیت ، اسلام ، فقه ، شیعه 

موضوعات: پایان نامه, فقه و اصول
[یکشنبه 1397-02-16] [ 09:15:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسي تاثير قرآن در آثار مولوي ...

استاد راهنما: محمد علي اسدي نسب

استاد مشاور: محمد علي افضلي

پژوهشگر: ليلا كابوسي

چکیده

این تحقیق با هدف بررسي تاثير قرآن در دفتر اول مثنوي مولوي انجام شده است. مولانا از جمله شاعرانی است که در پند واندرزهای اخلاقی خود از قرآن بهره ها گرفته و در جای جای شعر خود به این موضوع تأکید کرده است، به همین جهت در میان کتب عرفانی، کمتر کتابی را می‌توان یافت که به مانند کتاب شریف مثنوی بتواند اسرار، دقایق، لطایف و اشارات اولیا را با دقیق‌ترین و عالی‌ترین تعبیر بیان کند و باید گفت این کتاب شریف در میان کتب عرفانی اسلام بلکه در میان آثار عرفانی دیگر کم‌نظیر است.

در این پژوهش تلاش گردیده تا به این سوال پاسخ داده شود که تاثیر قرآن در دفتر اول مثنوی چگونه بوده است. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی بوده و روش به کار رفته درآن   کتابخانه ای واسنادی می باشد که با تتبع در منابع معتبر تفسیری و ادبی به انجام رسیده است. مهمترین یافته های این تحقیق عبارت است از اینکه مولوی در مثنوی از قرآن بهره های فراوانی برده است چنانکه برخی از ادیبان و حکما مثل حاج ملا هادی سبزواری، مثنوی را تفسیر منظوم قرآن کریم خوانده اند و علت اصلی این مهم عواملی از قبیل اشتغال به وعظ و تذکّر یا تدریس و صوفی مسلک بودن مولوی می باشد. مولوی با روش هایی چون تضمین، تلمیح، اقتباس، تمثیل و… از آیات قرآن به زیبایی در مثنوی بهره برده است.

واژگان کلیدی: قرآن ، مولانا، مثنوی معنوی، تلمیح، اقتباس ، حل

موضوعات: پایان نامه, تفسیر و علوم قرآنی
 [ 08:47:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب(3) ...

“به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی الزهراء (س) سومین نشست از سلسله نشست های بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب در تاریخ 22/12/96 در موسسه فرهنگی میرداماد برگزار گردید.
در این نشست دکتر مزرئی گفت: ریشه و منشأ عرفان، زهد می باشد. زهد در طول تاریخ سیر متفاوتی داشت. گروهی زهد را بخاطر فقر و تنگدستی پیشه خود می کردند که مجبور به پوشیدن صوف و لباس پشمی شدند. دسته دوم گروهی بودند که با شنیدن آیات قیامت و آیات حساب و کتاب، از دنیا روی گردانی کردند و زهد را برای دنیاگریزی اختیار کردند. گروهی دیگر نیز در زمان حکام بنی امیه و بنی عباس زهدی را اختیار کردند که نه منشأش فقر بود، نه دنیاگریزی بلکه با هدف سیاسی زهد را اختیار کردند. هدف از این زهد برخورد با حکامی بود که جای پیامبر نشسته بودند. آقای مزرئی گفت: بن مایه های اصلی تصوف، زهد ریاضتی است.
ایشان در ادامه گفت: برای مشخص شدن علت بوجود آمدن صوفیه از زهد، ابتدا باید به بیان جنبه های گوناگون عرفان اسلامی پرداخت.
دکتر مزرئی گفت: در تعریف عرفان آمده است که عرفان همان رسیدن به مقام لقاءالله و قرب الی الله است. اصل معرفت در مقابل علم به معنای شناخت است. معرفت، شناخت حضوری نسبت به اسماء و صفات حق است.
رسیدن به مقام قرب الی الله در پی معرفت حضوری به حق و اسماء وصفاتش از طریق طهارت نفس و طی کردن منازل سلوکی به دست می آید.
ایشان در ادامه گفت: هدف از عرفان، رسیدن به مقام قرب معنوی است نه قرب ظاهری و راه رسیدن به قرب معنوی عبادت است. مقام قرب زمانی حاصل می شود که انسان به معرفت شهودی و علم الیقینی و بردالیقینی برسد نه معرفت کتابی و معرفت با علم و عمل و طهارت حاصل می شود نه با علم.
ایشان در پایان گفت: عرفان دو بعد دارد. یک بعد آن طی مقامات و منازل و طهارت سلوکی یا تجربه سالکانه است. بعد دیگر آن معرفت یا تجربه عارفانه است. گزارش تجربه سالکانه، علم عرفان عملی است و گزارش تجربه عارفانه، علم عرفان نظری می باشد.
 

موضوعات: نشست پژوهشي
[سه شنبه 1397-02-11] [ 09:48:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بهترین هدیه تولد منجی عالم بشریت ...

https://kowsarblog.ir/media/blogs/alzahra-s3-gorgan/quick-uploads/p622739/80.jpg

با فرا رسیدن ماه شعبان، موجی از شادی و نشاط دل‌های شیعیان را فرا می‌گیرد. در هر جای دنیا که قلبی به عشق اهل بیت(علیهم السلام) می‌تپد، در این ایام به شکلی ویژه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) ابراز ارادت می‌کنند.
از روز سوم این ماه که میلاد پر برکت امام حسین علیه السلام است، جشن ها آغاز شده و اوج این سرور و شادی، در نیمه آن نمایان می‌شود. چرا که میلاد منجی عالم بشریت در این روز واقع شده است و این ایام یادآور هنگامه ظهور و برپایی حکومت عدل جهانی به دست حضرت بقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد، که همه مسلمانان انتظار چنین روزی را دارند. جشن‌ میلاد امام‌ زمان(علیه السلام)، جشن‌ زنده‌ شدن‌ آرزوها و امیدها، جشن‌ آمادگی‌ برای‌ شرکت‌ در نهضتی‌ بزرگ‌ و انسانی‌ است. جشن‌ میلاد آن حضرت، جشنی‌ توأ‌م‌ با آگاهی، حرکتی‌ مستمر و سازنده‌ و زندگی‌ بخش، و میثاق‌ و هم‌سویی‌ با امام‌ عصر(علیه السلام) است.
این‌ روز، از شیرین‌ترین، خجسته‌ترین‌ و بزرگ‌ترین‌ اعیاد اسلامی‌ است.
و به‌ فرمودهِ‌ مقام‌ معظم‌ رهبری:
روز ولادت‌ حضرت‌ مهدی(علیه السلام)، یک‌ عید حقیقی‌ برای‌ همهِ‌ افراد بشر و کسانی‌ است‌ که‌ سختی‌ کشیده اند یا رنجی‌ برده‌اند یا اشکی‌ ریخته‌اند و انتظاری‌ کشیده‌اند.(۱۳۷۴/۱۰/۱۷)
در دین مبین اسلام همچنان که به برپایی مجالس عزا برای اهل بیت(علیهم السلام) اهمیت داده شده به شادی و سرور در عیدها نیز سفارش شده است.


به وقت شادمانی ما شاد باش

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده كه فرمودند: “شیعتنا جزء منا، خلقوا من فضل طینتنا، یسوءھم ما یسوءنا، و یسرھم ما یسرنا؛” شیعیان ما از ما ھستند و از فزونی طینت ما آفریده شده اند، ناراحتی ما آنان را اندوھگین می سازد و شادمانی ما آنان را شادمان می سازد. (١)
امام رضا(علیه السلام) به ریان بن شبیب می فرمایند: “یا بن شبیب! إن سرك أن تكون معنا فی الدرجات العلى من الجنان، فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛” اگر دوست داری كه با ما در بھشت ھمراه باشی، به ھنگام حزن ما، اندوھگین باش و به وقت شادمانی ما شاد باش. (٢)

لازمهِ ‌شاد بودن‌ در شادی‌های ‌اهل‌بیت(علیهم السلام) ‌این ‌است‌ که ‌در مناسبت‌هایی‌ چون‌ نیمه‌ شعبان‌ و میلادهای‌ امامان (علیهم السلام) مجالس‌ شادی‌ برگزار شود تا شادی‌های‌ زندگی ‌به‌ شادی‌های ‌معصومین(علیهم السلام) پیوند بخورد.

مهمترین هدف در جشن میلاد منجی عالم بشریت، بالا بردن معرفت و شناختمان نسبت به حضرت و آشنا نمودن جوانان با وظایفشان به عنوان یک شیعه منتظر است. شیعه باید امام زمان خویش را بشناسد، هم از جهت نام و نسب، هم از نظر سیره و صفات و هم از حیث معارف نورانی و فضایل معنوی
تأثیر شگفت آور شاد کردن دیگران

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: نپندارد یكى از شماها كه مومنى را شاد كرده است تنها او را شاد كرده، بلكه به خدا، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شاد كرده است. (٣)
و نیز امام صادق(علیه السلام) در ضمن حدیثى طولانى فرمود: چون خدا مومن را از قبرش مبعوث كند، با او نمونه‏اى از قبر بیرون آید و جلوی او باشد و هر کجا كه مومن یكى از هراس هاى روز قیامت را ببیند آن نمونه گوید: نترس و غم مخور و مژده گیر به شادى و كرامت از طرف خداوند تا آنكه در برابر خدای عز و جل بایستد و از او حساب آسانى بكشد و فرماید: او را به بهشت برند و آن نمونه جلو او باشد، مومن به او گوید: خدایت رحمت كند، چه خوب كسى بودى كه با من از گورم بیرون آمدى و پیوسته مرا به شادى و كرامت از طرف خدا مژده مى‏دادى تا آن را به چشم دیدم و به او مى‏گوید: تو كیستى؟ مى‏گوید: من همان شادیم كه به دل برادر مومن خود در دنیا وارد ساختى، خدای عز و جل مرا از آن آفریده تا به تو مژده دهم. (٤)


چگونه شادمانی کنیم تا اماممان نیز شاد شود

اما این شادی چگونه باید باشد؟ علاوه بر چراغانی و پخش سرود و خورانیدن شربت و شیرینی باید به فکر نیازمندان نیز باشیم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
محبوب ترین كارها نزد خدا، شاد كردن مومن است، گرسنگى را از او برانى یا گرفتارى را از او بگردانى. (٥)
یکی از کارهای قشنگی که در نیمه شعبان می شود انجام داد، قربانی کردن گوسفند به نیت سلامتی حضرت و هدیه دادن آن به افراد نیازمند می باشد.
البته مهمترین هدف در جشن میلاد منجی عالم بشریت، بالا بردن معرفت و شناختمان نسبت به حضرت و آشنا نمودن جوانان با وظایفشان به عنوان یک شیعه منتظر است. شیعه باید امام زمان خویش را بشناسد، هم از جهت نام و نسب، هم از نظر سیره و صفات و هم از حیث معارف نورانی و فضایل معنوی. و طبیعی است هر چه این شناخت عمیق‌تر باشد، آثار آن آشکارتر، و ارتباط قلبی و باطنی با امام بیشتر خواهد بود.
حداقل این شناخت آن است که بدانیم امام عصر(علیه السلام) ولی ‌نعمت ماست و اطاعت از ایشان واجب است، به طفیل وجود مقدس اوست که ما زنده‌ایم و نفس می‌کشیم و روزی می‌خوریم و از نعمت‌های متنوع الهی بهره‌مند می‌شویم. اگر آن حضرت نبودند، ما حتی از اولین نعمت خداوند، یعنی «وجود و هستی» بهره‌ای نداشتیم.
حال اگر در مجالسی که به عنوان جشن میلاد حضرت برگزار می شود قطره ای از معارف امام شناسی باشد قطعا مورد رضایت امام خواهد بود و بهترین هدیه به امام زمان(علیه السلام) افزایش علم و معرفت شیعیان نسبت به آن حضرت است که باعث ازدیاد محبت و در پی آن تصحیح اعمالمان طبق نظر و رأی حضرتش است.
نیمه شعبان

آداب شادمانیِ مورد رضایت خدا

البته شادی‌ شرایط ‌و آدابی ‌دارد که ‌در زیر به ‌برخی‌ از آن‌ها اشاره ‌می‌شود:

1. مجالس‌شادی ‌نباید همراه ‌با گناه‌باشد؛

امام‌صادق(علیه السلام) فرمود: “لا تسخطو الله‌ برضا احدٍ من‌خلقه‌ وَ لَا تَقَرَّبُوا إِلى‏ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ تَتَبَاعَدُوا مِنَ اللَّهِ” (٦)
خداوند را به‌ غضب ‌در نیاورید به ‌خاطر رضایت ‌و خشنودی ‌احدی‌ از مردم؛ ‌و نزدیک‌ نشوید به‌ مردم ‌به‌ وسیلهِ‌ دوری‌ از خدا.
و نیز فرمود: “لاینبغی ‌للمو‌من‌ ان‌ یجلس‌ مجلساً یُعصیَ اللّه‌ فیه ‌و لا یَقدِر علی ‌تغییره". (٧)
سزاوار نیست ‌برای‌ مو‌من ‌در مجلسی ‌بنشیند که ‌معصیت‌ خدا در آن‌ می‌ شود و نمی‌ تواند جوّ مجلس ‌را عوض ‌کند.
در جشن ها به خصوص جشن نیمه شعبان نباید از موسیقی های حرام استفاده شود، بلکه شایسته است از مداحی و سرودهایی که مدح ائمه(علیهم السلام) را در بردارد استفاده شود.

2. با اذیت ‌و آزار همراه ‌نباشد؛

یکی‌ از شرایط ‌شادی‌ این ‌است ‌که ‌با اذیت‌ و آزار دیگران ‌همراه‌ نباشد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: “من‌ آذی ‌مو‌مناً فقد آذانی"؛ کسی‌که ‌مو‌منی ‌را آزار دهد مرا آزار داده ‌است.
به طور مثال اگر هنگام پخش شربت و شیرینی در خیابان ترافیک ایجاد شده و باعث آزار و اذیت شود یا صدای بلندگوها افرادی را اذیت کند، این جشن مورد رضایت امام نمی باشد.

3. هدیه دادن؛

یکی ‌از سنت‌های ‌نیکو در اعیاد اسلامی ‌هدیه‌ دادن ‌است.
امام‌ رضا(علیه السلام) فرمود: “أَفْضِلْ‏ عَلَى‏ إِخْوَانِكَ‏ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ سُرَّ فِیهِ كُلَّ مُوْمِنٍ وَ مُوْمِنَة"؛(٨)
در این‌ روز (عید غدیر) بر برادرانت ‌بخشش‌ کن و شاد کن هر زن و مرد مومن را.
چه خوب است مراسمی مخصوص کودکان برگزار نموده و با اهدای هدیه و جایزه آنان را با امام آشنا نماییم. حضور کودکان در چنین مجالسی حب اهل بیت(علیهم السلام) و گرایش به آن حضرات را در آنان تقویت می کند.

اگر در مجالسی که به عنوان جشن میلاد حضرت برگزار می شود قطره ای از معارف امام شناسی باشد قطعا مورد رضایت امام خواهد بود و بهترین هدیه به امام زمان (علیه السلام) افزایش علم و معرفت شیعیان نسبت به آن حضرت است که باعث ازدیاد محبت و در پی آن تصحیح اعمالمان طبق نظر و رأی حضرتش است


اثرات جشن های نیمه شعبان

برپایی هر نوع مراسمی که باعث انس بیشتر با حضرت‌ مهدی(علیه ‌السلام) شود، آثار و برکات فراوانی دارد از جمله:
یاد امام: شیعیان به یاد حضرت ‌مهدی(علیه ‌السلام) دور هم جمع شده و با ابراز ارادتشان نسبت به آن حضرت، یاد او را در دل‌ها زنده می‌کنند و با توسل به آن وجود نازنین، به خدا نزدیک‌تر می‌شوند.
ارتباط معنوی با حضرت: برپایی جشن‌ها، در روح و روان انسان، اثر خاصی گذاشته و سبب ایجاد ارتباط بین او و امام موعود می‌شود و به دنبال آن اعتقاد به وجود و ظهور حضرت، تثبیت خواهد شد.
شناخت حضرت: در جشن‌هایی که برگزار می‌گردد، از کمالات و فضایل آن حضرت گفته می‌شود و در نتیجه معرفت مردم به آن حضرت بیشتر می‌شود.
پاداش اطعام: عاشقان و دلدادگان حضرت، با اطعام و پخش شیرینی، دل مردم را خشنود کرده و به ثواب اطعام می‌رسند و گروهی از ضعفا، از این مجالس بهره مادی نیز می‌برند.


فرصت ویژه

به هر حال جشن های نیمه شعبان، فرصت مناسبی است که مردم را به خدا و دستورات او دعوت نموده و هرچه بیشتر با فرهنگ انتظار آشنا نماییم و از برپایی مراسمی که با نام جشن میلاد حضرت ولی عصر(علیه ‌السلام) است و گناهانی مانند موسیقی حرام یا شرکت بانوان با پوشش نامناسب است جلوگیری نماییم تا امام زمان خود را خشنود نموده و برکات این ماه شامل حالمان شود.

 

پی نوشت:

1. امالی شیخ طوسی - ص 299
2. عیون اخبار الرضا (علیه السلام) - شیخ صدوق - ج 2 ص269
3. همان

4. كلینى، محمد بن یعقوب، أصول الكافی / ترجمه كمره‏اى - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش.
5. همان – ج4، ص565
6. كافی (ط - دار الحدیث) / ج‏15 / 206 / وصیة النبی صلى الله علیه و آله لأمیر المومنین علیه السلام ….. ص : 196

7. میزان‌الحکمه، ج‌۳، ص‌۴۶۳٫
8. بحارالانوار مجلسی ج94 ص

https://article.tebyan.net%D8%AA

 

موضوعات: فعاليت هاي پژوهشی
 [ 09:23:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  زندگی نامه بانو مجتهده نصرت بیگم امین ...

بانوی بزرگوار، سیده مکرم نصرت امین(ره) معروف به بانوی ایرانی در سال 1274ه.ش. در خانواده متدین، اصیل و نجیب در اصفهان دیده به جهان گشود.

دوران اولیه زندگی وی همزمان با نفوذ غرب و تهاجم وسیع غرب زدگی، تجمل گرایی و دور شدن از هویت اصلی و حقیقت دینی بود در این موقعیت حساس پدر و مادر ایشان به تربیت این کودک می پردازند و از چهار سالگی وی را برای فراگیری قرآن، خواندن و نوشتن به مکتب می فرستند تا به مدد الهی او را از تهاجمات حفظ نمایند. دوره آموزش و فراگیری ایشان زمانی بود که تحصیل در علوم و معارف دینی هیچ جایی برای حضور زنان نداشت. خود ایشان می فرمایند: بعد از گذشتن زمان طفولیت و کودکی بلکه از اول دوران تمییز همواره قلبم را متعلق و متوجه به امر ناشناخته (خداوند متعال) می دیدم و نفسم را طالب ادارک و فهم آن یافتم، لکن نمی دانستم حقیقت آن چیست و راه وصول و رسیدن به آن چگونه می باشد تا اینکه عطای پروردگارم مرا و چشمم را به نور توحید روشن گردانید و بر قلبم درهای اشرافت الهی گشوده شد.

خداوند متعال برای صیقلی شدن و خالص گرداندن روح این بنده مقربش او را مورد ابتلائات و آزمایش هایی قرار دارد. چنان که هشت فرزندش به علل مختلف از قبیل بیماری و … از دست رفتند و تنها یک پسر برایش باقی ماند. اما او حاضر نبود حتی در این ایام درس را تعطیل کند. چنانکه بدین مناسبت استاد ایشان آیت الله نجف آبادی سه روز درس را تعطیل کردند و به خانه ایشان نرفتند روز چهارم بانو به دنبال استاد می فرستند. وقتی ایشان می آیند، علت تعطیلی درس را جویا شوند، آیت الله نجف آبادی می گویند که من شرمم می شود که بچه تان تازه از دنیا رفته برای درس بیایم و خانم امین پاسخ می دهند: من پیش خدا شرمم می شود که سه روز است چیزی نخوانده ام. خدا یک چیزی به من داد و خودش هم گرفت.

از جمله اساتید این بزرگوار: حضرت آیت الله میرزا علی شیرازی، حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ ابوالقاسم كمره ای، آیت الله میرسید علی نجف آبادی می باشند.

از فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بانو می توان به تاسیس دبیرستان دخترانه اشاره کرد زیرا در آن زمان خیلی از خانوادهای مذهبی تمایل نداشتند که دختران خود را به مدارسی بفرستد که  در آن موازین مذهبی رعایت نمی شود از این رو ایشان دست به تاسیس دبیرستانی زدند تا خانواده های مذهبی با اطمینا خاطر فرزندان خود را به آن جا بفرستند.

نهادینه کردن فرهنگ دینی و قرار دادن آن در بین بانوان مسلمان و علاقمند به کسب علم و معرفت در حوزه علوم اسلامی از دیگر اهداف  این بانو بود که باعث شد اقدام به تامین مکتب فاطمیه نمایند.

در آموزشگاه بزرگ دینی که توسط یکی از شاگردان برجسته ایشان علویه همایونی و زیر نظر مستقیم بانو اداره می شد و کمترین شهریه ای از کسی دریافت نمی شد.

در چهل سالگی نور اجتهاد در وجودش آشکار شدو با انتشار اولین کتاب به نام اربعین هاشمیه به زبان عربی که در آن چهل حدیث را در زمینه های کلامی، فلسفی، فقهی، اصولی و اخلاقی به صورتی بسیار زیبا تجزیه و تحلیل و نظریه های بدیعی را مطرح نمود و نام ایشان در جوامع علمی زبنزد خواص گردید و این کتاب در نزد علمابسیار ارزشمند و عمیق جلوه گر شد.

از آن زمان مراجعات و پرسشها از ایشان از اطراف و اکناف آغاز شد و علما در صدد برآمدند تا از ایشان امتحان بگیرند و بدین ترتیب خانم امین در مقام اولین مجتهده عصر خود قرار گرفت و تعدادی از بزرگان به وی اجازه اجتهاد دادند.

از جمله آثار ایشان: جامع الشتات(عربی)، معاد یا آخرین سیر بشر، نفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه (عربی)، تفسیر مخزن العرفان(فارسی)، روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی، مخزن اللئالی در مناقب مولی الموالی علی علیه السلام.، سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء.

 از جمله عوامل موفقیت ایشان: پیشینه درخشان ایشان می باشد، ترک معصیت و اجتناب از محرمات، خودسازی و تهذیب نفس، محاسبه نفس، اشتیاق به تحصیل، استفاده از دقت و مطالعه مداوم، تهجد و سب زنده داری، تفکر و تعقل و توجه، شور و شوق آموختن، گمنامی و عزّت، جرأت و پشتکار، نظم، رعایت اعتدال و میانه روی در زندگی، داشتن قلب سلیم، و بریدن از غیر خدا، صبر در برابر ناملایمات، ولایت و اتصال به ائمه معصومین(علیه السلام)، خلوص و قوت تعقل در عرصه معاش و معاد.

ایشان در وصیت نامه خود می فرمایند: سفارش می نمایم به پرهیزگاری البته آن طور که شایسته پرهیزگاری است و توجه به خدای سبحان با تمام همت و توانایی و اینکه هرگز و در هیچ حال، چه در حال آسایش و تندرستی و چه در حال سختی و مرض و چه در نعمت یا تنگدستی از او لحظه ای غفلت ننمایند و با قلب و زبان همیشه به یاد او باشید و سپس شما را به تحصیل معرفت و شناسایی محبت و امیدواری ملاقات خدای سبحان سفارش می نمایم، زیرا هیچ کس به سعادت و رستگاری نائل نمی شود جز به شناسایی و محبت خدای تعالی. و بدانید که خدانشناس بی قدر است و اعتنایی به اعمالش نیست اگرچه اعمال ثقلین را انجام دهد.

بزرگترین اثر بانو امین

کتاب تفسیر مخزن العرفان می­ باشد این تفسیر از نوع عرفانی، فلسفی و اجتماعی است. این کتاب تفسیر جامعی است از قرآن کریم که در 15 جلد به چاپ رسیده است.

پژوهشگر: حميده علی نیا

منابع

1-  ریاحی، محمد حسین، مشاهیر زنان اصفهان، اصفهان: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376.

2-  عبدالحمید، نرگس، مقاله روش شناسی تفسیری بانو امین بر گرفته از سایت اینترنتی بانو امین

3-  علویه همایونی، زینب السادات، زندگانی بانو امین، اصفهان: گلبهار، 1386.

4-  معاونت پژوهش مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، بانوان عالمه و آثار آنها، قم: معاونت پژوهش مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، 1379.

 

موضوعات: زندگينامه
[دوشنبه 1397-02-10] [ 01:55:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب(2) ...

“به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی الزهراء (س) دومین نشست از سلسله نشستهای بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب در تاریخ 96/11/24 در موسسه فرهنگی میرداماد برگزار گردید.
در این نشست دکتر مزرئی در تعریف عرفان و تصوف گفت: اصطلاح تصوف و عرفان قبل از دوران صفویه ممدوح بود، در آن زمان عرفان و تصوف معنای عامی داشت و در معنای عام هر دو به یک معنا به کار می رفت. عرفان همان تصوف بود، تصوف همان عرفان. اما در معنای خاص به کسانی صوفی می گفتند که در مرحله عرفان عملی و مشغول سیروسلوک بودند و عارف به کسی گفته می شد که به حقیقت رسیده و مباحث شهودی بیشتر برایشان اهمیت داشت. استاد حوزه در ادامه گفت: شواهد تاریخی نشان داده که سلسله های تصوف از سال 218 قمری در خراسان زمانی که گروهی برای مناظره نزد امام رضا (علیه السلام) آمدند شکل گرفت. نخستین کتابی که به لحاظ تاریخی می توان به آن استناد کرد کتاب البیان و التبیین الجاحظ است. ایشان در ادامه گفت: اصطلاح صوفیه زمانی که حکومت صفویان روی کار آمدند مذموم شد.”

https://kowsarblog.ir/media/blogs/alzahra-s3-gorgan/quick-uploads/___.jpg

موضوعات: نشست پژوهشي
 [ 10:23:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب(1) ...

“به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی الزهراء (س) اولین نشست از سلسله نشستهای بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب در تاریخ 24/11/96 در موسسه فرهنگی میرداماد برگزار گردید.
در این نشست دکتر مزرئی به بیان پنج سوال حول محور عرفان پرداختند.
1. آیا دین چه ادیان ابراهیمی و چه ادیان غیر ابراهیمی نیاز به عرفان دارد؟
2. آیا عرفان حقیقی همان عرفان اهل بیت (ع) است؟ آیا عرفانی منسوب به این حضرات (ع) داریم؟
3. جریان عرفان اسلامی که بزرگانی هم چون مرحوم امام (ره) علامه طباطبایی، علامه حسن زاده و ملا علی نوی و … عهده دارش بودند. آیا این همان عرفان اهل بیت (ع)است؟ اگر هست شاخصه هایش چیست؟ 4. عرفان و تصوفی که دو مکتب مهم داشت که یکی در بغداد که با جریان حلاج از بین رفت و بعد به وسیله ابوحامد محمد غزالی احیاء شد و جریان مهم دیگری در خراسان بود که مشهور به فلافتیه بود، این جریان تصوف چه نسبتی با جریان تصوف اهل بیت (ع) دارد؟
پنج سلسله مشهور صوفیه در ایران، قادریان و نقش بندیه که سنی هستند، ذهبی، خاکساریه، نعمت اللهیه که ادعا می کنند که شیعه هستند.
جریان معنویت گرای دیگری نیز در این بین مطرح است بنام جریان مدعیان دروغین که چون بحث گسترده ای است در این جلسات به آن اشاره نمی کنیم.
5. عرفانهای نوظهور یا کاذب چه نوع عرفان هایی هستند؟
ایشان در ادامه گفت: اطلاق نام کاذب بر عرفان های نوظهور به دلیل این است که تشخیص کاذب بودن آن دشوار است و با شناخت ویژگی های عرفان حقیقی باز هم نیاز به شناخت شخاصه های عرفان های نوظهور می باشد به دو دلیل: 1. روایتی از امام علی (ع) در خطبه 147 نهج البلاغه آمده است: در کنار راه رشد و راه حق، راه انحراف را نیز بشناسیم چون کسی که بخواهد باطل را در حق جلوه بدهد، حق و باطل را باهم می آمیزد و همچنین به دلیل شباهت بسیار زیادی که بین عرفان حقیقی و عرفان های نوظهور وجود دارد باید شاخصه های عرفان های نوظهور را دانست. ایشان در ادامه گفت: به دو دلیل گرایش به سمت عرفان های نوظهور زیاد ست. یکی به دلیل زبان زیبا، که افکار خود را در قالب رمان بیان می کنند. مانند رمان کیمیاگر بائولو که رمان معروفی است. دلیل دوم این است که در عرفان های نوظهور ریاضت وجود ندارد.
ایشان در ادامه به جواب سوال اول که آیا دین باید عرفان داشته باشد پرداخت و گفت: هر دینی از سه عنصر تشکیل شده است. عنصر شریعت که همان پوسته ظاهری دین است و عهده دار آن فقها هستند. عنصر دیگر حقیقت دین که همان لب و مغز دین است و عنصر سوم طریقیت یعنی راه رسیدن به باطن دین می باشد.
هر دینی نیاز به عرفان دارد، ظاهرش شریعت است و باطنش در دست اولیای خداست و آن چیزی که دارای اهمیت و ارزش می باشد باطن دین می باشد.
ایشان در ادامه گفت: باطن باید همراه ظاهر باشد. باطن بدون ظاهر مانند مغز گردوی بدون پوست می باشد که زود فاسد می شود. بنابراین رابطه عرفان و دین، رابطه باطن و ظاهر است. اگر کسی به باطن دین دست نیافت نباید ظاهر دین را رها کند و باطن بدون ظاهر نیز کار آمد نیست.

https://kowsarblog.ir/media/blogs/alzahra-s3-gorgan/quick-uploads/p622468/___0_.jpg

موضوعات: نشست پژوهشي
 [ 10:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب(1) ...

“به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی الزهراء (س) اولین نشست از سلسله نشستهای بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب در تاریخ 24/11/96 در موسسه فرهنگی میرداماد برگزار گردید.
در این نشست دکتر مزرئی به بیان پنج سوال حول محور عرفان پرداختند.
1. آیا دین چه ادیان ابراهیمی و چه ادیان غیر ابراهیمی نیاز به عرفان دارد؟
2. آیا عرفان حقیقی همان عرفان اهل بیت (ع) است؟ آیا عرفانی منسوب به این حضرات (ع) داریم؟
3. جریان عرفان اسلامی که بزرگانی هم چون مرحوم امام (ره) علامه طباطبایی، علامه حسن زاده و ملا علی نوی و … عهده دارش بودند. آیا این همان عرفان اهل بیت (ع)است؟ اگر هست شاخصه هایش چیست؟ 4. عرفان و تصوفی که دو مکتب مهم داشت که یکی در بغداد که با جریان حلاج از بین رفت و بعد به وسیله ابوحامد محمد غزالی احیاء شد و جریان مهم دیگری در خراسان بود که مشهور به فلافتیه بود، این جریان تصوف چه نسبتی با جریان تصوف اهل بیت (ع) دارد؟
پنج سلسله مشهور صوفیه در ایران، قادریان و نقش بندیه که سنی هستند، ذهبی، خاکساریه، نعمت اللهیه که ادعا می کنند که شیعه هستند.
جریان معنویت گرای دیگری نیز در این بین مطرح است بنام جریان مدعیان دروغین که چون بحث گسترده ای است در این جلسات به آن اشاره نمی کنیم.
5. عرفانهای نوظهور یا کاذب چه نوع عرفان هایی هستند؟
ایشان در ادامه گفت: اطلاق نام کاذب بر عرفان های نوظهور به دلیل این است که تشخیص کاذب بودن آن دشوار است و با شناخت ویژگی های عرفان حقیقی باز هم نیاز به شناخت شخاصه های عرفان های نوظهور می باشد به دو دلیل: 1. روایتی از امام علی (ع) در خطبه 147 نهج البلاغه آمده است: در کنار راه رشد و راه حق، راه انحراف را نیز بشناسیم چون کسی که بخواهد باطل را در حق جلوه بدهد، حق و باطل را باهم می آمیزد و همچنین به دلیل شباهت بسیار زیادی که بین عرفان حقیقی و عرفان های نوظهور وجود دارد باید شاخصه های عرفان های نوظهور را دانست. ایشان در ادامه گفت: به دو دلیل گرایش به سمت عرفان های نوظهور زیاد ست. یکی به دلیل زبان زیبا، که افکار خود را در قالب رمان بیان می کنند. مانند رمان کیمیاگر بائولو که رمان معروفی است. دلیل دوم این است که در عرفان های نوظهور ریاضت وجود ندارد.
ایشان در ادامه به جواب سوال اول که آیا دین باید عرفان داشته باشد پرداخت و گفت: هر دینی از سه عنصر تشکیل شده است. عنصر شریعت که همان پوسته ظاهری دین است و عهده دار آن فقها هستند. عنصر دیگر حقیقت دین که همان لب و مغز دین است و عنصر سوم طریقیت یعنی راه رسیدن به باطن دین می باشد.
هر دینی نیاز به عرفان دارد، ظاهرش شریعت است و باطنش در دست اولیای خداست و آن چیزی که دارای اهمیت و ارزش می باشد باطن دین می باشد.
ایشان در ادامه گفت: باطن باید همراه ظاهر باشد. باطن بدون ظاهر مانند مغز گردوی بدون پوست می باشد که زود فاسد می شود. بنابراین رابطه عرفان و دین، رابطه باطن و ظاهر است. اگر کسی به باطن دین دست نیافت نباید ظاهر دین را رها کند و باطن بدون ظاهر نیز کار آمد نیست.


موضوعات: نشست اخلاقی- تربیتی, نشست پژوهشي
 [ 10:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی ادله مرجعیت زن در مسائل زنان ...

چکیده نظرات استاد ارائه کننده بحث :

قانونگذاری در اسلام عقلانی است و شارع مقدس احکام را به نحو قضیه حقیقیه تشریع می کند. در باب اجتهاد و مرجعیت هم اگر زن و مرد توانمندی های لازم را داشته باشند و ملکه اجتهاد در نفس آنها پیدا شده باشد و توانایی استنباط را داشته باشند می توانند مرجع تقلید باشد. چه بسا زنان بهتر از مردان مورد استفتاء و رجوع مقلدین قرار بگیرند و با توجه به توسعه نیازها و اقتضائات زمانی و مکانی به ویژه در مسائل زنان، بتوانند به مقام اجتهاد نائل شوند و با داشتن شرایط، مرجع تقلید شوند و نظام اسلامی را در رسیدن به اهداف متعالیش یاری رسانند.

برای اثبات مرجعیت زن در مسائل زنان می توان به کتاب وسنت و دلیل عقلی وسیره استناد کرد.

کتاب:از جمله آیات در اثبات مرجعیت زنان آیه 43 سوره نحل می باشد که در این آیه اشاره به قاعده کلی فراخواندن مردم به پرسش از اهل ذکر شده است. منظور از اهل ذکر، اهل علم می باشند. از اطلاق این آیه فهمیده می شود اجتهاد و فقاهت مختص مردان نیست. اگر کسی موفق به کسب مقام اجتهاد و فقاهت بشود و بتواند احکام شرعی را استنباط کند بر مکلفین واجب است مسائل خود را از او بگیرند. همچنین آیه 122 سوره توبه در این آیه فارغ از جنسیت مردم را موظف به تفقه در دین کرده است. مرجع پاسخگوئی در دین و انذار قوم اختصاص به مرد ندارد پس به طریق اولی زن می تواند مرجع باشد. همچنین با استناد به  آیه کتمان (159 سوره بقره) میتوان اثبات کرد که زن می تواند به مقام مرجعیت برسد. در این آیه از باب وجوب امر به معروف، آگاهی را ملاک قرار داده است. از عبارت ما انزلناه در این آیه استفاده می شودکه همه عالمان به احکام الهی چه مرد و چه زن باید علم خود را به دیگران انتقال بدهند. این آیه نیز به صورت مطلق آمده که می توان از آن جواز مرجعیت زن بدون توجه به جنسیت را نتیجه گرفت.

بنابراین همانطور که با توجه به آیات مطرح شده زن به صورت عام می تواند مرجع تقلید باشد، در مسائل خاص زنان به طریق اولی می تواند منصب مرجعیت را به عهده بگیرد.

اما روایات: در روایت امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده است: در هر عصر و زمانی در میان فقهای اعصار و ادوار بر مردم مسلمان لازم است از کسی تقلید کنند که دارای صیانت نفس باشد، حافظ دین باشد، مخالف هوای نفسانی باشد و مطیع امر خدا باشد. از عبارت فقهای اعصار برای اثبات جواز تقلید استفاده می شود که تفصیلی بین زن و مرد قائل نشده است.

هم چنین در روایت اسحاق بن عمار آمده است: که در حوادث و رویدادها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من بر شما و من حجت خدایم. که عبارت راویان حدیث هم شامل زنان می شود هم شامل مردان. حوادث واقعه نیز مقید به حوادث مربوط به گروه خاصی نشده است.

هم چنین برای اثبات این مسأله می توان به دلیل عقلانی رجوع جاهل به عالم مراجعه کرد که در این دلیل دانایی ملاک مراجعه قرار گرفته و تفاوتی بین زن و مرد نمی باشد.

همچنین سیره عملی پیامبر (ص)، امامان و متشرعه این گونه بود که برای اخذ احکام شرعی و وظایف الهی همانطور که به مردان ارجاع می دادند به زنان نیز ارجاع می دادند. به دلایل دیگری همچون اصل قابلیت قابل و تمسک به اصاله الجواز و قاعده اشتراک مکلفین در احکام و اشتراک زن و مرد در کمالات فطری  می توان برای اثبات مرجعیت زنان در مسائل زنان استناد کرد.

با توجه به روایات مطرح شده نیز مرجعیت زن به صورت عام به اثبات رسیده است، بنابراین زنان در مسائل خاص زنان به طریق اولی می توانند مرجع تقلید باشند.

 

چکیده نظرنقدکننده بحث:

با استناد به آیه 34 سوره نساء میتوان استنباط کرد که خداوند مردان را قیم زنان قرار داده است و باید امور زنان به دست مردان باشد. لازمه قیومیت، تسلط مرد بر زن و تابع بودن زن است. قرار گرفتن زن در مسند فتوا و مرجعیت در مسائل زنان به معنای پیروی مرد از زن و قیام او به امور مردان است و این با آیه شریفه مخالف است.

همچنین آیه 228 سوره بقره که در این آیه جنس مرد بر زن برتری داده شده است، با قرار گرفتن زن در مسند افتاء و مرجعیت در مسائل زنان که موجب پیروی مرد از زن می شود، با آیه منافات دارد زیرا در این صورت زن بر مرد برتری یافته است.

 در سوره احزاب آیه 33 خداوند به زنان مسلمان دستور به خانه نشینی و عدم ارتباط و آمد و شد با نامحرمان فرمان داده است. بنابراین هر کاری که منافات با این دستور الهی داشته باشد تصدی آن برای زنان جایز نیست و مقام افتاء و مرجعیت در مسائل زنان به طور طبیعی ارتباط با مردان اجنبی را به دنبال دارد.

با استناد به روایات باب قضاوت و داوری مانند مقبوله عمربن حنظله و مشهوره ابی خدیجه که در آنها عبارت ( و لکن انظروا الی رجل منکم) تکیه بر ضمیر منکم و تصریح بر لفظ رجل نشان دهنده عنایتی است که اسلام به جنس مذکر در تصدی مقام قضاوت دارد. وقتی برای قضاوت که حکم جزئی و خاص است مرد بودن شرط است برای فتوا دادن که حکم کلی است مرد بودن به طریق اولی شرط می شود.

بنابراین با توجه به آیات مطرح شده مرجعیت زنان به صورت عام جایز نمی باشد، این دلایل شامل مرجعیت زن در مسائل خاص نیز می باشد.

همچنین روایات ولایت و رهبری که این روایات زنان را شایسته مقام رهبری نمی داند  و مرجعیت تقلید نیز خود نوعی ولایت و رهبری است. و از دسته دیگر روایاتی است که زن را از امامت جماعت منع می کند. وقتی مردم نتوانند در برخی از افعال نمازشان از زن تبعیت نمایند، چگونه می توانند در تمام امور دین خود پیرو او باشند. از این روایات نیز استفاده می شود که زنان در مسائل خاص خود نیز نمی توانند مرجع تقلید باشند.

همچنین گروهی برای اثبات مرجعیت برای مردان از مذاق شریعت استفاده کرده اند. به پندار اینان مذاق شریعت حکم می کند که زنان در پس پرده قرار بگیرند و از هر گونه کار اجتماعی، سیاسی  و … مگر در هنگام ضرورت ضرورت دامن برچیند.

با توجه به دلایل مطرح شده در رد مرجعیت عام از زنان، می توان نتیجه گرفت زنان در مسائل خاص خود نیز نمی توانند به مقام مرجعیت برسند.

سوال : آیا نفی مقام مرجعیت در مسائل زنان از زنان موجب حقارت شخصیت زن می باشد؟

بحث از متصدی شدن مقام مرجعیت در مسائل زنان است و این جایگاه ممکن است با مسئولیت های زن و جایگاه فطری اش مانند لطافت و ظرافت های زنانه در تضاد باشد.

در جمع بندی و رد دلایل منتقد:

آیه 34 سوره نساء در آثار فقهی در کتاب نکاح به کار رفته و مربوط به نهاد خانواده است.

در آیه 228 سوره بقره نیز درجه به معنای قیمومیت و ولایت است. در تفسیرآسان مربوط به اختیار طلاق و رجوع است که با مرد است.

آیه 33 سوره احزاب در مورد زنان پیامبر (ص) است و ربطی به زنان دیگر ندارد.

مرجعیت با خانه نشینی در تضاد نیست.

بحث ذکوریت در قضاوت و داوری مطرح شده مربوط به بحث مرجعیت نیست.

شرط ذکوریت در مساله ولایت و رهبری به این دلیل است که نیازمند ارتباط مستقیم با مردم است و ارتباط مستقیم در مسأله افتا مطرح نیست.

مقایسه افتاء و مرجیعت و پیشوائی در بیان احکام مردم به امامت در نماز جماعت بی وجه خواهد بود.

اجماع مطرح شده برای اثبات مرجعیت برای مردان مدرکی است و قابل استناد نمی باشد.

بحث مذاق شریعت نیز از زمان شهید ثانی به بعد طرح شده و در اثار بزرگانی همچون محقق حلی، علامه حلی و  بزرگان دیگر بحثی در مورد مذاق شریعت نیامده است.

 

نتایج دیدگاه مخالف :

برای اثبات مرجعیت مرد می توان به آیاتی همچون34 سوره نساء و228 سوره بقره و سوره احزاب آیه 33 و با استناد به روایات باب قضاوت و داوری مانند مقبوله عمربن حنظله و مشهوره ابی خدیجه و روایات ولایت و رهبری است و از دیگر دلایل اشتراط مذکر بودن در مفتی، اجماع و اتفاقی است که به شهید ثانی نسبت داده اند. و بعضی می گویند مذاق شریعت حکم می کند که زنان در پس پرده قرار بگیرند و از هر گونه کار اجتماعی، سیاسی  و … مگر در هنگام ضرورت ضرورت دامن برچیند.

 

جمع ­بندی داور :

مقام مرجعیت و قضاوت اساسا ارزش ذاتی ندارد چنانچه خیلی از مراجع عظام از پذیرفتن این مقان ابا داشته اند. بر فرض که این مقام دارای ارزش ذاتی باشد باید حضرت زهرا نیز در این جمع قرار می گرفت و قرار نگرفتن او در این جمع موجب کم شدن یک فضیلت از اوست در حالی که چنین نیست.

اجماع مطرح شده برای اثبات مرجعیت برای مردان مدرکی است و قابل استناد نمی باشد.

بحث مذاق شریعت نیز از زمان شهید ثانی به بعد طرح شده و در اثار بزرگانی همچون محقق حلی، علامه حلی و  بزرگان دیگر بحثی در مورد مذاق شریعت نیامده است.

 

 

 

 

 

 

موضوعات: نشست پژوهشي
[یکشنبه 1397-02-09] [ 10:30:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  نقد ادله اثبات رجولیت در قاضی ...

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی الزهراء(س) نشستی با عنوان نقد ادله اثبات رجولیت در قاضی با همکاری انجمن فقه در این مدرسه برگزار گردید. در این نشست خانم محکمی از طلاب سطح3 این مدرسه در تعریف قضاوت گفت: قضا در اصطلاح عبارت است از ولایت بر حکم شرعی برای کسی که اهلیت و شایستگی فتوا پیرامون جزییات قوانین شرعی را دارد.
ایشان در ادامه گفت: برای استدلال بر اینکه زنان نمی توانند منصب قضاوت را بر عهده بگیرند چهار دسته دلیل آمده است: آیات، روایات، اجماع، اصل
ایشان در استناد به آیه الرجال قوامون علی النساء…گفت:
خداوند در این آیه می فرماید: مردان بر زنان قیمومیت و سرپرستی دارند یعنی مردان به لحاظ برتری هایی که در علم ،عقل و تدبیر امور دارند و لازمه سلطه و قیمومیت ایشان بر زنان می باشد و قضاوت نوعی سلطه و ولایت است، اگر زن قاضی شود بر مردان ولایت و سرپرستی پیدا می کنند که این مخالف ظاهر آیه است.
در نقد این دلیل خانم محکمی گفت: قوام به معنای ولایت و حکومت و سلطه نمی باشد،به معنای متکفل امر کسی شدن برطرف کردن حاجت و به معنی کسی که محافظت و اصلاح می کند و با تامل در آیه در می یابیم که این آیه در موضوع خانواده است و معنای قوام در این آیه به معنای سرپرست است یعنی کسی که مدیریت خانه به عهده اوست و ما یحتاج ضروری خانواده را برآورده می کند نه سلطه و ولایت مرد بر زن در همه امور.
ایشان در ادامه به (و قرن فی بیوتکن…) استناد کرده و گفت:
قضاوت زن مستلزم خروج زن از منزل و اختلاط با مردان است که مخالف نص آیه شریفه است.
خانم محکمی در نقد این آیه گفت: این آیه در خصوص زنان پیامبر نازل شده است و علاوه بر این، این استدلال اخص از مدعاست.چون ادعا این است که زنان نمی توانند عهده دار منصب قضاوت شوند، حال اگر زنان عهده دار قضاوت در امور زنان شوند محذوری پیش نمی آید.
آیه دیگری که در استدلال به شرط رجولیت قاضی استدلال کردند آیه (و للرجال علیهن درجه…)می باشد. خانم محکمی گفت:
با توجه به این آیه لازمه قضاوت زنان این است که زنان در مرتبه ای بالاتر از مردان قرار بگیرند که این امر مغایر با نص آیه است.
ایشان در نقد این آیه گفت: این آیه ارتباطی به قضاوت زنان ندارد و مربوط به تعهدات بین زوجین است، در مورد برتری مرد در امر رجوع بعد از طلاق رجعی. ثانیا لفظ درجه در سیاق نکره ذکر شده است و دلالتی بر عموم ندارد تاما بتوانیم حکم را به غیر خانواده تسری بدهیم.
خانم محکمی بعد از نقد و بررسی دلیل آیه، استناد به روایتی از پیامبر اکرم (ص) کرده و گفت:
پیامبر اکرم (ص) در وصیتش به امیرالمومنین (ع) می فرماید: :یا علی لیس علی النساء جمعه و لا جماعه و لا اذان و لا اقامه و لا تولی القضاء.طبق این حدیث زنان نباید متصدی امر قضاء بشوند.
در نقد دلیل روایت خانم محکمی گفت: این روایت اگر به لحاظ سندی مورد قبول باشد در مقام نهی از حضور زنان در نماز جمعه و جماعت و… نمی باشد و هیچ ظهوری در حرمت ممنوعیت ندارد، این نفی یک ارفاق به زنان است و رفع تکلیف است نه تحریم.
ایشان در ادامه گفت: به نظر می رسد اجماع مهم ترین دلیل بر اثبات ذکوریت در قضاوت است.
در نقد این دلیل ایشان فرمود: فقهاء در مسائل مختلف به اجماع استناد کرده اند از جمله ابن زهره در غنیه اما در مورد مسئله قضاوت به اجماع استناد نکرده اند و حتی اساسا از ذکوریت هیچ سخنی به میان نیاورده اند.چون اجماعی در فقه امامیه قابل استناد است که قول معصوم در بین اجماع کنندگان وجود داشته باشد.
ایشان در پایان به بیان آخرین دلیل برای اثبات شرط رجولیت در قاضی پرداخته و گفت: خداوند خالق جهان است و مالک همه است وهمه انسان ها در گستره سلطنت و ولایت خداوند هستند و حکم هیچکس غیر از خداوند نافذ نیست این یک اصل است و خروج از اصل نیازمند دلیل است.
پیامبر(ص) و ائمه معصومین از این اصل خارج می شوند زیرا خداوند می فرماید: النبی اولی بالمومنین من انفسهم…
مردان نیز از اصل خارج می شوند به علت اینکه در عصر غیبت هم باید این منصب مهم و خطیر را افرادی در جامعه عهده دار شوند. اما گفته شده که در خروج زنان از این اصل شک داریم پس زنان خارج نمی شوند.چون امام صادق(ع) می فرماید: انظروا الی رجل ، اجعلو بینکم رجلا.
خانم محکمی در نقد این دلیل فرمود: فضای صدور حدیث بیانگر این است که امام صادق(ع) حکومت امویان و عباسیان را نامشروع دانسته و در صدد نهی از رجوع به حاکمان جور بوده اند و در صدد بیان آن نبوده اند که قضاوت را برای مردان جعل کرده و از زنان سلب نمایند. در واقع لفظ رجل موضوعیتی ندارد و نمی توان قضاوت را در مردان محصور کرد.
پس برای واگذاری منصب قضاوت به زنان هیچ گونه محذور و اشکالی وجود ندارد.
 https://kowsarblog.ir/media/blogs/alzahra-s3-gorgan/quick-uploads/img_2037-1.jpg

موضوعات: فعاليت هاي پژوهشی, مطالب پژوهشي, نشست پژوهشي
[شنبه 1397-02-08] [ 10:13:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت