تأثير شفاعت از نظر ملاصدرا

پژوهشگر: ربابه لطفی

«از نظر صدرالمتألهين دنيا محل اكتساب است و در آن هم علل ذاتي و هم علل اتفاقي تأثير دارند. از اين رو محتمل است كه در دنيا شيئي خاص غايت ذاتي داشته باشد وليكن موانعي او را از رسيدن به غايت باز دارند. دنيا دار تزاحم علل است و لذا امكان دارد تغييراتي در دنيا صورت گيرد؛ مثلاً انسان شقي به سعادت برسد يا فردي مؤمن با اهمال خويش شقي شود. اما در آخرت باب اكتساب و تحصيل كمالات به كلي مسدود است. هر كس محدوده‌اي دارد كه خود نمي‌تواند آن را تغيير دهد.

بدين ترتيب شفاعت تنها از آن جهت كه عاملي است از سوي حق تعالي (به عنوان علت فاعلي يا غايي) براي نجات گناهكار، مي‌تواند در آخرت تأثيري داشته باشد. البته در اين صورت بايد منحصراً شفيع را خدا دانست، زيرا اين شفاعت از خدا به عنوان علت فاعلي يا غايي شروع مي‌شود و گرچه در اين ميان تتميم ظرفيت‌ها بر عهده شفيع (يكي از اولياي الهي) گذاشته شده ولي خود او نيز تحت فرمان الهي و به امر او دست‌اندركار است. به عبارت ديگر، در شفاعت، خدا به جهاتي اراده مي‌كند گناهكار خاصي را بيامرزد و براي اين كار يكي از اولياي خود را به عنوان شفيع وسيله مغفرت قرار مي‌دهد. در واقع خدا آن ولي را به كار مي‌گيرد و از اين رو خود مؤثر است نه متأثر. در حالي كه در شفاعت باطل و نادرست، گناهكار با تمسك به شفيع او را برمي‌انگيزاند و آن شفيع از ناحيه مجرم به كار گرفته مي‌شود و پس از آن، خدا از آن شفيع تأثير مي‌پذيرد. حال آنكه در شفاعت خداي متعال تحت تأثير هيچ فردي قرار نمي‌گيرد و به اين ترتيب علم و اراده او نيز تغيير نمي‌يابد. خداوند از ابتداي خلقت مي‌داند اين فرد گناهي مي‌كند و به جهت آن گناه مستحق عذاب خواهد بود و پس از مدت زماني به جهاتي مورد لطف قرار مي گيرد و خدا يكي از اولياي خود را براي نجات او از آتش به كار مي‌گيرد. در اين ميان، البته بنده گناهكار چون نمي‌داند قطعاً مورد شفاعت قرار مي‌گيرد يا نه در حالتي بين خوف و رجاء به سر مي برد تا آنكه احياناً در موقف شفاعت، آمرزش الهي شامل حال او گردد.»[1]

با چنين تصويري از شفاعت از همه آياتي كه شفاعت را تنها در صورت اذن الهي مؤثر و نافع مي‌شمارد معناي ديگري مي‌توان استنباط كرد. به ويژه آيه «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً»[2] . كه در كمال صراحت همه شفاعت‌ها را از خدا و متعلق به خدا مي‌داند.

«بدون ترديد چنين معنايي از شفاعت هيچ‌گونه منافات و تعارضي با توحيد ذاتي و افعالي و حتي توحيد در عبادت نخواهد داشت، زيرا انسان به خوبي مي‌داند كه رحمت و فيض خاصي كه از ناحيه شفيع به او مي‌رسد پرتوي از رحمت خداست و اساساً خود آن ولي نيز از سوي حق تعالي منبعث شده است.

با چنين تحليلي مؤمن هنگام توسل به اولياي الهي و شفاعت‌خواهي لازم است به اين نكات توجه نمايد:

يك ـ به كسي توسل كند كه خداوند او را به عنوان وسيله نجات معرفي كرده است.

دو ـ هنگام شفاعت‌خواهي عنايت داشته باشد كه او به خاطر اذن خداي متعال و فرمان او، به آن ولي به عنوان شفيع متوسل شده است.

سه ـ حتي هنگامي كه از شفيع شفاعت مي‌خواهد توجه اصيل او بايد به خود خداي متعال وبالتبع متوجه شفيع باشد.

يادآور مي‌شويم كه هيچ يك از توجهات بالا در مورد تصوير نادرست وجود ندارد و از اين رو مي‌توان گفت برخي از توسلات و شفاعت‌خواهي‌هاي رايج ميان مردم با نوع درست آن فاصله زيادي داشته و با توحيد عبادي و افعالي در تعارض است.

با تغيير اساسي در تصوير شفاعت چنين توسلات و شفاعت‌خواهي‌هايي معناي ديگري پيدا مي‌كند، زيرا در شفاعت صحيح سر و كار ما با خود شفيع نيست. شفيع مأمور است قابليت‌هاي فرد خاصي را كه خدا معيّن مي‌كند تتميم نمايد. مگر آنكه كسي بگويد اين وسايط نسبت به ما نزديكترند و مي‌توانند نيازهاي ما را به خدا برسانند و از طرف او واسطه رفع چنين احتياجاتي باشند. البته اين فرض نيز در شفاعت صحيح امكان‌پذير نيست. در هر حال جا دارد با توجه به معناي صحيح شفاعت و نقش شفيع، معنا و مفهوم ديگري براي اين نوع توسلات و شفاعت‌خواهي‌ها جست‌وجو شود.»[3]



[1] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1357ش ، صص282 و 283
[2] . سوره زمر، آیه 44
[3] . همان

موضوعات: کلامی
[شنبه 1398-05-05] [ 08:12:00 ق.ظ ]