به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی و مرکز تخصصی سطح 4 الزهراء(س) گرگان اولین نشست علمی از سلسله نشست های علمی با عنوان «بررسی نظریه حق الطاعه شهید صدر» در تاریخ1400/4/22   برگزار گردید. در این نشست حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای سید مجتبی نورمفیدی استاد دروس خارج فقه و اصول به هشت مسئله پیرامون نظریه حق الطاعه پرداخت.

ایشان تبیین اجمالی نظریه، پیشینه، تبیین تفصیلی نظریه، دلیل نظریه، موضوع حق الطاعه، قلمرو حق الطاعه و آثاری که در علم اصول و امر استنباط دارد را از جمله مسائلی دانست که در این جلسه به آن پرداخته می شود.

وی در ادامه به تبیین اجمالی نظریه حق الطاعه پرداخته و گفت: این نظریه مبتنی بر برخی مبانی کلامی است که تفسیر آن باید در علم کلام پرداخته شود اگر بخواهیم این نظریه را در چند جمله کوتاه ذکر کنیم باید بگوییم اگر اصل قضیه ای باشد به حکم عقل در برابر این تکلیف عقلی باید فراغ یقینی پیدا کنیم و اگر قطعی نباشد مشهور اصل برائت را جاری می کند بر طبق این نظریه در مواردی که تکلیف قطعی نیست باید احتیاط کرد و تنهایک استثنا در اینجا وجود دارد و آن هم دلیل بر عدم تکلیف است که در این صورت می توانیم برائت جاری کنیم این بحث با قطع نظر از حکم شارع است لذا اگر شارع در موارد محتمل و مشکوک حکم به برائت کند موضوع حکم که احتیاط است برطرف می‌شود.

مولف کتاب بررسی نظریه حق الطاعه  علت اینکه این نظریه به نام شهید صدر شهرت پیدا کرده را به خاطر مبنای این نظریه دانسته و گفت: حق اطاعت و حق مولویت که شاید با این تعبیر در کلمات دیگران نیامده است. مرحوم آقای داماد صاحب منتخب منتقی الاصول اینها هم قاعده قبح عقاب بلابیان را انکار کرده و هرکدام استدلالی کرده‌اند.

نورمفیدی در ادامه به تبیین تفصیلی نظریهپرداخته و بیان کرد: مرحوم شهید صدر معتقد است برای نظریه انکار قاعده عقلی قبح عقاب بلابیان یک مبنایی وجود دارد که جای بحث از آن در علم کلام است ایشان معتقد است مولویت بر سه قسم است مولویت ذاتی که برای خداوند ثابت است و مختص به وجود باریتعالی است که این قابل جعل و اعتبار نیست و یک امر ذاتی است ایشان در اینجا دو ادعا مطرح کرده اند یکی اینکه این مولویت اختصاص به خداوند دارد و دیگر این‌که جعلی نیست اما اختصاص به خداوند به خاطر این است که خداوند خالق و مالک ماست یعنی به اعتبار خالقیت یک مالکیت حقیقی دارد و به اعتبار مالکیت حقیقی حق مولویت دارد و لذا این حق مولویت به نحو گسترده وجود دارد یعنی همان طور که در عالم تکوین اراده تکوینی خداوند نافذ است و تخلف از اراده او ممکن نیست، در عالم تشریع هم اراده او نافذ است بنابراین از نظر عقل اطاعت و پیروی از دستورات خداوند لازم است.

 ایشان در ادامه بیان کرد: بین مولویت ذاتی و مولویت جعلی به نظر شهید صدر 3 فرق اساسی وجود دارد:1. مولویت ذاتی قابل فهم نیست اما مولویت جعلی قابل فهم است. مولویت ذاتی محدودیت ندارد اما مولویت جعلی محدودیت دارد. مولویت ذاتی قابل تفصیل و تبعیض نیست. اما مولویت مجعول قابل تفصیل و تبعیض است. آن گاه قبل از بیان اقسام سه گانه مولویت و اثبات مولویت ذاتی برای خداوند، به طور کلی اگر مولویت ثابت شد حجیت هم از شئون مولویت است. ما نمی توانیم بین حجیت و مولویت تفکیک کنیم.

مدرس خارج فقه و اصول مهم ترین مشکل مشهور را به نظر شهید صدر این دانست که بین مولویت و ملاک حجیت و معذریت و منجزیت تفکیک کرده اند.

وی در ادامه به بیان پیشینه نظریه پرداخته و اظهار داشت: بعد از شیخ طوسی بعد از یک قرن ابن زهره از برائت عقلی سخن به میان آورده و ایشان ادعایش این است که از برائت عقلی استفاده نکرده است. اختلافی که در کلمات ابن زهره پدید آمد شاهد بر این مطلب بود. محقق حلی نیز از جمله کسانی است که در زمینه برائت عقلی نظر داده و بیان کرده است که عدم وصول دلیل نشانه عدم تکلیف است و این غیر از قاعده قبح عقاب بلابیان است. ایشان بیان می کنند که قاعده قبح عقاب بلابیان جدای از قاعده بلا وصول است و بین اینها فرق است. آنچه از کلمات محقق حلی برمی‌آید قاعده قبح عقاب بلابیان نیست.

ایشان در ادامه گفت: بعد از محقق حلی صاحب شرایع اصل برائت را در ضمن ادله عقلی قرار دادند و لذا به طور کلی از این موضوع و از این معنایی که امروز از آن اراده می‌شود فاصله دارد. به نظر ایشان در دوره سوم علم اصول که با ظهور وحید بهبهانی شروع شده آنجاست که برائت عقلی به عنوان قاعده قبح عقاب بلابیان متبلور شده ولی باز در برخی از امور اختلاف است اینکه آیا شامل شبهات مفهومی می‌شود یا نه؟ شامل شبهات موضوعیه می شود یا نه؟ این بیانی که در این قاعده گفته شده منظور چیست؟ اینها اختلافاتی است که باعث می‌شود بگوییم این قاعده یک قاعده قطعی و از بدیهیات عقلیه محسوب نمی‌شود.

مولف کتاب بررسی نظریه حق الطاعه در ادامه ادله این نظریه را بیان کرده و گفت:شهید صدر چهار دلیل از ادله قاعده قبح عقاب بلابیان را به صراحت ذکر کرده و مورد اشکال قرار داده و در لابلای دلایل، ایشان به دو دلیل دیگر اشاره می‌کند که مجموعاً ۶ دلیل می‌شود دیگران نیز برای قاعده قبح عقاب بلابیان ادله ذکر کرده‌اند و ایشان متعرض آنها نشده است.

ایشان یکی از مهمترین پایه های نظریات شهید صدر را انهدام قاعده قبح عقاب بلابیان دانسته و گفت: نظریه حق الطاعه بر پایه تخریب این قاعده این نظریه بیان شده است. این را تخریب کرده و و یک سعه و گستردگی تامی را برای خداوند از حیث مولویت ثابت کرده آنگاه نتیجه گرفته که پس در تکالیف محتمل باید از نظر عقل احتیاط کرد.

ایشان موضوع قاعده حق الطاعه را تکالیف منکشف به هر درجه از انکشاف چه انکشاف تام چه انکشاف ناقص دانسته و اظهار داشت: تکالیف محرز به هر درجه احراز چه احراز تام چه احراز ناقص موضوع نظریه حق الطاعه است.  بنابراین وجود تکلیف واقعی، وجود نفس الامری تکلیف، تمام  الموضوع برای حق الطاعه است نه جز الموضوع. مرحوم شهید صدر در حقیقت دو قضیه را که یکی به نحو سلبی و دیگری به نحو ایجابی است مطرح می‌کند. یکی اینکه وجود واقعی و نفس الامری تکالیف موضوع حق الطاعه نیست. باز یک قضیه دیگر این است که وجود واقعی تکالیف جزءالموضوع برای حق الطاعه نیست بلکه قضیه سوم این است که موضوع حق الطاعه تکالیف منکشف و محرز است مطلقا به هر درجه از احراز و انکشاف.

وی در ادامه گقت: وقتی بحث قلمرو حق الطاعه و مولویت می شود در حقیقت از یک جهت دامنه و دایره این نظریه و آن مواردی که امتثال آن لازم است را باید معلوم کنیم. مرحوم شهید صدر درباره مولویت مولا و حق الطاعه  سه احتمال ذکر می کند دو احتمال را رد می‌کند و یک احتمال را می پذیرد این پرداختن به همان موضوع منتها از یک زاویه دیگر است. مولویت مولا یک امر واقعی است که موضوع آن واقع تکلیف با قطع نظر از انکشاف تکلیف است. در احتمال اول مولویت مولا صرفاً در محدوده تکالیف واقعی است.

ایشان در ادامه به آثار این نظریه پرداخته و گفت: این نظریه در مقابل قاعده قبح عقاب بلابیان آثارو مواردی در بعضی از مباحث علم اصول بر جای می گذارد. مهمترین تفاوت این دو نظریه که خود شهید صدر هم به آن اشاره کرده، این بالاخره دو متد استنباط محسوب می شود. در بسیاری از موارد، به اصول عملیه رجوع می کنیم. بخش زیادی از استنباطات فقهی بر مبنای اصول عملیه شکل گرفته، اصول عمیله یک بخش آن عقلی است، یک بخش آن شرعی است.

وی مهمترین اصول عملیه عقلیه را، برائت عقلی و احتیاط عقلی و تخییر در دوران بین محذورین که آن هم به یکی از این دو بر می گردد، التزام به برائت عقلیه، یا التزام به احتیاط صرف نظر از اینکه دلیل شرعی  بر خلاف این باشد یا نباشد(فرض ما این است که در جایی که دلیل شرعی نباشد) دانست.

مدرسه خارج فقه و اصول گفت: اینکه ما در موارد احتمال تکلیف آن را نفی کنیم یا آن را اثبات کنیم این خیلی نتایج متفاوتی را در استنباط و علم اصول به دنبال خواهد داشت. این دو روش استنباطی است که نتایج کاملا متفاوت به دنبال دارد.

ایشان در پایان بیان کرد: بحث امکان تعبد به ظن و جعل حجیت برای ظن، مسئله استحقاق عقاب برای متجری، به نظر مشهور متجری مستحق عقاب نیست اما طبق نظریه حق الطاعه متجری مستحق عقاب است، مسئله مهمتر که آثار مهمی دارد بحث امکان یا عدم امکان ترخیص در همه اطراف علم اجمالی ، و همچنین طبق نظریه حق الطاعه امکان ترخیص در همه اطراف علم اجمالی وجود دارد اما طبق نظریه مشهور این چنین نیست، بحث از حجیت خبر واحد و جمع بین حکم واقعی و ظاهری از جمله اثار این نظریه می باشد.

 

موضوعات: نشست پژوهشي, نشست علمی
[دوشنبه 1400-06-01] [ 08:31:00 ق.ظ ]