معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  نشست علمی پاسخ به شبهات حوزه زنان ...

“دکتر حکمت نیا عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نشست علمی پاسخ به شبهات حوزه زنان که در تاریخ 3/7/1404 در مدرسه علمیه تخصصی الزهرا (س) گرگان برگزار گردید به تبیین ماهیت و جایگاه حقوق اجتماعی زنان در فرایند استنباط احکام حقوقی اسلام با تأکید بر فقه امامیه پرداخت و گفت: این نشست با هدف پاسخگویی به شبهات و ارائه تحلیل‌های عمیق‌تر در حوزه حقوق زنان میباشد.
وی در این گفت‌وگوی علمی، ابعاد مختلف مفهوم “"حق"” را در رویکردهای فقهی و حقوقی تشریح نموده و سپس به بررسی مصادیق و انواع مطالبات حقوقی و اخلاقی، نسبت دولت با حقوق مثبت و منفی، و همچنین نقش دولت در اخلاقیات اجتماعی و اشتغال زنان پرداختند.
دکتر حکمت نیا در ادامه به تفاوت بنیادین در درک مفهوم “"حق"” میان فقها و حقوقدانان اشاره کردند. این تفاوت اساسی در فهم ماهیت و دامنه “"حق"” است که منجر به رویکردهای متفاوتی در استنباط و انطباق آن با مسائل اجتماعی، به‌ویژه در حوزه حقوق زنان، می‌شود.
از منظر فقها، “"حق"” عمدتاً به معنای اختیاری است که در دست مکلف یا شارع قرار دارد. این اختیار، ذاتاً ناظر به حوزه تکالیف و وظایف است و بیانگر امکانی برای انجام یا عدم انجام یک فعل، یا سلطه‌ای بر شیء یا شخص دیگر است. تأکید فقها بر ویژگی‌هایی چون قابلیت انتقال، اسقاط و نقدپذیری “"حق"” است. به عنوان مثال، حق شفعه که برای همسایه در بیع ملک مشترک وجود دارد، قابل انتقال به وارث است و اگر مورد معامله قرار گیرد، قابل نقد شدن است. همچنین، برخی حقوق مانند حق شفعه قابل اسقاط است. این نگاه، “"حق"” را بیشتر به عنوان یک جایگاه شرعی یا تکلیفی در نظر می‌گیرد که ممکن است برای فرد مکلف ایجاد تکلیف کند یا به او اجازه انجام کاری را بدهد.
این در حالی است که حقوقدانان، “"حق"” را نوعی امتیاز در برابر دیگران تعریف می‌کنند. این امتیاز، قدرت یا امکانی است که قانون به یک شخص در برابر اشخاص دیگر اعطا می‌کند. حقوقدانان، “"حق"” را قابل تجزیه به عناصر بنیادین‌تر و قابل تحلیل به اجزای اتمی (اتم‌های حق) می‌دانند. این عناصر عبارتند از:
• “"توانایی"” (Power): که به معنای قدرت تغییر یک رابطه حقوقی است. به عنوان مثال، شخص طلبکار دارای توانایی اسقاط دین یا تبدیل آن به اقساط است. یا در عقد نکاح، زوجین دارای توانایی انحلال عقد از طریق طلاق یا بذل هستند.
• “"آزادی"” (Freedom/Liberty): که به معنای نبود تکلیف قانونی برای انجام یا عدم انجام یک عمل است. به عنوان مثال، فرد در انتخاب شغل یا همسر خود آزاد است، به این معنا که قانون تکلیفی برای انتخاب خاصی برای او ایجاد نکرده است. این آزادی، در واقع حاصل عدم وجود تکلیف قانونی مخالف است.
• “"مطالبه"” (Claim): که به معنای امکان درخواست انجام وظیفه یا اجتناب از امری از سوی شخص یا اشخاص دیگر است. به عنوان مثال، طلبکار حق دارد مبلغ بدهی خود را از بدهکار مطالبه کند. قانون، شخص طلبکار را در موقعیتی قرار می‌دهد که می‌تواند از بدهکار انجام یک وظیفه (پرداخت بدهی) را بخواهد.
این تمایز مفهومی، پیامدهای مهمی در تحلیل حقوق اجتماعی زنان دارد. درک “"حق"” به مثابه “"امتیاز در برابر دیگران"” زمینه را برای تمرکز بر روابط حقوقی، تکالیف طرف مقابل (اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی مانند دولت)، و امکان تحقق و اجرای عملی آن فراهم می‌سازد.
وی در ادامه، به تفصیل به مفهوم “"مطالبه"” پرداختند و پنج صورت از آن را تشریح کردند. این تمایز میان انواع مطالبات، به درک بهتر ماهیت حقوقی و نحوه اعمال آن‌ها کمک می‌کند.
1. مطالبه با سبب قانونی (Legal Claim): این نوع مطالبات، ناشی از یک رابطه حقوقی مشخص و مورد شناسایی قانون هستند. به عنوان مثال، مهریه که در عقد نکاح بر عهده زوج قرار می‌گیرد، یا نفقه که بر عهده شوهر برای همسر و فرزندان است. این مطالبات، دارای ضمانت اجرای حقوقی هستند و در صورت عدم پرداخت، قابل پیگیری قضایی می‌باشند. “"سبب قانونی"” در اینجا، همان منبع حقوقی است که این طلب را ایجاد کرده است.
2. تعهد بدون مطالبه (Obligation without Claim): این دسته از تعهدات، اگرچه از سوی فرد پذیرفته شده‌اند، اما مبنای حقوقی مستقیم برای مطالبه از سوی دیگری ندارند و بیشتر جنبه اخلاقی یا عرفی دارند. همچون نذر که فرد به خداوند تعهد می‌دهد. در این مورد، تعهد از جانب نذرکننده پذیرفته شده است، اما موضوع، جنبه اخلاقی دارد و در حوزه روابط انسانی، ذی‌حق مستقیمی برای مطالبه آن وجود ندارد، مگر اینکه به نحو دیگری در چارچوب حقوقی قرار گیرد.
3. عمل اختیاری بر اساس قرارداد (Voluntary Act based on Contract): این حالت، مربوط به تعهداتی است که به صورت ارادی و از طریق یک قرارداد (اعم از صریح یا ضمنی) ایجاد می‌شوند. طرفین قرارداد، با اراده خود، حقوق و تکالیفی را برای خود ایجاد می‌کنند. مثلاً در قرارداد خرید و فروش، فروشنده متعهد به تحویل کالا و خریدار متعهد به پرداخت قیمت است. این تعهدات، ماهیت حقوقی دارند و از طریق ابزارهای حقوقی قابل اجرا هستند.
4. عمل اختیاری بدون قرارداد و قصد تبرع (Voluntary Act without Contract and without intention of gratuitousness): این مورد به وضعیت‌هایی اشاره دارد که فرد عملی را به صورت اختیاری انجام می‌دهد، بدون اینکه قراردادی در میان باشد و بدون قصد بخشش یا احسان محض. این عمل، می‌تواند منجر به ایجاد تعهد حقوقی برای او شود. به عنوان مثال، پرداخت وجهی که تصور می‌شده بدهکار است، در حالی که دین ادا شده بود. در چنین مواردی، ممکن است قاعده “"الزام به موجب فعل"” یا “"استیفای ناروا"” دخیل باشد و تعهد به بازپرداخت یا جبران ایجاد شود.
5. مطالبه قضایی بر اساس انصاف (نحله) (Judicial Claim based on Equity/Munificence): این نوع مطالبه، نمونه‌ای است که در برخی نظام‌های حقوقی، به‌ویژه در مورد حقوق مالی زن پس از طلاق، مطرح می‌شود. “"نحله"” در فقه امامیه، به عطیه و هبه‌ای اطلاق می‌شود که مرد پس از طلاق، در صورت عدم نشوز زن، به او می‌پردازد. این هبه، جنبه مالی دارد و در صورت عدم پرداخت، قابل مطالبه قضایی است. هرچند مبنای اصلی آن “"هبه"” است، اما در برخی تفاسیر حقوقی، می‌تواند به عنوان مظهر انصاف و جبران بخشی از خسارات احتمالی زن در فرایند طلاق نیز تلقی شود.
دکتر حکمت نیا تأکید کردند که مطالبات حقوقی، برخلاف مطالبات اخلاقی، دارای پیگیری قضایی هستند. این بدان معناست که قانون، چارچوب‌ها و سازوکارهایی را برای احقاق این مطالبات فراهم کرده است. در مقابل، مطالبات اخلاقی، اگرچه ممکن است از اهمیت اجتماعی بالایی برخوردار باشند، اما فاقد ضمانت اجرای قهری از سوی دولت هستند و غالباً به وجدان و اخلاق فردی و اجتماعی واگذار می‌شوند.
وی یکی از محورهای اصلی بحث، تقسیم‌بندی حقوق به “"حقوق مثبت"” و “"حقوق منفی"” را مطرح کرده و گفت: این تقسیم‌بندی، که ریشه در فلسفه سیاسی و حقوقی لیبرالیسم دارد، به تعیین دامنه دخالت دولت و مسئولیت آن در قبال شهروندان می‌پردازد.
• حقوق منفی (Negative Rights): این حقوق، به معنای “"آزادی از دخالت"” هستند. در مورد حقوق منفی، دولت موظف به عدم مداخله است. یعنی دولت نباید مانع اعمال این حقوق شود. افراد خودشان باید این حقوق را استیفا کنند و دولت تنها در صورتی وظیفه مداخله پیدا می‌کند که این حقوق توسط دیگران مورد تجاوز قرار گیرد، نه اینکه خود دولت مسئول تأمین و اجرای آن‌ها باشد. در واقع، وظیفه دولت در این زمینه، بیشتر ناظر به حفظ نظم و حمایت از افراد در برابر تجاوزات است.
مثال‌هایی چون حق انتخاب در انتخابات، حق آزادی بیان، حق تجمع، و حق آزادی عقیده از این دست هستند. دولت نباید انتخاب یا تجمع یا عقیده یک فرد را محدود کند، مگر در چارچوب قانون و برای حفظ نظم عمومی. اگر کسی مانع تجمع مسالمت‌آمیز دیگری شود، دولت وظیفه دارد از او حمایت کند.
• حقوق مثبت (Positive Rights): این حقوق، به معنای “"حق بر دریافت"” یا “"حق بر اجرا"” هستند. در مورد حقوق مثبت، دولت موظف به تأمین و مداخله فعال برای استیفای این حقوق است. دولت نه تنها نباید مانع شود، بلکه باید خود زمینه تحقق و برخورداری شهروندان از این حقوق را فراهم آورد.
حق مسکن، حق بهداشت، حق آموزش، و حق پژوهش از نمونه‌های بارز حقوق مثبت به شمار می‌روند. در این موارد، دولت موظف است برای تأمین مسکن برای اقشار کم‌درآمد، ایجاد زیرساخت‌های بهداشتی و درمانی، فراهم کردن امکانات آموزشی رایگان یا ارزان، و حمایت از فعالیت‌های پژوهشی، اقدامات عملی انجام دهد.
میزان این وظایف دولت در قبال حقوق مثبت، محل گفتگوی فقها و حقوقدانان است. فقها با توجه به اصول فقهی مانند “"اولی الامر"” و “"سیاست مدن"” و همچنین مفهوم “"حسبه""، دامنه وظایف حاکم اسلامی را در تأمین مصالح عمومی و رفاه مردم تعیین می‌کنند. حقوقدانان نیز با توجه به مبانی نظری اقتصاد سیاسی و نظام‌های مختلف حکومتی، میزان دخالت دولت و سازوکارهای تأمین این حقوق را مورد بحث قرار می‌دهند.
بحث مهم دیگر، نسبت دولت با “"اخلاقیات اجتماعی"” است که علاوه بر حقوق (مثبت و منفی) که عمدتاً در حوزه روابط فرد با فرد و فرد با دولت تعریف می‌شوند، قواعد اخلاقی نیز در تنظیم روابط اجتماعی نقش دارند. این قواعد، که لزوماً همه آن‌ها در قالب قوانین موضوعه مدون نشده‌اند، بر رفتار، پوشش، و تعاملات افراد در جامعه تأثیر می‌گذارند.
سؤال اساسی این است که دولت تا چه حد می‌تواند در حوزه اخلاقیات مداخله کند؟ آیا باید برای رعایت برخی قواعد اخلاقی، ضمانت اجرایی کیفری یا مدنی وضع کند، یا صرفاً به ترویج و تشویق آن‌ها بپردازد؟
این مسئله، به‌ویژه در موضوعاتی مانند عفاف و حجاب، یکی از پیچیده‌ترین مباحث جهانی و داخلی است. از یک سو، برخی از این قواعد اخلاقی، مانند حجاب در فقه امامیه، دارای مبنای شرعی و فقهی هستند و امر به معروف و نهی از منکر، که از اصول اسلامی است، می‌تواند دولت را در این زمینه مکلف سازد. از سوی دیگر، مداخله قهری دولت در مسائل اخلاقی، با مفاهیم آزادی فردی و حریم خصوصی در تضاد قرار می‌گیرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تأکید کردند که این موضوع، نیازمند تبیین ساختارهای فلسفی دقیق‌تری است. باید مشخص شود که آیا “"اخلاق"” تابعی از “"حقوق"” است یا مستقل از آن. همچنین، باید دامنه “"مصلحت عمومی"” که توجیه کننده دخالت دولت است، به دقت تعریف شود. آیا صرف “"قبح اخلاقی"” از نظر عده‌ای، کافی برای اعمال ضمانت اجرای دولتی است؟ این پرسش‌ها، ما را به سمت بحث‌های عمیق‌تر در فلسفه اخلاق، جامعه‌شناسی دین، و حقوق بشر سوق می‌دهد.
دکتر حکمت نیا در پاسخ به سوالی درباره اشتغال زنان، میان “"حق کار""، “"شغل""، و “"منصب"” تمایز قائل شدند. این تمایز، در فهم حقوق و تکالیف زنان در حوزه اشتغال بسیار مهم است.
• “"حق کار"": ایشان “"حق کار"” را به معنای آزادی و محترم بودن تلاش و فعالیت هر فرد دانستند. این حق، به معنای آن است که هر انسانی حق دارد برای تأمین معاش و شکوفایی استعدادهای خود، به کار بپردازد و تلاش او باید مورد احترام قرار گیرد. این “"حق کار"” به عنوان یک “"حق مثبت"” تلقی می‌شود که دولت موظف به فراهم آوردن زمینه آن است. یعنی دولت باید سیاست‌هایی را اتخاذ کند که افراد، از جمله زنان، بتوانند به راحتی به کار دسترسی پیدا کنند و فرصت‌های شغلی برای آن‌ها فراهم باشد.
• “"شغل"” و “"منصب"": این دو واژه، به وظایف و جایگاه‌های مشخصی در جامعه اطلاق می‌شوند که ممکن است دارای شرح وظایف، مسئولیت‌ها، و سلسله مراتب خاصی باشند.
وی در خصوص توازن میان وظایف خانوادگی و اجتماعی زنان، تأکید کردند که دولت باید در تدوین قوانین و تعیین وظایف (در مناصب و مشاغل دولتی) این توازن را حفظ کند. این امر شامل جنبه‌های مختلفی است:
• ایجاد فرصت‌های برابر: دولت باید اطمینان حاصل کند که زنان در رقابت برای مشاغل و مناصب، با مردان فرصت‌های برابر دارند. این امر گاهی نیازمند “"تبعیض مثبت"” (Affirmative Action) است؛ یعنی اتخاذ سیاست‌های حمایتی برای جبران موانع تاریخی و اجتماعی که زنان با آن‌ها روبرو بوده‌اند، تا دستیابی به برابری واقعی ممکن شود.
• تأمین جمعیت و کاهش بار آتی دولت: حمایت از اشتغال زنان، به شرطی که با راهکارهایی برای حفظ نهاد خانواده و تسهیل تربیت فرزند همراه باشد، می‌تواند به تأمین پایدار جمعیت و کاهش بار آتی دولت در تأمین سلامت و بهداشت سالمندان کمک کند. یعنی قوانینی که از مادران شاغل حمایت می‌کنند (مانند مرخصی زایمان، مهد کودک)، نه تنها به زنان کمک می‌کنند که شغل خود را حفظ کنند، بلکه به جامعه در بلندمدت نیز سود می‌رسانند.
در نهایت، چالش ورود دولت به قراردادهای کار خصوصی برای تعریف تعهدات عمومی و محدود کردن اختیارات کارفرما نیز مورد بحث قرار گرفت. دولت در تلاش است تا با وضع قوانین حمایتی کار، تعهداتی را برای کارفرمایان ایجاد کند که شامل حمایت از حقوق کارگران (از جمله زنان) باشد. این موضوع، به “"تصالح سه‌گانه"” میان دولت، کارفرما و کارگر اشاره داشت؛ به این معنا که در دنیای واقعی کار، نوعی تعادل و توافق میان این سه رکن کلیدی حاصل می‌شود که دولت نقش تسهیل‌گر و تنظیم‌گر آن را ایفا می‌کند.
این نشست تأکیدی بر پیچیدگی و ابعاد مختلف حقوق اجتماعی زنان بود و نشان داد که برای پاسخگویی به مسائل روز جامعه، نیازمند نگاهی جامع، پویا، و مستند به مبانی فقهی و حقوقی هستیم. تبیین مفاهیم کلیدی مانند “"حق""، “"مطالبه""، و “"نقش دولت"” در پرتو رویکردهای مختلف، گامی ضروری در جهت ارتقاء جایگاه زنان و تحقق عدالت اجتماعی است.



موضوعات: نشست علمی
[یکشنبه 1404-07-13] [ 09:31:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  آزادی زنان با نگاه تمدنی ...

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه تخصصی الزهراء(س) گرگان، دکتر حکمت نیا در پنل علمی آزادی زنان با نگاه تمدنی که با مشارکت حوزه علمیه خواهران استان گلستان و مدارس سطح دو حوزه های علمیه خواهران استان در تاریخ1403/2/12  برگزار شد به بحث پیرامون آزادی زنان با نگاه تمدنی پرداخت و در ابتدا به بیان انواع محیط‌های رفتاری پرداخت و گفت: محیط‌های رفتاری شامل حریم خصوصی محیط خانواده حوزه اجتماع و فضای مجازی می‌باشد فضای مجازی محیط در عرض آنها نیست بلکه توسعه‌ای به بروز رفتار می‌دهد.

دانشمند حقوق اسلامی در ادامه گفت: هنگامی که سخن از حقوق به میان می‌آید نقش دولت به عنوان یک کنشگر با حفظ محیط باید سنجیده شود و نیز موجه بودن رفتار نسبت به محیط که بعد اخلاقی آن است و نحوه تصمیم گیری انسان که تدبیر نامیده می‌شود باید مشخص شود. انسان‌ها در محیط خلوت و خانواده و فضای مجازی آزادی به لحاظ حقوقی دارند اما به لحاظ اخلاقی مسئولیت دارند و رفتار آنها از لحاظ اخلاقی اقتصادی اجتماعی و غیره نیاز به تدبیر دارد.

وی در ادامه به تعریف آزادی در محیط‌های سه گانه پرداخت و گفت: منظور از آزادی توانایی تغییر یک نسبت حقوقی با دیگران است که در اینجا نیز نیاز به مهارت محاسبه و تدبیر است.رابطه آزادی با اخلاق معکوس است یعنی هرچه آزادی انسان بیشتر شود کفه اخلاق سنگین‌تر و تدبیر سخت‌تر می‌شود و هرچه آزادی محدودتر شود کفه تدبیر و اخلاقیات سبک‌تر می‌شود و مهم در اینجا برقراری تعادل است.

دکتر حکت نیا گفت: در نظام‌های لیبرالیستی برای برقراری تعادل، نظام اجتماعی را به سمت تدبیر می‌برند و پیامدهای رفتار را به خود افراد واگذار می‌کنند. اما در نظام کشور ما به جای ایجاد قدرت تشخیص و تدبیر دست به محدودیت آزادی زده‌اند تا انسان‌ها در تدبیر کمتر دچار مشکل شوند.

دانشمند حقوق اسلامی ادامه داد: اگر بخواهیم آزادی در محیط تمدنی را مورد بررسی قرار بدهیم باید ضوابط این سه محیط را مرتبط و متاثر از یکدیگر بررسی کنیم تا به یک ساختار و الگو برسیم و اگر آن الگو را نسبت به زنان به گونه‌ای توانستیم ترتیب بدهیم که بخش تدبیری اخلاقی و حقوقی در محیط خانواده و اجتماع و محیط مجازی مبتنی بر مبانی باشد به الگوی سوم دست یافته ایم.

در ادامه این پنل علمی سوالاتی از طرف حاضران مطرح گردید که آقای دکتر حکمت نیا به آن ها پاسخ داد. از جمله سوالات مطرح شده در این پنل علمی عبارت بود از این که:

آیا در یک مثال عینی مسئله حجاب عملاً در دسته امور خصوصی و شخصی و فردی قرار می‌گیرد؟ یا به دلیل ابعاد اجتماعی مسئله اجتماعی است؟ اگر اجتماعی شد اساساً در حوزه مداخلات دولت قرار می‌گیرد اگر هم با تعریف و ضابطه مورد نظر شما خصوصی است گفتیم دولت مداخلاتش باید موجه باشد چه توجیهی برای مداخله در این مسئله حجاب می‌تواند وجود داشته باشد؟

پاسخ آقای دکتر حکمت نیا : موضوعیت حریم بودن و عنصر خلوت بودن در حریم خصوصی، برای آنجایی است که در واقع یک محیطی خودمختار و محرمانه است که شخص در آن خودمختاری دارد. علی القاعده حجاب حریم خصوصی نیست چون محرمانه نیست. امر خانوادگی هم نیست چون خانواده محیط خاص است. پس در موضوع حجاب وارد یک امر عمومی می شویم.

لیبرالیست‌ها می‌گویند: اصل بر این است که انسان‌ها در رفتارشان آزادند و این آزادی باعث کمالشان است و شخصیت افراد زمانی کمال پیدا می‌کند که خودشان را همانطوری که هستند جلوه بدهند. پس اصل بر آزادی است وبه لحاظ فلسفی اصل آزادی را می‌پذیرند. البته  اما همین افراد نمی‌گویند هیچ محدودیتی وجود ندارد.

و لذا قاعده‌ای پیدا می‌شود به عنوان منع اضرار که قدر مسلم است. می‌گوید شخص تا جایی آزاد است که ضرر به دیگری وارد نکند هم آگاهانه و هم مستقیم. آیا بی حجابی اضرار است؟ جواب می‌دهند نه. از اضرار نمی‌توان بحث حجاب را درست کرد. سوالی پیش می آید که چرا کمربند الزام است؟ چون برای دولت یک تامین حق سلامت مردم تعریف شده است که اگر فرد نتواند خودش سلامتی‌اش را تامین کند دولت باید سلامتی افراد را تامین کند. بنابراین اگر فرد از کمربند ایمنی استفاده نکند و سلامتی اش آسیب ببیند و نتواند مخارج درمان خود را بدهد دولت باید هزینه کند تا سلامتی فرد بدست آید. پس برای اینکه هزینه‌ها به گردن دولت نیفتد کمربند الزام می‌شود. این مداخله دولت از باب پیشگیری برای تحقق مسئولیت اجتماعی دولت است. و افراد  برای دولت با نبستن کمربند به لحاظ عقلی موضوع  ایجاد می‌ کنند.

حجاب نیز موجب که سلامت روانی و رفتاری افراد جامعه می‌شود از این لحاظ که با رعایت نکردن آن موضوع برای دولت ایجاد نکند، برای دولت وظیفه ایجاد می کند.

این استدلال که حجاب موجب مصونیت زنان و سلامت روان می‌شود در دیدگاه لیبرالی با مبنای مصونیت نمی‌توان الزام درست کرد. بلکه می‌توان تدبیر درست کرد. لذا با مبنای لیبرالی نمی‌توانیم مسئله را حل کنیم .چون هر استدلالی به لحاظ حقوقی پاسخ داده شده است.

یکی از بحث‌های مهم این است که وظایف دولت‌ها در مورد کمالات شخصی افراد تا چه اندازه است این به تدبیر و آزادی است یا به ایجاد محدودیت؟ دولت‌های لیبرال می گویند به تدبیر و آزادی است . چون فرد که می‌خواهد به کمال برسد به دولت ربطی ندارد.

آقای هدایت نیا در ادامه گفت: ما با ادبیات حقوقی در مسئله حجاب عملاً با سه سطح متفاوت روبرو هستیم یک سطح کاملاً اخلاقی، یک سطح فقهی که اگر فرد رعایت نکند عقوبت دارد و سطح دیگرش که دایره کوچک‌تری است تغییر یافته اش  را می توان با ادبیات حقوقی درست کرد. مثلاً فردی اگر برهنگی در جامعه داشته باشد چون اضرار دارد و هنجارشکنی هست با ادبیات حقوقی قابل الزام و مداخله است.

دایره گسترده تر آن که می‌شود رعایت حجاب شرعی، حکم شرعی در آن است ولی اگر رعایت نشود اضرار آن قابل اثبات نیست. می‌شود ایذاء باشد و البته حجاب  شرعی سطح اخلاقی آن است که مورد بحث نیست.

این لایحه جدید هم ظاهرا مسئله را تقلیل داده است از سطح فقهی که حجاب شرعی است به یک دایره محدودتر. یعنی دو دایره داشته باشیم یا دو سطح داشته باشیم. یعنی یا اخلاقی فقهی داشته باشیم هرچه فقهی  شود حقوقی هم می‌شود که می‌شود دو سطح. ما اگر سه سطح ببینیم اخلاقی و حقوقی و فقهی می‌شود. بخش حقوقی آن بخشی است که رفتار من باعث اضرار می‌شود اما در بخش فقهی رفتارهایی است که مصالح اخروی من را مخدوش می‌کند و من پاسخگو هستم ولی اگر ضرر می‌زند از دایره مداخلات خارج است.

پاسخ حکمت نیا : عامل دوم که تقریباً کشورها به آن اشاره کرده‌اند عامل ایذاء است که فرد موجب ناراحتی مستقیم دیگران شود را جدیداً دولت‌ها می‌پذیرند. امور خلاف عفت عمومی در مورد عفت عمومی دو مبنا است آیا مبنا را ایذاء قرار دهیم یا مبنا را کمال اجتماعی قرار دهیم. اگر مبنا را ایذاء قرار دهیم پس ما اخلاقیاتی  را لحاظ می‌کنیم که مردم اگر رعایت نکنند از لحاظ فقدان رعایت آزار می‌بیند روح و روانشان. پس سوال این است که آن حدی که اگر افرادی رعایت نکنند مردم مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند چه حدی است؟ بحث دیگر در بحث عفت عمومی بحث کمالیات جامعه است یعنی اخلاق مانند خونی است که در رگ‌های جامعه جریان دارد و حیات جامعه برای اینکه باقی باشد این خون باید وجود داشته باشد اگرچه فرد آگاه به این خون و کارکرد آن نباشد.

بنابراین بحث ایذاء حل است ولی صحبت بر روی قسمت دوم است اگر ایذاء نباشد و عفت عمومی جریحه‌دار نشود آیا عفت عمومی ملاک اش ایذاء است یا ملاکش استقلالیت است؟ می‌توان از ملاک استقلالی دفاع کرد چون اخلاق هویتش اجتماع را می‌سازد و نمی‌توان صرفا به ایذاء آن را برگرداند. پس دولت با این استدلال قطعاً می‌تواند مداخله کند.

نکته بعدی اینکه کسانی که قصد افساد عمومی دارند که مثلاً سازمان یافته است معمولاً کشورها اجازه نمی‌دهند. اما آن بخش که عفت عمومی مورد ایذاء را به آن معنا را نداشته باشد و موجب کمال و ارتقاء  روحی فرد می‌شود نظام‌های عقلگرا وارد نمی‌شوند و مداخله نمی‌کنند. عقل گرایی بیشتر از این جلو نمی‌آید. اما آیا شریعت و نظام دینی مداخله افزون بر این کرده است؟ نظام دینی تابع این است که منطق درونی ما در حوزه گناه و الزام چیست؟ پس منطق درونی در نظام های دینی مد نظر است. اما جوانانی که با ما گفتگو می‌کنند منطق بیرونی را قبول دارند. منطق بیرونی حدش همین است. منطق درونی تعبد شرعی می‌خواهد. اما ما می‌خواهیم لسان تعبد شرعی را عقلی کنیم. عقل بیشتر از این با ما جلو نمی‌آید. بنابراین بعضی از بحث‌ها را به لحاظ مکتب عقلگرا نمی‌توان اثبات کرد.

صرف نظر از آن مباحث آیا ما برای ارتقاء سلامت جامعه چه وظیفه‌ای را برای افراد به لحاظ عقلی می‌توانیم وارد کنیم؟ لذا بین علما هم در بحث امر به معروف و نهی از منکر که آیا از نظر عقلی قابل دفاع است یا نه بحث می‌باشد.  مثلا در جایی ضرر و زیان به جامعه وارد نشود ولو به لحاظ شخص خودش ضرر می‌بیند. مثلاً دروغ می‌گوید. در این جا اضرار برای طرف مقابل ممکن است نداشته باشد. سوال است که آیا در بحث توصیه به دیگران وظیفه داریم؟

مطالعات برون دینی  برای فهم و استدلال  و درک مطالب بسیار مهم است. چون اطلاعاتی که به دست می‌آید بسیار باارزش است. باید مهارت لازم را برای اجرای امر به معروف به دست آوریم. اگر قصد نجات برای دیگران داریم و دلسوزانه و مشفقانه باشد اصلاح اجتماعی صورت می‌گیرد.

ما در منابع اسلامی دو بحث متفاوت داریم یکی ارشاد جاهل است و یکی نهی از منکر است و بحث موعظه .کسی که نادان است ابتدا او را نهی نمی‌کنیم ارشاد می‌کنیم. اما اگر می‌داند با وجود این قبول نمی‌کند اینجا با شرایطی انجام می‌دهیم. البته احتمال تاثیر باشد. مفسده‌ای بر آن مترتب نباشد. به نظر می‌آید بسیاری از مواردی که در ذهن افراد است این است که احتمال می‌دهیم که او جاهل است و امر بر او مشتبه شده است یا احتمال تاثیر نیست. آنجا ممکن است مصداقاً تکلیف به نهی از منکر ساقط باشد ولی تکلیف دیگری که اصطلاحا به آن ارشاد جاهل است به وجود می‌آید.

موضوعات: نشست علمی
[چهارشنبه 1403-02-26] [ 11:39:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  کارگاه فلسفه نظام حقوق زن ...

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه تخصصی الزهرا سلام الله علیها گرگان، کارگاه علمی در تاریخ ۲۶ و ۲۷ مهرماه ۱۴۰۲ با همکاری معاونت پژوهش مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران استان گلستان برگزار گردید.

 در این کارگاه آقای دکتر محمود حکمت نیا به بیان دیدگاه‌ها و نظرات علمی خویش در موضوع فلسفه نظام حقوق زن پرداخت. وی در توضیح چیستی قاعده حقوقی و تفاوت آن با قواعد اخلاقی و عرفی گفت:

سنخ شناسی قواعد حقوقی از جمله مباحث مهم هر نظام حقوقی و فلسفه حقوق به شمار می‌آید و باید قواعد و روابط حقوقی را از قواعد اخلاقی و آدابی متمایز ساخت و جایگاه آنها را در مباحث فرهنگی شناخت.

وی در توضیح چیستی قاعده حقوقی گفت : احکام و قواعد در نظام حقوقی اسلام به دو دسته تقسیم می‌شوند:

احکام و قواعد تکلیفی و احکام و قواعد وضعی. احکام تکلیفی شیوه رفتار و میزان الزام به آن را مشخص می‌کند که به وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و اباحه تقسیم می‌شود و احکام وضعی غیر تکلیفی بوده و یا به صورت غیر مستقیم حاکم بر رفتارند. احکامی چون صحت، فساد، شرط مالکیت و زوجیت….

حکمت نیا در بیان تشابه و تفاوت قاعده حقوقی با قواعد اخلاقی و عرفی گفت: قواعد حقوقی و اخلاقی هر دو بر رفتار افراد حکومت می‌کنند و بسیاری از آنها در قالب بایدها و نبایدها ظهور می‌یابند. مسائل و موضوعات مشترکی میان حقوق و اخلاق وجود دارد که از یک جهت حقوق و از جهت دیگراخلاق به شمار می‌آیند. مثلاً وجوب ادای امانت و حرمت غصب از این جهت که در تکامل روحی انسان موثرند جزء مسائل اخلاقی به شمار می‌روند و از آن جهت که مورد حمایت دولت اند و ضمانت اجرای بیرونی دارند جزء حقوق می‌باشند.

وی ادامه داد: الزاماتی که قواعد رفتار دارد اگر دارای ضمانت اجرای مثبت باشد به آن حقوق نرم گفته می‌شوند مانند تشویق‌هایی که دولت انجام می‌دهد مانند تشویق برای فرزند آوری. وریآوری  اما هنگامی که ضمانت اجرای منفی داشته باشد حقوق سخت نامیده می‌شود که با مجازات و امثال آن همراه است.

قواعد الزام آورِ ناشی از قواعد اخلاقی، اخلاق نامیده می‌شود و هنگامی که پشتوانه اخلاقی نداشته باشد عرفیات نامیده می‌شود.

استاد این کارگاه در بیان تفاوت قواعد حقوقی با قواعد اخلاقی و عرفی گفت: یکی از وجوه افتراق آنها از جهت قلمرو می‌باشد؛ زیرا مسائل حقوقی به حوزه روابط اجتماعی محدود است ولی مسائل اخلاقی همه رفتارهای اختیاری انسان حتی موارد کاملاً شخصی را نیز در بر می‌گیرد. مانند ارتباط با خدا، خلوص و حسن نیت و ….

موضوعات: فعاليت هاي پژوهشی, کارگاه
[یکشنبه 1402-08-14] [ 01:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت