معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  چند دقیقه تدبر (تفسیرآیات ا تا 5 سوره لقمان ) ...

بسم الله الرحمان الرحیم 

الم(1)تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ(2) هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ (3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4) أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)

نكته ‏ها:

از مجموع بيست و نه سوره قرآن كه با حروف مقطّعه آغاز مى‏شود، در بيست و چهار مورد، پس از آن حروف، عظمت قرآن مطرح شده، شايد بيانگر آن است كه قرآن از همين حروف الفبا كه در اختيار شماست تأليف يافته، ولى هيچ كس از شما نمى‏تواند همانند آن را بياورد.عموم نويسندگان، كتابِ خود را خالى از نقص نديده و به خاطر نقص‏ها و اشكالات كتابشان، از خواننده عذرخواهى مى‏كنند و از پيشنهادها و انتقادها استقبال مى‏كنند؛ تنها خداوند است كه درباره‏ى كتاب خود با صراحت مى‏فرمايد: «الْكِتابِ الْحَكِيمِ» تمام آياتش، محكم و بر اساس حكمت است. كتابى استوار و خلل‏ناپذير كه هيچ نقص و عيبى در آن راه ندارد. نماز، جامع همه‏ى كمالات معنوى است مانند: طهارت، تلاوت قرآن، اقرار به توحيد و نبوّت و ولايت، ذكر و دعا، سلام، قيام، ركوع، سجود و توجّه به حقّ؛ و زكات جبران همه‏ى كاستى‏هاى مادّى است. در قرآن، مفهوم «زكات»، گسترده‏تر از آن است كه در فقه آمده، زيرا علاوه بر زكاتِ فقهى، عموم كمك‏هاى مالى را شامل مى‏شود. خداوند در يك جا، قرآن را مايه‏ى هدايت متّقين مى‏خواند،«هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» (بقره/2) و در جاى ديگر آن را مايه‏ى هدايت و بشارت مؤمنان مى‏داند، «هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ» (نمل/1) و در اين سوره نیز قرآن را مايه‏ى هدايت و رحمت براى نيكوكاران مى‏شمرد، «هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ»، در نتیجه قرآن مراحل سه گانه‏ى تكامل را در بردارد و مايه‏ى هدايت، بشارت و رحمت است. از این آیات استفاده مى‏شود كه رستگارى بر اساس توفيق و هدايت پروردگار حاصل مى‏شود، كه البتّه آن نيز در سايه‏ى تلاش و مجاهده، به انسان داده مى‏شود، چنانكه در جاى ديگر مى‏خوانيم:«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»(عنکبوت/69). آنان كه در راه ما تلاش و مجاهده كردند، ما راه را به آنان نشان داديم و همانا خداوند با نيكوكاران است. (1)

پيام‏ها:

1.” كتاب” به لفظ” حكيم” توصيف شده است و اين دلالت دارد بر اينكه هيچ لهو الحديثى در آن وجود ندارد، بلكه نقطه ضعف و درزى ندارد كه سخن باطل و لهو الحديث بخواهد آن را پر كند، و نيز آن را به دو وصف” هدى” و” رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ” توصيف كرد تا صفت حكيم بودن قرآن را تكميل كند، پس قرآن ما را به سوى واقع و حق هدايت مى‏كند، و به واقع نيز مى‏رساند، نه مثل لهو الحديث كه انسان را از مهمش باز داشته، و به واقعى نمى‏رساند، و نيز قرآن رحمت است، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد. كلمه” لهو” به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى‏كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند.(2)

2.در این آیات محسنين را با سه وصف، توصيف كرده است و مى‏گويد:” آنها كسانى‏هستند كه نماز را بر پا مى‏دارند، زكات را ادا مى‏كنند، و به آخرت يقين دارند. پيوند آنها با خالق از طريق نماز، و با خلق خدا از طريق زكات، قطعى است و يقين آنها به دادگاه قيامت انگيزه نيرومندى است براى پرهيز از گناه و براى انجام وظائف.(3)

3.در عبارت «ُولئِكَ عَلى‏ هُدىً‏ » تعبير به على كه براى استعلاء است شامل جميع انحاء هدايت ميشود كه تمام آنها را بدست آورده‏اند يعنى هيچگونه لغزشى در امر دين نداشتند چه درباره علميات از عقايد حقه و معرفت به احكام دينيه عمليه و اخلاقيه و عمليات قدمى بر خلاف آن برنداشته و به تمام دستورات آن عمل كرده.

4.عبارت «مِنْ رَبِّهِمْ» ‏ دلالت دارد كه اينها نه اينكه مستقل به اين امور باشند بلكه فقط قابليت تفضلات الهى را داشتند و خداوند هم به آنها افاضه فرمود.

5.در جمله «وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، ‏ فلاح به معنای رستگاريست و رستگارى بر كسى كه كوچكترين عقوبتى و بليتى داشته باشد، صدق نميكند. (4)

6- اقامه‏ى نماز و پرداخت زكات بايد سيره‏ى دائمى باشد. ( «يُقِيمُونَ» و «يُؤْتُونَ»، در قالب مضارع آمده كه نشان استمرار است)و رستگارى، مخصوص كسانى است كه اهل نماز، زكات و يقين به آخرت باشند. (5)

منابع

1- قرائتى، محسن، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - ايران - تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش. ج‏7، ص   226-227.

2-طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ايران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش. ج‏16 ، ص  313

3-طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، 14جلد، اسلام - ايران - تهران، چاپ: 2، 1369 ه.ش. ج‏10  ،ص  412

4- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش. ج‏17  ،ص  10-11

5-قرائتى، محسن، همان،  ج‏7، ص   228

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[سه شنبه 1398-02-10] [ 08:55:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  پاسخ شبهه اعجاز علمی بحث بِکرزایی و زوجیت ...

پژوهشگر: احترام خیامی

 

قرآن مجید این سرمایه ی عظیم بشریت، زمانی از مهجور بودن بیرون می آید که به فرستاده شدن آن از طرف خداوند متعال ایمان داشته باشیم، هرچند تسلیم در برابر پروردگار قادر، یقین به این کتاب را در قلبها بارور می کند و بهره مندی از هدایت آن را محقق می سازد اما در عین حال تحقیق در ابعاد مختلف اعجاز این کتاب آسمانی می تواند زمینه ساز تقویت ایمان گردد.

در آیات متعدد از قرآن کریم به مباحث علمی اشاره شده است که هیچیک از تمدن های بشری در عصر نزول از آن آگاهی نداشته و قرآن از اسرار آن ها پرده برداشته است به گونه ای که با گذشت قرنها،اکنون مورد تایید دانشمندان قرار گرفته، لذا طرح این مطالب علمی در قرآن، اعجاز علمی این کتاب آسمانی محسوب می شود. یکی از مصادیق اعجاز علمی قرآن بحث زوجیت اشیاء است که خداوند در آیه 49سوره ذاریات می فرمایند: ” وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ” و از هرچیزی دو گونه آفریدیم، امید که شما عبرت بگیرید.

حال با توجه به این مسئله سوال و شبهه ای مطرح شده: اینکه قرآن تاکید می کند که خداوند هر موجودی را جفت آفریده است اما در واقع موجوداتی هستند که به صورت فردی تولید مثل می کنند مانند: برخی کرم ها و باکتری ها که تخمکهای نر و ماده درونشان وجود دارد یعنی همان( بکر زایی) و این دو با فرموده ی قرآن تناقض دارند.

در پاسخ به این سوال ابتدا باید بگوییم که آیاتی دیگری نیز وجود دارند که در آنها بحث زوجیت مطرح شده، مانند:” وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ…"1 و از هرگونه میوه ای در آن(زمین) جفت قرار داد و ” أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ"2 مگر در زمین ننگریسته اید که چقدر در آن از هرگونه جفت های زیبا رویانیده ایم و همچنین آیه ” سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ"3 پاک( خدایی) که از آنچه زمین می رویاند و نیز از خودشان و از آنچه نمی دانند، همه را جفت گردانیده.

با توجه به این مجموعه آیات خداوند فرموده اند: که همه چیز را زوج آفریدیم اما نفرموده اند که از همه چیز نر و ماده آفریدیم. لذا ما نباید به هرچیزی به دید جنسی بنگریم یعنی زوجیت در این آیات یه معنی اصناف و انواع مختلف است.اما تردیدی نیست که مونث و مذکر نیز از مصادیق زوجیت هستند و در بسیاری از آیات بکار رفته ولی عمومیت ندارد. زوج در همه جا به معنای نر و ماده نیست بلکه به معنای دو تایی شدن یعنی با هم جمع شدن  اصناف مختلف و متنوع یک گروه است لذا به هرچیزی که متضاد آن و مقارن دیگری باشد مثل(شب و روز، مثبت و منفی و…) نیز اطلاق می شود که در روایات معصومین نیز  وارد شده است.4 که امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «در رابطه با زوجیت موجودات خداوند میان چیزهایی که با هم دشمن اند الفت برقرار کرده و میان چیزهایی که با هم الفت دارند دوری افکنده و با جدایی افکندن میان آنچه با هم الفت دارند دلالت بر جدایی افکننده و با الفت دادن میان آنچه با هم تضاد دارند دلالت بر تالیف کننده دارد این همان چیزی است که خداوند در قرآن فرموده است: «وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»5. و همچنین اما رضا (علیه السلام) می فرمایند: «خداوند اشیاء جهان را متضاد آفریده تا روشن شود برای او ضدی نیست و آنها را باهم قرین معلوم شود قرینه ای برای او نیست. نور را ضد ظلمت، خشکی را ضد تری، خشونت را ضد نرمی و سرما را ضد گرما قرار داده، در عین حال اشیاء متضاد را جمع کرده و موجودات را جمع کرده و موجودات نزدیک به هم را از هم جدا نموده تا اینکه جدایی دلیل بر جداکننده و آن پیوستگی دلیل بر پیوند دهنده باشد و این معنی آیه « وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»6. پس در جمع بندی این پاسخ می توان گفت: منظور از زوج در همه جا به معنای نر و ماده نیست بلکه طبق آیات و روایت به معنای اصناف و انواع مختلف اطلاق می شود البته نر و ماده از مصادیق زوج به حساب می آیند. و پاسخ دوم: انسان تا قرن ها گمان می کرد که مساله زوجیت و وجود جنسی نر و ماده فقط در مورد بشر و حیوانات و برخی روییدنی ها مانند: خرماست اما دانشمند معروف سوئدی دکار لینه نظریه ای  خود را مبنی بر وجود نر و ماده در بین گیاهان ارائه نموده و مورد استقبال دانشمندان بسیاری قرار گرفته7. و سپس کشف کردند که موارد از ذرات ریزی  به اسم (اتم) تشکیل شده است8. و هر اتم از الکترون با بار منفی و پروتن ها با بار مثبت تشکسل شده است. لذا زوجیت در همه موجودات وجود دارد. و فرموده ی خداوند در قرآن که تمام موجودات زوج آفریده شده اند. این مساله در مورد موجودات (بکرزا) هم صادق است زیراهمانطور که گفتیم ماده زا الکترون ها و پروتن ها تشکیل شده اند.

جمع بندی

کلمه زوج منحصر در معنای نر و ماده نیست و به هریک از دو چیز که قرینه یا مقارن یا مشابه و یا متضاد باشند اطلاق می شود. امروه از جهت علمی ثابت شده است که مسئله زوجیت که در قرآن بیان شده در تمام موجودات جریان دارد چراکه هر اتم متشکل از الکترون با بار منفی و پروتن با بارمثبت است. لذا باید گفت معنای زوج اعم است. پس قاعده زوجیت عمومی و آنچه در قرآن بیان شده تعارضی با بکرزایی ندارد.

پی نوشت:

1- سوره رعد، آیه 3

2- سوره شعراء، آیه 7

3-  سوره یس، آیه 36

4-  حسین حسینی شاه عظیمی، تفسیر اثنی عشری، تهران، انتشارات میقات، 1363،.

5-  محمد باقر مجلسی،بحارالانوار، ج4، 305

6-  عبدعلی ابن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج5، ص130

7-  پی یر روسو، تاریخ علوم، 354 و408، ترجمه حسین صفاری و گوهر نجفی، به نقل از www.paoskgoo.ir

8-  ناصر مکارم شیرازی، برگزیده تفسیر نمونه، تنظیم احمدعلی بابایی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1386.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1398-01-31] [ 09:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  اعتدال در سیره پیامبر(ص) ...

 

پژوهشگر: مدیحه برزگر

چکیده

        اعتدال اصلی است که برتمام تعلیمات اسلام احاطه داردوبایدآدمی رابرای رسیدن به آن تشویق نمود.

این مقاله باهدف شناسایی اعتدال در سیره پیامبر(ص)تنظیم ودرآن تلاش گردیده تابه این سوال پاسخ داده شود که قلمرو اعتدال در سیره پیامبر (ص)به چه میزان بوده است.

مطالعه از نوع مطالعات توصیفی وروش به کار رفته در این مقاله اسنادی است درروش اسنادی محقق باتوجه به سوالات واهداف درنظرگرفته شده تلاش می نماید تامنابع مرتبط رابررسی ومورد نقد قرار دهد.داده های مورد نظر بااستفاده از ابزار فیش جمع آوری وتحلیل داده ها ،با بهره گیری از روش تحلیل محتوا انجام شده است .

از مهمترین یافته های این مطالعه می توان به اعتدال  درعبادت ،راه رفتن ،سخن گفتن ،ودنیا خواهی پیامبراشاره نمود که پیامبر درهمۀ شئون زندگی نه تنها مسلمانان ودین باوران بلکه تمامی انسانهای کرۀ خاکی را درهر عصروزمانه به میانه روی فرا می خواند.

 

واژه های کلیدی:سیره ،پیامبر،اعتدال،میانه روی

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[چهارشنبه 1397-11-10] [ 07:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شاخصه های مردم داری در سیره پیامبر اکرم(ص) ...

پژوهشگر:زهرا گرزین

چکیده

بامطالعه درسیره پیامبرمی توان به خوبی درک کردکه ایشان در زندگی خودشان تنها به معنویات نمی پرداختند بلکه به روابط اجتماعی میان مردم عنایت زیادی داشتند چرا که ایشان مامور به هدایت مردم و رساندن پیام وحی به مردم بودند و لازمه موفقیت در این ماموریت نیز ارتباط  با معنا و قابل درک و روشن با مردم می باشد با سیری در رفتار اجتماعی پیامبر می توان به خوبی آموخت که چطور با مردم می توان به گونه ای موثر عمل کرد. دراین پژوهش باروش اسنادی تلاش شده اصل مردم داری در سیره پیامبر که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است بررسی و معیارهای آن با مراجعه به منابع دینی استخراج شود.

واژگان کلیدی: مردم داری، پیامبراکرم، روابط اجتماعی، معاشرت.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
 [ 07:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ویژگي هاي دوره ي جواني از نظر پیامبر اکرم صلي الله علیه و آله وسلم ...

پژوهشگر: سميه كريمی راد- طلبه سطح3 مدرسه علميه الزهرا-سلام الله عليها-

چکیده

راه و روش پیامبر اکرم-صلی الله علیه وآله وسلم- درباره ی جوانان يكي از مهم ترين مسائلي است كه در اين دوره بايد مورد بررسي قرار بگيرد. بدون شک آشنایی با سیره معصومین-علیهم السلام- بخصوص پیامبر رحمت-صلی الله علیه وآله وسلم- در رابطه با جوانان باعث می شود هم جوانان قدر این دوره را بیشتر بدانند و از آن برای رشد و رسیدن به اهداف متعالی استفاده نمایند و هم مسئولان نیازهای جوانان را به درستی بشناسند و از افراط و تفریط در خصوص آنان بپرهیزند و همچون پدری مهربان در هدایت آنان به سوی کمال و پاکدامنی بکوشند و برنامه های مبتنی بر اصول انسان ساز اسلام را برای پاسخ گویی به نیازهای واقعی جوانان، تهیه و به اجرا گذارند. تنش های روانی شدید، آرزومندی، نیروی جسمی قوي، گرایش به دین و معنویت و زیباخواهی و زیباجویی از ویژگی های مهم دوره جوانی است كه حضرت رسول-صلی الله علیه وآله وسلم- در احاديث متعددي به آن اشاره فرموده اند. از آنجا که بیشترین جمعیت کشور ایران را جوانان تشکیل می دهند و دشمنان سعی می کنند تمام تلاش و برنامه ریزی های خود را روی این قشر متمرکز نمایند، برای نابودی توطئه های بیگانگان، تأمین منطقی و مشروع خواسته های جوانان به منظور برپایی جامعه ای مبتکر و با نشاط ضروری می باشد و اين تامين منطقي ميسر نمي گردد مگر با شناخت ویژگی های دوره جوانی كه در اين مقاله به طور مختصر ارائه مي گردد.

واژه هاي كليدي: جوان، پیامبر اكرم-صلي الله علیه و آله وسلم-، ویژگی، زيبايي

موضوعات: اجتماعی
[یکشنبه 1397-10-23] [ 09:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ابزارها و شیوه های وحدت اجتماعی با تاکید بر سیره نبوی ...

پژوهشگر: سکینه صفرپور اندواری

چکیده:

وحدت اسلامی در اجتماع مسلمین در نگاه اندیشمندان از ضروریات یک جامعه است گرچه برخی در امر باطل وحدت می کنند اما وحدت اجتماعی اسلامی مورد اهمیت و تایید قران وروایات هست وحدت و اتحاد بین مردم وگروه ها در جامعه اسلامی سبب قوام وپیروزی آن جامعه و اختلاف سبب فروپاشی و شکست آن می شود برای ایجاد وحدت و حفظ یک جامعه متحد نیاز به راهکارها و شیوه هایی است. بهترین الگوی ارائه دهنده آن روش ها خاتم النبیین می باشد که با ابزارهایی مثل  فرهنگ برادری، اصلاح ذات البین، نرم خویی و محبت و دعوت به پیروی از خدای واحد و رسول، نفی نژاد پرستی و قومیت گرایی وایجاد قانون اساسی به وحدت بین جامعه هزار رنگ آن روز پرداخته است نتیجه به دست آمده این است که پیامبر اسلام با تکیه بر کلمه توحید ودعوت امت به خدای واحد وپیردی از رسولش  و مبارزه با نژاد پرستی  و نظام قبیلگی  و جایگزین کردن نژاد مشترک جلوی خیلی از تفرقه افکنی ها و اختلافات را گرفت وبا طراحی پیمان نامه بهترین راه را برای ایجاد وحدت ملی و القای روحیه ی همبستگی دینی ایجاد کرد و با مدارا و خوش خویی و عقد اخوت بین انصار و مهاجر وحدت را در جامعه تحکیم بخشید.

کلید واژه:وحدت، ابزارها، پیامبر اکرم، تفرقه، اجتماع، وحدت اجتماعی

موضوعات: کلامی, اجتماعی
[شنبه 1397-10-15] [ 10:11:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معناشناسی واژگان حوزه گناه در قرآن کریم (قسمت دوم) ...

لغویون در هر زبانی به تشریح معانی واژه­هاپرداخته اند. در زبان عربی هرواژه با توجه به ریشه­ی اصلی خود و ذیل آن مورد بررسی قرار می­گیرند. در قسمت قبل به بررسی واژه­های «ذنب و اثم» پرداختیم در این بخش به معناشناسی واژه جناح می­پردازیم.

جُناح

از دیگر واژگان حوزه­ی گناه، کلمه­ ی «جُناح» می­باشد؛ که لغویون آن را مترادف گناه دانسته اند. در بررسی لغوی این واژه نکاتی به دست می آیدکه به وجه تسمیه جناح به گناه اشاره دارد.

فراهیدی1 هرچند اشاره­ی مستقیمی به واژه جناح نکرده اما در توضیحات مربوط به ریشه این واژه یعنی « ج- ن- ح » اشاره به طرفین نموده و انحراف از میانه به چپ و راست در برخی مشتقات این ریشه بیان کرده است. درباره مشتقات آن می­نویسد: «الرجل يَجْنَح: إذا أقبل على الشي‌ء يعمله بيديه و قد حنى إليه صدره»2؛ وقتی بیان می شود «الرجل يَجْنَح» به این معنی است که مردبه سوی چیزی رفت وآن رابادستش انجام دادوسینه­اش به آن مشتاق گردیدو وقتی می­گوییم: «السفينة تَجْنَح جُنُوحا»3به این معنی است که «إذا انتهت إلى الماء القليل فلزقت بالأرض فلم تمض»4 کشتی به آخرآب کم عمق رسید وبه زمین چسبید ولی آسیب ندید. عبارات«جَناحا الطائر» رابه دستان(بال) پرنده و «جوانِح الصدر» را به دنده­های قفسه­ی سینه که دروسط به یکدیگرمتصل می­شوند تعبیر می­نماید.درنتیجه،فراهیدی معنای ریشه­ی جُناح رادرعدول ازمیانه به طرفین می­داند.

ابن فارس در توضیح و تشریح واژه جناح اینچنین نوشته است که «الجيم و النون و الحاءِ أصلٌ واحدٌ يدلُّ على المَيْلِ و العُدْوان»5 در بیان جناح، آن را از ریشه« ج- ن- ح» می داند که برعدول از وسط به یک طرف  ازعدالت دلالت دارد.«و يقال جنح إلى كذا، أى مَالَ إليه. و سمِّى الجَناحانِ جَناحَيْنِ لميلهما فى الشِّقَّين»6 و درادامه­ی توضیحات بیان می دارد: «که گفته می­شود واژه­ی جنح،به سوی چیزی یعنی انحراف به سوی آن چیز است و علت نامگذاری دو بال پرندگان به جناحین بابت انحراف آن­دو به دو سمت (پرنده) است». «و الجُنَاح: الإثم، سمِّى بذلك لمَيْلِه عن طريق الحقّ »7؛ در تسمیه گناه به جناح، احمد بن فارس عقیده دارد علت آن، انحراف از راه حق است. «و هذا هو الأصل ثمَّ يشتقّ منه، فيُقال للطائفة  من الليل جُنْح و جِنْح »8؛ این معنای جُناح اصل است سپس از آن نامگذاری قطعه ای از شب، به  جُنح مشتق می گردد .

صاحب ابن عباد9 و جوهری فارابی10 در توضیح واژه جناح  همانند فراهیدی و ابن فارس اشاره به گناه کرده اند؛ با این مضمون که در واژه­ی «جُناح »، انحراف از حق نهفته است .ابن عباددرتوضیح واژه­ی«جُناح »؛ واژه­ی تنگی ( التَّضْيِيْقُ) رااضافه می­کند.جوهری درتوضیح عبارت« جُنِحَ البعير» می­نویسد؛ دستان شترازسنگینی بارشکست.

در توضیحات واژه­ ی «جُناح»، دردیدگاه ابن­فارس و راغب اصفهانی می­توان شباهت­ها و تفاوت­هایی را یافت. راغب بیان می دارد که؛ « الجناح: جناح الطائر»11 ریشه جُناح را از « ج- ن- ح»  می داند و جناح ( به فتح جیم ) را بال پرنده معنا می نماید.« وسمي جانبا الشيء جناحيه، فقيل: جناحا السفينة، وجناحا العسكر »12 و به دو طرف هر چیزی  جَناح گوید مانند دو طرف کشتی یا دو طرف لشکر .درتوضیح عبارت«جَنَحَتِ العير في سيرها: أسرعت، كأنها استعانت بجناح »نوشته است؛که به سرعت گرفتن شترگویندچون؛حیوان درهنگام سرعت گرفتن ازدست وپایش کمک می­گیردوواژه­ی «الجِنْحُ» راقسمتی ازشب تاریک می­داند.« و سمي الإثم المائل بالإنسان عن الحق جناحا ثم سمّي كلّ إثم جُنَاحاً، نحو قوله تعالى: لا جُناحَ عَلَيْكُمْ  »13  و سپس بیان می دارد به گناهی که انسان را از حق منحرف می دارد  ، جُناح نام می نهند پس هر گناهی را جُناح می نامند  مانند آیه14 فوق که خداوند متعال می فرماید : گناهی بر شما نیست .

ابن منظور با شباهت ها و تفاوت هایی نسبت به دیگرلغویون مطالبی درتوضیح ریشه « ج- ن- ح » و واژه جناح آورده است؛ « جَنَحَ إِليه ، يَجْنَحُ و يَجْنُحُ جُنُوحاً، و اجْتَنحَ: مالَ »15؛ که  واژه جَنَحَ  و مشتقات آن را به معنای  عدول از وسط به یک طرف وگناه وتنگی ومشقّت گرفته است . در این باره به آیه­ای از قرآن کریم اشاره دارد که :«  و قال الله عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها16؛ أَي إِن مالوا إِليك  فَمِلْ إِليها»17 : خداوند می فرماید ( ای پیامبر ) اگر ( مشرکین)  به سوی صلح منحرف ( مایل ) شدند پس تو نیز به آن منحرف ( مایل ) شو . او در ادامه نوشتار اینچنین بیان می نماید « الجُناح، بالضم: الميل إِلى الإِثم، و قيل: هو الإِثم عامّة. و الجُناحُ: ما تُحُمِّلَ من الهَمِّ و الأَذى »18که  جُناح را انحراف به سوی گناه می داند و بیان می دارد که آن به گناه به صورت عموم گفته می شود . و« الجُناحُ » آنچه که از غصه و اذیت تحمل شود را گویند . و در ادامه می نویسد : « و أَصل ذلك من الجُناح الذي هو الإِثم. و قال أَبو الهيثم في قوله عز و جل: وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ19؛ الجُناح: الجناية و الجُرْمُ»20 و اصل آن از جُناح که به معنی اثم است گرفته شده و به نقل از ابوالهیثم می گوید : درباره فرموده خداوند (آیه فوق) واژه­ی« الجُناح »به معنی جنایت و جرم است . در روایتی از ابن عباس آورده است :«   في حديث ابن عباس في مال اليتيم: إِني لأَجْنَحُ أَن آكُلَ منه  ،أَي أَرى الأَكل منه جُناحاً و هو الإِثم  »21 در خوردن مال یتیم ، ابن­عباس می گوید که منحرف نمی شوم با خوردن از آن مال ، یعنی ابن­عباس خوردن مال یتیم را جُناح به معنای گناه می دیده است.

فیروزآبادی به برخی نکات ذکر شده در کتب لغویون اشاره دارد اما تذکره ای دیگر را یادآور می گردد و بیان می دارد که « وامّا الجُناح بالضم فورد بمعنیین : بمعنی الحَرَج ( ولا جناح علیکم فیما عرّضتم ، بقره /235 ) وبمعنی الاثم فی العقبی ( لا جناح علیهن فی ابائهن ، احزاب/55) ولکل نظائرُ »22 جُناح در قرآن کریم به دو معنا استفاده شده است اول به معنای سختی و تنگناست مانند آیه 235 سوره بقره و دوم به معنای جزا (ی گناه ) در آخرت مانند آیه 55 سوره احزاب است . از این گفتار برمی آید که فیروزآبادی چندان به معنای گناه در واژه اثم معتقد نیست بلکه در معنای اثم ، تاکید به سختی در دنیا و جزا درآخرت دارد .

طریحی دربررسی ریشه به حدیثی ازامام جعفرصادق(ع) استنادمی­نماید؛«عَنِ الصَّادِقِ (ع) خَلَقَ اللَّهِ الْمَلَائِكَةُ مُخْتَلِفَةٍ، وَ قَدْ رَأْيِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) جَبْرَئِيلُ وَ لَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ … قَدْ مَلَأَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ »23که درآن واژه­ی « جَنَاحٍ » به معنای بال آمده ودرادامه­ی بحث اینگونه آورده است که؛« الجناح: الإثم لميله عن طريق الحق، و منه قوله تعالى: فَلا جُناحَ عَلَيْهِ [بقره/ 158] أي لا إثم عليه » 24 : جُناح اشاره دارد به گناه ( اثم ) از باب انحراف از راه حق ، که دربیان قرآن کریم نیز آمده که  گناهی براونیست .

علاوه بر مطالب فوق الذکر زبیدی مطالب دیگری نیز نگاشته است . «جَنحَ إِليه يَجْنَحُ، كيَمْنَع، على القياس، لُغَةُ تَميم، و هي الفصيحة و يَجْنُحُ، بالضّمّ لُغة قَيْسٍ، وَ يَجْنِح بالكسر، و قد قُرِئ بهما شاذًّا، كما في المُحْتسب و غيره، نقله شيخُنا جُنوحاً بالضّمّ: مالَ. قال اللّه عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها  أَي إِنْ مالُوا إِليك  فمِلْ إِليها، و السَّلْم: المُصَالَحة »25 هم­چنان که مشاهده می گردد زبیدی با بیان تفاوت هایی بین لهجه­های قبایل تمیم و قیس در باره­ی واژه­ی« يَجْنَحُ »، آن رابه عدول از وسط به یک طرف می داند و از قرآن کریم یک نمونه بیان می­دارد.در ادامه می نویسد : « يقال: جَنَحَ الرَّجلُ و اجْتَنَحَ: مَالَ على أَحَدِ شِقَّيْهِ و انْحَنَى في قَوْسِه»26که وقتی  واژه­ی« جَنَحَ » به مردی نسبت داده شود به معنای انحراف او به یک سمت است . سپس بیان می دارد : «و الجُنَاحُ بالضَّمّ: الميْلُ إِلى الإِثْم. و قيل: هو الإِثم عامّةً و ما تُحُمِّلَ من الهمّ و الأَذَى »27  جُناح ، به معنای انحراف به سوی اثم ( گناه ) است و آن گناه به صورت عموم است . زبیدی همانند ابن­منظور درلسان العرب ، روایت از ابن عباس را آورده است که جُناح را به اثم ( گناه ) معنا کرده است .

مصطفوی ذیل  جنح  می نویسد :« جنح: أصل واحد يدلّ على الميل و العدوان، و يقال جنح الى كذا: مال إليه  »28 اصل آن را  برعدول از وسط به یک طرف وخروج ازعدالت دلالت دارد . «و الجناح: الإثم، سمّي بذلك لميله عن طريق الحقّ » : جُناح را به اثم ( گناه ) معنا نموده است زیرا گناه ، انحراف انسان از راه حق است.  در ادامه می نویسد : « أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الميل و الرغبة الى شي‌ء أو عمل أو جانب، و خصوصيّاته تختلف باختلاف الموارد و الموضوعات، يقال جنح الى الشي‌ء: مال إليه»29  اصل ماده این واژگان به انحراف و تمایل به چیزی یا کاری یا طرفی  اطلاق می شود . در ادامه به چند نمونه از آیات قرآن کریم اشاره دارد : . «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما- 2/ 158.. لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ- 2/ 198.. فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما- 4/ 128.   أي ليست هذه الأعمال ميلا عن الحقّ و رغبة عن طريق الدين.  فظهر أنّ تفسير هذه الكلمات بمعاني مختلفة تجاوز و جناح عن الحقّ.  و أمّا الفرق بين الميل و الجنح و الرغبة: أنّ الرغبة عبارة عن الميل مع العلاقة الباطنيّة و المحبّة. و الجنوح هو الميل مع العمل. و الميل مطلق  »30 در این آیات که جُناح را از اعمالی نفی می نماید منظور این است که این اعمال انحراف از حق و روگرداندن از راه دین اسلام نیست و این واژه در آیات مذکور به معنای تجاوز و انحراف از حق است که نفی گردیده ، اما واژه­ی« الرغبة» به معنای انحراف با میل باطنی است و واژه­ی« جُناح »، انحراف به همراه عمل است و واژه المیل  به معنای مطلق انحراف است.

همه ی لغویون درمترادف بودن جناح و اثم تاکید داشته ووجه تسمیه ی این ترادف را از معنای ریشه­ی واژه­ی جناح می دانند که در آن ،انحراف ازمیانه نهفته است.در نتیجه  لغویون واژه جناح را به گناهان اطلاق می نمایند چون گناه باعث انحراف و عدول از حق و اسلام می گردد.

محقق: خانم فاطمه صغری برقرار

منابع

[1] - فراهيدى، خليل بن احمد .  پیشین ، ج 3 . قم – ايران:نشر هجرت، دوم، 1410 ه‍ ق ، ص 83 و 84

2- همان

3- پیشین

4- پیشین

5- ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا. پیشین، ج 1 . قم- ایران :انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، اول، 1404 ه‍ ق ، ص 484

6- همان

7- همان

8- همان

9- صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد. پیشین، ج 2 .  بيروت - لبنان :عالم الكتاب ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص 411 

10- جوهرى، اسماعيل بن حماد. پیشین،  جلد1. بيروت – لبنان: دار العلم للملايين، اول، 1410 ه‍ ق ،360

11- اصفهانى، حسين بن محمد راغب.  پیشین. لبنان – سوريه: دار العلم - الدار الشامية، اول، 1412 ه‍ ق ، ص 207

12- همان

13- همان

14- بقره / 236

15- ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم. پیشین، ج 2 .بيروت - لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، سوم، 1414 ه‍ ق ،ص 428

16- انفال/61

17- همان

18- پیشین.ص 430              

19- بقره/235

20- همو

21- همان

22- فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب . بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز ، جلد2  . قاهره : احیاء التراث الاسلامی ،1416 ه ق ، ص 400

23- طريحى، فخر الدين . پیشین. 6 جلد2، تهران : كتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416 ه‍ ق ، ص 346

24- همان

25-واسطى، زبيدى، حنفى، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى.  پیشین، ج 4 .  بيروت – لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص: 29

26- همان

27- همان

28- مصطفوى، حسن . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، 14 جلد 2. تهران : مركز الكتاب للترجمة و النشر ، اول، 1402 ه‍ ق ، ص 117

29-همان

30همان

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1397-08-12] [ 11:12:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تاریخچه تفسیر در زمان معصومین ...

محقق: فاطمه صغری برقرار

 با نگاهی به کتاب های علوم قرآنی، مانند برهان زرکشی و اتقان سیوطی و کتاب‌های تفسیری و روایی و رجالی شیعه و سنّی، پی می‌بریم که در عصر حضور امامان معصوم مفسران زیادی بوده اند که با توجه به ویژگی‌های آنان می‌توان آنان را در چهار دسته قرار داد:

۱-  مفسران برگزیده خدا.

۲-مفسران صحابی.

۳- مفسران تابعی.

۴- مفسران بعد از تابعین1.

 در این نوشتار به تاریخچه تفسیر معصومین می پردازیم.

 خدا در قرآن کریم به اطاعت از پیامبر و جانشینان او دستور داده است2، و مردم را به پرسش و یادگیری معارف و احکام دین از آنان وادار کرده است3.

 بررسی منابع کتاب شناسی و رجال شناسی و کتاب‌های تفسیری برای با این نشان می‌دهد در ۲۵۰ سال از حضور امامان نیز تفسیر قرآن وجود و استمرار داشته است که خود امامان معصوم برترین مفسرین عصر خود بودند. و اصول این کار را به شاگردان خود می آموختند.

 از امام حسین علیه السلام روایت شده است که فرمود: «ما حزب پیروز خدایم و نزدیک‌ترین عترت رسول خدا و اهل بیت پاک اوییم و یکی از دو شئ گران­قدری هستیم که رسول خدا، عِدل کتاب خدا قرار داده است. کتابی که در آن تفصیل هر چیزی است و از هیچ جهت باطل به آن راه ندارد و در تفسیر آن بر ما اعتماد شده است و تاویل آن ما را به کندی وا نمی دارد بلکه از حقایق آن پیروی می کنیم4. همچنین از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرمود: بین خدا و حجتش حجابی نیست و ما مترجمان وحی هستیم5.

 با تتبع در کتابهای تفسیری و روایی به تفسیر های فراوانی که از امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است دست می‌یابیم. گرچه از برخی امامان به حسب اقتضای زمان، تفسیر های بیشتری نقل شده و از برخی کمتر، ولی با توجه به اینکه از همه دوازده امام کم و بیش تفسیرهای نقل شده است می‌توان تفسیر های ماثور  (نقل شده) از آن را نیز یکی دیگر از شواهد مفسر بودن امامان معصوم دانست.

 شیعه اعتقاد دارد که این دسته از مفسران قرآن کریم نیز همانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برگزیدگان خدا هستند و از جانب خداوند به وسیله رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عنوان  حجت های خدا و جانشینان رسول خدا که یکی از شئونات آنان تفسیر و تبیین قرآن کریم است، به امت معرفی شده اند و از این رو آنان در زمره مفسران برگزیده خداوند قرار می گیرند6.

 امامان معصوم علیهم السلام سعی می‌کردند با تفسیر کردن آیات قرآن، دانش و آثار تفسیری رسول خدا را حفظ و صیانت کنند. از روایات تفسیری رسیده شده از آنان به دست می‌آید که تفسیر را در ابعاد و زمینه های مختلفی تعمیق و توسعه می دادند. که از جمله آنها می‌توان به تفسیر معارف و احکام، تبیین تاریخ امم پیشین و بیان تاویل آیات اشاره کرد. امامان معصوم علیهم السلام تمام تلاش خود را داشتند که روش صحیح تفسیر را به شاگردان خود آموزش دهند.

 از امام حسین علیه السلام نقل شده است که در تفسیر آیه و شاهد و مشهود7. فرمود:  شاهد محمد صلی الله و مشهود روز قیامت است، آیا نشنیده ای که خدای سبحان می فرماید یا ایها النبی انا ارسلناک  شاهداً و مبشراً و نذیراً» و نیز فرموده است: «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یومٌ مشهود»9و10.

 یکی از کارهای مهمی که امامان معصوم علیهم السلام انجام می دادند این بود که به مفسران فاقد صلاحیت هشدار می‌دادند و نادرستی تفسیر آنان را آشکار می‌کردند و به صراحت بیان می‌کردند که آنها صلاحیت تفسیر قرآن کریم را ندارند.

 در روایت آمده است که امام باقر علیه السلام تفسیر آیه را از قتاده می پرسد؛ سپس باآشکار شدن نادرستی تفسیر وی، او را به ناتوانی در تفسیر قرآن آگاه می کند و به او هشدار می‌دهد که اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کند و یا تفسیر آن را از افراد فاقد صلاحیت دیگر فرا گیرد، هم خود هلاک شده و هم دیگران را به هلاکت انداخته است11.

 یکی دیگر از کارهای امامان معصوم علیهم السلام، تخطئه و تکذیب دیدگاهها و اخباری از یهود بوده که به وسیله برخی یهودیان تازه مسلمان در بین مسلمانان منتشر و شایع شده بود؛ از این رو می‌توان نفی اسرائیلیات را نیز نیز یکی از جهات نقش مفسران برگزیده خدا در تفسیر به شمار آورد.

 از امیرالمومنین علی علیه السلام روایت شده که فرمود: هر شخصی را پیش من آورند که گمان داشته باشد حضرت داوود علیه السلام با همسر اوریا ازدواج کرده، دو حد بر او جاری می کنم، یکی به خاطر پیامبری و دیگری به خاطر اسلام12.

 این مطالب گوشه ای از زحمات فراوان معصومین در زمینه تفسیر قرآن بود که علاقمندان می توانند برای کسب اطلاعات بیشتر، تاریخ تفسیر علی اکبر بابایی و تفاسیر روایی مانند نور الثقلین، مجمع البیان و … را مطالعه کنند.

 

1.      علی اکبر بابایی، تاریخ تفسیر قرآن، جلد اول، صفحه ۵۵

2.      نساء ، آیه59.

3.      نحل، آیه 43و انبیاء، 7

4.      محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص205، ح1

5.      صدوق، معانی الخبار، ص35، ح5

6.      علی اکبر بابایی، همان، ص58

7.      بروج، آیه3

8.      احزاب، آیه 45

9.      هود، آیه 103

10.  طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص467

11.  محمد ابن یعقوب کلینی، روضه کافی، ج8، ص212، ح485

12.  طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص736

 

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1397-08-05] [ 08:13:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تاریخچه جمع آوری قرآن از زمان پیامبر تا خلیفه سوم ...

 محقق: عاطفه گنجعلی

 قرآن، معتبرترین منبع معارف اسلام و معجزه جاودان رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم است. و با توجه به مدارک و منابع موجود، می‌توان میزان توجه و اهتمام مسلمانان صدر اسلام و یاران پیامبر اکرم را به این کتاب مقدس به دست آورد. کتابی که از تحریف و تغییر مصون مانده و بشر از آوردن حتی سوره کوچکی مثل آن عاجز است.

در آغازنزول قرآن، پیامبر و یاران به ضبط قرآن در سینه ها و حافظه ها، همت می­گماردند و چون اعتماد برای حفظ قرآن در حافظه ها نمی توانست موجب اطمینان خاطر از صیانت قرآن را فراهم سازد؛لذاقرآن توسط پنج تن که عبارتند: از علی بن ابیطالب، معاذ بن جبل، ابی ابن کعب، زید ابن ثابت و عبدالله ابن مسعود (که بر روی آنها اتفاق نظر وجود دارد) روی پوست حیوانات، چوب درخت خرما و کاغذ و پارچه و غیره نوشته شد.

نویسندگان وحی، آیات قرآن را به سه صورت می­نوشتند: 1-بر حسب ترتیب نزول آیات و به دستور پیامبر می‌نوشتند و هرگاه بسمله­ای نازل می‌شد بیانگر این بود که سوره قبل، پایان یافته و سوره­ی جدیدی آغاز شده است. 2- یا بدون رعایت ترتیب نزول می­نوشتند زیرا بر اساس مدارک تاریخی، گاه آیه یا آیات نازل می­شد، ولی پیامبر به نویسندگان وحی دستور می‌داد که آن آیه یا آیات را در لابه‌لای سوره ای که قبلا نازل شده و پایان یافته بود قرار دهند. 3- یا بدون رعایت ترتیب نزول و به اجتهاد صحابه بود که در برخی از سوره­های قرآن ترتیب و تنظیم آیات، مطابق با ترتیب طبیعی نزول نیست و مدرکی نیز در دست نیست که تنظیم آن را به پیامبر نسبت دهد»1.

دلایلی وجود دارد که ثابت می­کند قرآن موجود، همان قرآنی است که بر قلب پیامبر نازل شده است که در ذیل به طور مختصر به شرح آن می­پردازیم:

 دلیل اول:  «حدیث متواتر و صریح ثقلین «إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي اهل بیتی» حاکی از وجود عینی و خارجی قرآن در متن جامعه اسلامی است که رسول خدا دستور تمسک به آن را دادند و نه قران صرفاً محفوظ در سینه ها»2.

 دلیل دوم: در سوره قیامت می فرماید: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ به تعجيل زبان به خواندن قرآن مجنبان، كه گردآوردن و خواندنش بر عهده ماست»3.

 کلمه جمع در این آیه به معنی حفظ و صیانت می باشد4‌.

 و در سوره حجر می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت»5.

 

همه این آیات بیانگر این است که قرآن جمع آوری شده همان قران موجود در سینه هاست.

 دلیل سوم: طبرانی و ابن عساکر نقل کردند که در زمان رسول خدا شش نفر از صحابه، قرآن را جمع آوری کرده بودند: ابی بن کعب، زید بن ثابت، معاذبن جبل، ابودرداء، سعد ابن عبید و ابوزید و علاوه بر آن مجمع، ابن اجاریه نیز بجز دو یا سه سوره، همه قرآن را ضبط کرده بود.

و در روایتی دیگر قتاده نقل می کند که از انس بن مالک پرسیدم در دوران رسول خدا چه کسی قرآن را جمع آوری کرده بود؟ گفت: چهارتن که همه آنها از انصار بودند: ابی ابن کعب، معذ ابن جبل، زید ابن ثابت و ابوزید»6.

 

جمع آوری قرآن توسط حضرت علی (علیه السلام)

«اولین جمع آوری قرآن را به امام علی علیه السلام نسبت می دهند که حضرت بعد از وفات پیامبر و به دستور ایشان اقدام به این عمل نموده­اند و پس از اتمام جمع آوری قرآن، آن را بار شتری نمودند و به مردم عرضه نمودند، اما جامعه اسلامی به دلایلی آن را نپذیرفت و حضرت نیز قسم خوردند که دیگر مردم آن را نخواهند دید، در منابع شیعی نقل شده است که این قرآن دست به دست در نزد امامان معصوم (علیه السلام) وجود داشته است. و هم اکنون نیز آن قرآن نزد امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) محفوظ است»7.

«ابوبکر حضرمی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که پیامبر به علی(علیه السلام) فرمود: یا علی! این قرآن که در کنار بستر من، میان صحیفه ها و کاغذها قرار دارد آن را جمع کنید و آن گونه که یهودیان تورات کتاب خود را از بین بردند ضایع نکنید.

از ابن عباس در ذیل آیه «لاَ تُحَرِّکْ‌ بِهِ‌ لِسَانَکَ‌ لِتَعْجَلَ‌ بِهِ‌ إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ  » نقل شده که علی ابن ابیطالب پس از مرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) قرآن را در مدت شش ماه جمع آوری نمود.

ابن سیرین گفته است: علی (علیه السلام) فرمود: وقتی پیامبر رحلت کرد، سوگند خوردم که ردایم را جز برای نماز جمعه بر دوش نگیرم تا آنکه قرآن را جمع نمایم»8.

«ویژگی های مصحف علی ابن ابیطالب (علیه السلام): 1- جمع آوری براساس ترتیب نزول.2- مصحفی مشتمل بر تفسیر، تاویل، اسباب نزول و…. .

بعد از امام علی دیگر صحابه که از جمله جمع ابوبکر و نسخه زید، مصحف عبدالله ابن مسعود، مصحف ابی ابن کعب و مصحف های عثمانی» می باشد؛ تلاش هایی در جمع آوری قرآن انجام دادند.9

مصحف های عثمان

«پس از جمع قران به دست خلیفه اول بار دیگر قران جمع آوری شد و علتش اختلاف در مصحف­ها و قرائت ها بود که اختلاف میان مردم را ایجاب می­کرد.

حذیفه بن یمان پس از جنگ ارمنستان، در حالی که از اختلاف مردم درباره قرآن ناخشنود بود با آن عده از اصحاب پیامبر که در کوفه بودند، درباره این مشکل به مشورت پرداخت، نظر حذیفه این بود که عثمان را بر آن دارد که به یکسان نمودن مصحف اقدام کند اصحاب به درستی این نظر، اتفاق کردند جز عبدالله ابن مسعود. سپس عثمان اصحاب پیامبر را گردآورد و موضوع را با آنان در میان گذاشت و همگی نظر حذیفه را تایید کردند. سپس چهارتن از خواص خود را برای اجرای این کار برگزید که عبارت بودند از: زید ابن ثابت، سعید ابن عاص، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن ابن حارث ابن هشام که این چهارتن اعضای اولیه کمیته یکسان کردن مصحف ها به شمار می روند و این امر در سال 25 هجری آغاز شد که سال دوم یا سوم خلافت عثمان بود»10.

 مراحل کارگروه توحید مصاحف، عبارت بود از: الف) جمع آوری قرآن ها از تمام مراکز و سوزاندن آنها. ب)اعتماد بر مصحف ابوبکر که نزد حفصه دختر عمر بود و مصحف ابی ابن کعب و نیز کتابت آیات براساس قرائتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) به افراد تعلیم داده بود. ج) مقابله نسخه­های نوشته شده با یکدیگر برای اطمینان از وحدت و صحّت کتابت. د) ارسال مصاحف به چند نقطه مهم و الزام مسلمانان به پیروی از قرائت مصحف منطقه خویش.

تعداد مصاحف عثمانی به احتمال قوی، پنج مصحف بوده است که به شهرهای شام، کوفه، بصره و مکه ارسال شد و یک مصحف نیز در مدینه، مرکز خلافت نگه داشته شد. عثمان با هر مصحف، یک قاری نیز به این شهرها اعزام کرد. مصاحف عثمانی در دسته بندی سوره­ها، شبیه مصاحف گذشته بود .این مصاحف، بدون هر گونه نقطه، اعراب و علایم مشخصه بوده است11.

نتیجه:

با توجه به مطالب فوق می­توان نتیجه گرفت که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) اهتمام جدی بر جمع آوری و تدوین قرآن وجود داشته و آیاتی از قرآن و روایاتی همچون روایت ثقلین موید این مطلب می­باشد.

اولین کسی که بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) اقدام به جمع آوری قرآن نمود بنابر نقل روایات متعدد، امام علی (علیه السلام) بودند. اما مصحف امام که مشتمل بر تفسیر، تاویل، اسباب نزول و … بود به دلایلی مورد قبول هئیت حاکمه قرار نگرفت. در زمان عثمان به دلیل اختلافاتی که بین مردم در مورد قرآن پیدا شده بود، به منظور یکسان نمودن مصاحف، دستور جمع آوری تمام قرآن­ها و مقابله نسخه های نوشته شده با یکدیگر به منظور اطمینان از وحدت و صحت کتابت داده شده. از مصحف عثمانی که در دسته بندی سوره­ها شبیه مصاحف نوشته بود نسخه برداری شده به شهرهای مهم آن زمان ارسال گردید.

منابع

1-    جوان آراسته، حسین، 1377، درسنامه علوم قرآنی، چاپ اول، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، صص 138-128

2-    سعیدی روشن، محمدباقر، 1377، علوم قرآن، چاپ اول، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص159

3-    سوره قیامت، آیه 17-16

4-    حجتی، محمدباقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، چاپ بیست و پنجم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص235

5-    سوره حجر، آیه 9

6-    آیه الله خویی، (ره)، 1387، بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، مترجمان: محمد صادق نجفی، هاشم زاده هریسی، ج اول، چاپ پنجم، بی جا، صادق، 393

7-    تقی پور، حسین، 1389، درآمدی بر علوم قرآن، چاپ اول، بی جا، انتشارات تلاوت وابسته به سازمان دارالقرآن الکریم، ص121

8-    حسین جوان آراسته و قدرت الله فرقانی، 1387، علوم قرآنی، چاپ پنجم، بی جا، اداره آموزش عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ص44.

9-  سعیدی روشن، محمدباقر، 1388، علوم قرآن، چاپ اول، بی جا، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، صص162-154

10-معرفت، محمدهادی، 1390، علوم قرآنی، چاپ دوازدهم، قم: انتشارات موسسه فرهنگی تمهید، صص139-120

11-جوان آراسته، حسین، همان، ص170

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[دوشنبه 1397-07-30] [ 08:15:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تربیت در سوره لقمان ...

 تربیت اخلاقی در سوره ی لقمان

تربیت اخلاقی را می توان مجموعه ای از اقدامات و فعالیت هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و ارزش های اخلاقی و پرورش گرایش ها و فضیلت های اخلاقی در متربی، انجام می دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه با موفقیت خواهد بود که سنجیده و حساب شده باشد.چنانکه خداوند در قرآن سوگند به نفس انسانی می دهد و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و ناشایست را به نفس انسانی الهام کرده، می فرماید:” قَد أَفلَحَ مَن زَکَّئها*وَ قَد خابَ مَن دَسَّئها؛کسی که نفس را از آلودگی ها پاک کرد، رستگار شد و کسی که آن را آلوده کرد، زیان دید.1.تربیت اخلاقی دارای شیوه های متعدد ومتنوعی می باشد که لقمان حکیم به خوبی از آن ها استفاده کرده است که در این قسمت مقاله به بخشی از این شیوه­ها اشاره می­نماییم:

1- محبت

یکی از شیوه های تربیت،محبت نمودن به متربی است.روش های تربیتی، که برای تربیت فرزند کاربرد بسیاری دارد، برقراری روابط مناسب با فرزند بر اساس محبت می باشد.منظور از محبت، ایجاد شرایطی است که درآن محبت واقعی ومعقولی نثارفرزندگردد تا معضل بی تفاوتی نسبت به اووسهل انگاری درتربیت حل شود.هیچ روشی چون روش محبت در تربیت آدمی مؤثر نیست و مفیدترین روشهای تربیت به نیروی محبت کارآیی پیدا می کنند. نیروی محبت از نظر تربیتی نیرویی عظیم و کارساز است و بهترین تربیت آن است که بدین روش تحقق یابد. خدای سبحان پیامبر گرامی اش را به روش محبت آراسته بود و آن حضرت با چنین روشی در تربیت مردمان توفیق یافت.( فَبِما رَحمَهٍ مِن اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لو کَنتَ فَظًّا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم؛2 همچنین در سیره ی آن حضرت می خوانیم که مهر و محبت پیامبر به کودکان سبب شد مرد یهودی تحت تأثیر این محبت قرار گرفته، و به اسلام ایمان بیاورد.3اموری مانند بغل کردن، لبخند زدن، وقت گذاشتن و گوش دادن به حرف دل فرزندان و بی اعتنایی نکردن به عشق و علاقه و….، نمونه هایی از اعلام محبت است.4.لقمان برای نفوذ در عمق جان فرزند و به دست آوردن اعتماد وی ،از واژه ی زیبا وتأثیرگذار  «یَا بُنَیَّ» استفاده می کند.«بُنَیَّ» اسم مصغر «ابن» برای تفقد و دلجویی و اظهارمحبت در سوره ی لقمان آمده است.این واژه در زبان عرب، یعنی فرزند عزیز و دلبندم که بیان کننده ی نهایت عطوفت و مهربانی می باشد.  در منشور تربیتی لقمان به فرزندش به این نتیجه می رسیم که استواری شخصیت و سلامت رفتار آدمی تا اندازه ی زیاد به محبت بستگی دارد که در زندگی می بیند.

2-شکیبایی در برابر سخنی ها

انسان در همه ی مراحل زندگی نیازمند صبر و شکیبایی است. منظور از«صبر و شکیبایی»همان استقامت در برابر مشکلات و حوادث گوناگون است که نقطه مقابل آن «جَزَع »،بی تابی، از دست دادن مقاومت و تسلیم شدن در برابر مشکلات است. صبر و شکیبایی پیامبر اسلام(ص) در مقابل کفار و مشرکین اسباب پیروزی او را فراهم ساخت..خداوند بزرگ در آیات زیادی از قرآن، سخن از صبر و صابران به میان آورده است و اهمیت شکیبایی را به بندگان گوشزد کرده است ” واصبِروا اِنَّ اللهَ معَ الصّابِرینَ؛5 در منشور تربیتی لقمان آموزش شکیبایی در برابر دشواریها مورد توجه قرار گرفته است.

تربیت عبادی در سوره ی لقمان

بحث تربيت عبادي يكي از مهم‌ترين مسائل در محافل علمي و آموزشي در جامعة ديني است، كه توجه بسياري از پدران و مادران دين‌مدار و مربيان متعهّد و دل‌سوز را به خود جلب كرده است. از سوي ديگر، تربيت عبادي دنباله و مكمّل تربيت اعتقادي است و تربيت اعتقادي بدون آن بار ارزشي ندارد؛ زيرا لازمة شناخت يك دين، عمل به آموزه‌هاي آن است.

 اقامه ی نماز

در اهمیت نماز همین بس که ستون دین و نخستین فریضه ی الهی است و نخستین چیزی است که از عمل فرزند آدم رسیدگی می شود. اگر صحیح باشد، به اعمال دیگر رسیدگی می گردد و اگر صحیح نباشد، به عمل های دیگر او توجهی نمی شود.»6امام علی(ع) فرمودند:” بدان که تمام اعمالت تابع نمازت خواهند بود."7. خداوند دو بار به پیامبراکرم(ص) دستور می دهد که همسر و فرزندان خود را به نماز امر نماید."وَ أمر أهلَکَ بِالصَلاهٍ". 8 و لقمان حکیم نیز فرزند خود را به نماز امر کرده و می فرماید:” یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَواةَ؛پسرکم نماز را بپای دار". همچنین از سفارشهای لقمان به فرزندش این است که گفت:” پسرم، مبادا خروس زرنگ تر از تو و مراقبت تر از تو بر نمازها باشد.مگر آنرا نمی بینی که هنگام هر نمازی بانگ می زند و سحرگاهان، در حالی که تو در خوابی، با صدایش اعلان وقت می کند؟!"9  او در سفارش به فرزندش گفت:” از عذر تراشی برای ترک نماز بپرهیز، زیرا عذر آوردن از کار خیر، معنا ندارد.” 10  از مهمترین وظایف والدین و مربیان ترغیب فرزندان به اقامه ی نماز در سنین کودکی و نوجوانی است. اگر انسان در آغاز زندگی و در دوران کودکی به اقامه ی نماز تشویق شود و با خدا پیوند یابد در مراحل بعد از غرق شدن در گرداب گناهان ایمن خواهد ماند. بدون تردید در جامعه ای که در آن نماز اقامه می شود آتش گناه کمتر شعله ور می شود و نماز گزاران واقعی سعی می کنند از ارتکاب معاصی دوری گزینند، بویژه اگر اهل انجام نوافل نیز باشند،از پاکی و طهارت نفس بیشتری برخوردارند و با گناه و گناهکاری سرستیز دارند. چه نیکوست که پدران و مادران و مربیان همه با هم از موضع حکمت و لقمان آسا در راه ترغیب نسل جوان به اقامه ی نماز بکوشند و در ایام حکومت صالحان، چراغ نماز را در مدارس و منازل روشنتر نگاه دارند.

تربیت خانوادگی در سوره ی لقمان

از آنجائیکه خانواده یک جامعۀ کوچک است، می تواند مهمترین کانون برای ساختن فرد و جامعه بوده و منشأ اثرات عظیمی، اعمّ ازاثرات خیرواثرات شرّ، گردد. چنین کانونی نیازمند تدبیر عاقلانه و عالمانه و همچنین اجرای عادلانه و حکیمانۀ آن تدابیر، بوده که درشرایطی غیراز این صورت، تبعات تلخ و جبران ناپذیری را برای افراد وجامعه خواهد داشت.اهمیت این موضوع، زمانی آشکار می شود که توجه داشته باشیم که اولاً کودک بسیار أثرپذیر است و ثانیا آثاری که درآن سن و سال در روح او نفوذ می کند، ماندنی و پابرجا است.

1- سفارش نسبت به پدر و مادر

احترام ونیکی کردن به پدرومادر یکی از مهمترین اصول اخلاقی درمکتب اسلام است. آیات و روایات فراوانی پیرامون این موضوع مطرح شده است؛ به طوری که دربسیاری ازموارد پس ازتوحید به احسان والدین اشاره شده است. ازطرفی عواطف و حق شناسی انسان اقتضا می کند که انسان نسبت به گرامیداشت مقام پدر و مادر اهتمام بورزد. و ما در این جا به برخی ازآن ها اشاره می کنیم:

خداوند در سوره بقره می فرماید:« لَاتَعبُدُونَ إلَّا اللهَ وبِالوَالِدَینِ إحسَانًا؛ جز پروردگار عالم کسی را نپرستید».11  پیامبرگرامی اسلام (ص)می فرماید:«مَن أَرضَی وَالِدَیهِ فَقَد أرضَی اللهَ وَمَن أَسخَطَ وَالِدَیهِ فَقَد أسخَطَ اللهَ؛هرکس پدرو مادرش را خشنود سازد خدارا خشنود ساخته است وهرکس پدرو مادر را خشمگین نماید خدارا خشمگین ساخته است».12 از این که خداوند پس از دعوت به توحید، اطاعت و سفارش به پدر و مادر را قرار داده است، نکاتی فهمیده می شود:

1-پدر و مادر پس از خداوند، بیشترین حق را برگردن انسان دارد و اطاعت از ایشان همسان اطاعت و عبودیت پروردگار شده است.

2- حق پدر و مادر پس از توحید، بزرگترین واجب و رعایت نکردن حق پدر و مادر بزرگترین گناه پس از شرک است

3- چون حق الهی بالاتر و بزرگتر از حق والدین است، اطاعت و پذیرش امر والدین، در صورت منافات نداشتن با فرامین الهی واجب است.13

در سوره لقمان نیز سفارش نیکی به پدر و مادر آمده” و وصّینا الانسانَ بوالدیهِ…. “14

2-شکرگزاری از والدین

خداوند در سوره ی لقمان می فرماید::” وَوَصَّینا الانسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهناً عَلی وَهنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَینِ أَنِ اشکُر لی وَ لِوالِدَیکَ إِلَیَّ المَصیر؛15و ما به انسان درباره ی پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را با ناتوانی حمل کرد[ هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای متحمل می شد] و دوران شیر خوارگی او در دو سال پایان می یابد[آری! به او توصیه کردم] که برای من و برای پدر و مادرت شکر به جا آور که بازگشت همه ی شما به سوی من است.". این آیه، جمله ی معترضه ای است که در وسط کلمات لقمان قرار گرفته ، که دلالت می کند بر وجوب شکر والدین، مانند شکر خدا، بلکه شکر والدین شکر خداست، چون منتهی به سفارش و امر خدای تعالی است، پس شکر پدر و مادر عبادت خدا و شکر اوست.16خداوند در این آیه ی شریفه انسان را به گرامیداشت پدر و مادر توصیه می کند و او را به یاد زحمات طاقت فرسای مادر می اندازد. 17لقمان حکیم نیز پس از آموختن حکمت به فرزند خود می گوید: در برابر یک چنین نعمت بزرگ( پدر و مادر) که به وی رسیده است، شاکر و سپاسگزار باشد، زیرا شکر و سپاسگزاری نشانه ی معرفت و مقیاس درک و فهم و شایستگی انسان است.

تربیت اجتماعی در سوره ی لقمان:

تربیت اجتماعی در قرآن در قالب نظارت عمومی بر ارزش ها وضد ارزش ها و به منظور حفظ و ترویج فضایل ورفتار ستوده و پیشگیری از گسترش رذایل وصیانت اخلاق فردی واجتماعی به اجرا درمی آید.

امربه معروف و نهی از منکر

اسلام به تمامی آن چه که در ایجاد و استمرار و اصلاح جامعه اسلامی و انسان مسلمان دخالت دارد، توجه کرده است و تذکر و تنبّه و توجه همگانی را، مسؤولیت عمومی دانسته که جامعه را اصلاح می کند، و از خطرها و گزندها محفوظ می دارد. بر پایه این حقیقت روشن است که «امربه معروف» و «نهی از منکر» در اسلام به عنوان یک تکلیف عمومی و نظارت همگانی واجب گشته است.” امربه معروف ونهی از منکر” شرعاً و عقلاً از مهمترین واجبات و از ضروریات دین است، و اساس دین اسلام برآن بنا نهاده شده است، این دو موضوع از برترین عبادات و کاملترین طاعات، و دری از درهای جهاد، و دعوت به سوی حق، و راهی برای هدایت خلق و مقاومت در برابر گمراهی و باطل است.18 یکی از روش های تربیت، رعایت اصل امر به معروف و نهی از منکراست که درسوره ی لقمان آمده است. « وَامُربِالمَعرُوفِ وَانهَی عَنِ المِنکَرِ؛ پسرکم!امربه معروف ونهی از منکر نما».19امربه معروف و نهی از منکر یکی از بارزترین راه های هدایت انسان است و از باب قاعده ی لطف (تشویق بندگان به طاعت و دور ساختن آنان از گناه، ازسرلطف)،انجام دادن آن بر همه لازم می باشد.20شاید لقمان حکیم نیز باتوجه به این بعد، فرزندش را به انجام امر به معروف سفارش کرده است. او پس از سفارش نماز به فرزندش، به مهمترین دستور اجتماعی یعنی«امربه معروف ونهی از منکر» پرداخته، می گوید:” مردم را به نیکی ها و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتی ها بازدار».

نتیجه گیری:

تربیت که به معنای رشد دادن یا فراهم کردن زمینه رشدو شکوفایی استعدادهاو به فعلیت رساندن قوای درونی یک موجود است، از ديرباز مورد توجه انسان قرارگرفته است. اديان الهي نيز با عنايت به انطباق آموزه هاي ديني با فطرت انسان، از اين قاعده مستثني نبوده اند که تبلورآن در مكتب اسلام، تربيت ديني است.

امروزه به دلیل غرق شدن انسان در امور مادی و دور شدن از مسیر اخلاقی و نپرداختن به تربیت و تهذیب، جامعه دچار گسترش فساد، قتل وغارت، بیعدالتی و دیگررذایل اخلاقی شده است.

بنابراین جهت برون رفت از این نابسامانیها باید به قرآن که از اصلی ترین مصادر رشد و تعالی فکری و معنوی برای تربیت انسان است، مراجعه کرد به ویژه سوره ی لقمان که مملو از آموزه های تربیتی در ابعاد گوناگون می باشد. با بررسی این سوره می بینیم  لقمان با تاکید بر تعلیم توحید و نهی از شرک و توجه دادن به امور آخرت به تربیت اعتقادی فرزندان توجه داده است و موعظه و محبت و شکیبایی در برابر سختی ها و اعتدال در رفتار و ملایمت در گفتار و دوری از تکبر را از راههای تربیت اخلاقی معرفی نموده و در تربیت عبادی به اقامه ی نماز تاکید کرده و در تربیت اجتماعی به نیکی به والدین وامر به معروف ونهی از منکر سفارش نموده است.

در جهان معاصر که مسائل تربیتی تحت الشعاع توسعه ی اقتصادی و رشد تکنولوژی قرار گرفته است، پدران روزگار ما باید لقمان وار به تربیت فرزندان خود بپردازند وآنان را موحد بار آور ند.

محقق: فرشته اسکندری

فهرست منابع و مآخذ:

1.       سوره شمس( 9-10)

2.        سوره آل عمران( 159)

3.       مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج،10،بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق. ص 83

4.       قائمی، علی، نقش پدر در تربیت، چاپ ششم، تهران،انتشارات امینی، 1375ش، ص182

5.       سوره انفال(46)

6.       مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج79 بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق، ص227

7.       همان، ج33: 581

8.       سوره طه(132)و سوره مریم(55)

9.       دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، چاپ چهارم، بیروت، موسسه الاعلمی، 1389ش، ص72

10.    همان، ص 73

11.    سوره بقره(83).

12.    هندی، علاء الدین بن حسام الدین المتقی، کنز العمال، ج 86، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409 ق، ص470

13.    گوهری، اسماعیل، ارزش پدر و مادر در قرآن و روایات، چاپ سوم، تهران، نیایش، 1376ش، ص116

14.    سوره لقمان(14)

15.    سوره لقمان(14)

16.    طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان،ج16،چاپ دوم، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1366ش، ص332

17.    خزاعی نیشابوری( مشهور به ابوالفتوح رازی)، حسین بن علی بن محمد بن احمد، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج12، 15، تصحیح محمد جعفر یاحقی، محمد مهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1376ش، ص212

18.    (کاشف الغطاء، 1388ش: 251). کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعه واصولها، مترجم ناصر مکارم شیرازی، قم، انتشارات امام علی بن ابی طالب، 1388ش.

19.    سوره لقمان (17).

20.    مرکز فرهنگ ومعارف قرآن، دائره المعارف قرآن کریم، ج4، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1382ش، ص344

 

-

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1397-07-28] [ 10:37:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت