به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی و تخصصی الزهراء(س) گرگان کرسی آزاد اندیشی در تاریخ 19/1/98 برگزار گردید.

آقای مزرئی در کرسی آزاداندیشی با موضوع قرآن و تفسیر عرفانی در ابتدای بحث با اشاره به نمونه هایی از تفاسیر عرفانی، نخستین تفسیر عرفانی را حقائق التفسیر دانست و بیان داشت: تفسیر لطائف الاشارات، فصوص ابن عربی، تاویلات رزاق کاشانی، محیط اعظم سید حیدر آملی، تفسیر المیزان (بنابر برخی نظرات) و تفسیر سوره حمد حضرت امام (ره) از جمله تفاسیر عرفانی موجود در گذشته و معاصر می باشند.

وی ادامه داد: به اعتقاد عرفا قرآن کریم دارای باطن و ظاهر است و از باطن قرآن کریم به ام الکتاب تعبیر شده است که این مطلب هم از آیات قرآن و هم از روایات استفاده می شود.

آقای مزرئی افزود: برای فهم مراد متکلم علاوه بر باطن قرآن، ظاهر آن نیز باید لحاظ شود و رابطه ظاهر و باطن طولی است. 

ایشان ادامه داد: اگر شخص جزء عوام باشد، ظاهر قرآن برایش کفایت می کند. چرا که ظاهر، باطن را می پوشاند. اما اگر شخص از خواص باشد باید از ظاهر عبور نموده تا به باطن برسد. البته این بدین معنا نیست که ظاهر را کنار بگذارد.

مزرئی تفسیر عرفانی را رسیدن به بطن قرآن و عمق و ژرفای کلام از رهگذر ظاهر دانست. که از آن تعبیر به تأویل می شود. و در ادامه به ذکر نمونه هایی از تفسیر عرفانی پرداخت. 

وی با تأکید بر حفظ ظاهر قرآن در  رسیدن به باطن آن به روایتی از امام باقر (علیهالسلام) در سوال جابر که از تفسیر آیه ای از قرآن دو مرتبه سوال نمود، در هر  مرتبه پاسخ متفاوتی ارائه فرمود، استناد نمودند.

ایشان در ادامه بیان داشتند تفسیر عرفانی یا تأویل دو نوع است:

۱-تأویل در طول: این نوع تفسیر چون لایه های معنایی در طول هم قرار گرفته اند مشکلی ندارد و با روایات هم جور در می آید.

۲-تأویل در عرض: یعنی لایه های معنایی در عرض هم هستند این نوع تفسیر کمی مشکل می شود چون شبیه هرمنوتیک فلسفی و قرائت های مختلف از یک متن است که راه برداشت‌های بی‌ضابطه را باز می کند، اما در تایید تأویل عرضی باید گفت که چون یک لفظ معانی متعدد دارد اگر استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد پذیرفته شود( همچنان که بسیاری از علما مانند آیت الله خویی، سیستانی، حضرت امام(ره)و…..پذیرفته اند) بسیاری از روایات ما معنی پیدا می کند مثلا صمد دارای ۵ معناست که هیچ کدام از این معانی در طول هم نیستند و اشتراک معنوی ندارند. صمد در یک معنا به معنای احد است یعنی خدا جزء ندارد، در یک معنا به معنای واحد است یعنی خدا شریک ندارد، یکی دیگر از معانی آن که در روایات آمده چیزی است که جوف ندارد و توخالی است کنایه از این که عدم در آن راه ندارد یعنی ترکیب وجود عدم در او نیست.

 از طرف دیگر قرآن یک سیاق ندارد بلکه دارای سیاق های شناور است یک آیه با توجه به آیه قبلش یک معنا و با توجه به آیه بعدش معنای دیگری پیدا می کند، مثلا در آیه«سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم……. و انه علی کل شیء شهید» شهید با توجه به عبارت قبلش به معنای مشهود است با توجه به معنای لغوی آن یعنی خداوند محیط و شاهد بر همه چیز است.

 منتقد: خانم حسینی واعظ

در ادامه مدیر حوزه علمیه خواهران استان گلستان، تفسیر عرفانی را در نگاه ناقدین ناسازگار و ضد قرآن دانست و بیان داشت: تفسیر عرفانی یکی از روشهای تفسیر  است که سابقه طولانی در تفاسیر قرآن دارد و نگارش اولین تفسیر عرفانی در قرن های اولیه هجری اتفاق افتاد.

وی به تعریف عرفان از دیدگاه آیت الله معرفت پرداخت و گفت: از دیدگاه آیت الله معرفت عرفان، شناختی است که بر اساس سیر و سلوک عرفانی و مجاهدت نفس به دست می آید. ایشان عرفان و تصوف را یک حقیقت واحد دانسته و معتقدند عرفان و تصوف یک سرچشمه واحدی داشته و دو تعریف از شخص واحد هستند که بین صفای باطن و زهد ظاهری جمع کردند.

مدیریت حوزه علمیه خواهران افزود: از دیدگاه علامه معرفت تفاوت بین عرفان و تصوف تفاوتی اعتباری است. در حقیقت تصوف ناظر به جنبه عملی عارفان و عرفان ناظر به جنبه نظری آنان است.

وی مکتب عرفان را بازمانده مکتب اشراق دانست و به بیان تفاوت آن دو پرداخت و ادامه داد: تنها تفاوت اهل عرفان با مکتب اشراق در این است که اهل عرفان روش کشف و شهود در پیش می گیرند حال آن که اهل اشراق علاوه بر آن، از استدلال برهانی هم استفاده می کنند.

حسینی واعظ با توجه به نظریه آیت الله معرفت در تعریف عرفان گفت: اهل عرفان با شیوه درون بینشی و خود محوری خود، سراغ حقائق دینی و فهم معانی قرآن می روند و آیات را با توجه به ذوق شخصی خود تفسیر می کنند که از این، تعبیر به هرمنوتیک فلسفی می شود که بیشتر شبیه تفسیر به رأی است.

استاد حوزه در ادامه گفتـ : برخی عرفا در کتابهایشان تفاسیر عجیبی از قرآن کرده اند که این تفاسیر ضد قرآن می باشد.

وی در ادامه به تفسیر ابن عربی اشکال وارد نمود و خاطر نشان کرد: ابن عربی در تفسیر خود از ظاهر و باطن قرآن فاصله گرفته و به بیان کشف و شهود خود پرداخته است. در حالی که این مبنا با خواست خداوند یعنی ارسال مبین برای قرآن (که پیامبر(ص) وائمه(ع) هستند) مخالف است.

ایشان از دیگر اشکالات وارده به تفسیر عرفانی را بیان ناپذیری کشف و شهود دانست و گفت:کشف و شهود، تجربی است و تجربه قابل انتقال به دیگران نمی باشد.

خلاصه بحث:

 اشکالات وارد به تفسیر عرفانی به شرح ذیل است:

تفسیر عرفانی تفسیر به رأی است و ذوقی و شخصی است.

اشکالی که به تفسیر ابن عربی وارد می شود که ابن عربی برای اینکه نظریه وحدت وجود خود را اثبات کند آن را تحمیل بر قرآن کرده است.

اشکال سوم: بیان ناپذیری کشف و شهود می باشد. که کشف و شهود تجربی است و تجربه قابل انتقال به دیگران نیست.

پاسخ حجت الاسلام و المسلمین آقای مزرئی

ایشان در پاسخ به اشکال این که تفسیر عرفانی، تفسیر به رأی وشخصی است گفت: در تفسیر عرفانی صحبت از باطن قرآن و در حقیقت اشارات و لطائف دقیقی است که در هنگام خواندن قرآن به عرفا الهام می شود که این الهامات، تفسیر محسوب نمی شود تا این که اشکال وارد شود که در اینجا تفسیر به رأی صورت گرفته است.

وی ادامه داد: بسیاری از عرفا به دلیل عدم تصریح به روش و مبانی خودمتهم به این هستند که روش و مبنایی ندارند حال آن که ابتدا باید روش و مبنای آنان ثابت شود و در مرحله بعد بحث شود که آیا روش آنان صحیح است یا نه؟همچون اشکالی که به ابن عربی وارد شد.

ایشان در پاسخ به این اشکال که آیا ابن عربی نظریه وحدت وجود را بر قرآن تحمیل کرده یا نه؟ گفت: ابن عربی وحدت وجود را شهود نموده و برای تأیید شهود خود از شرع که همان قرآن است استفاده نموده است . بدین معنا که برای اثبات صحت نظریه وحدت وجود از آیات قرآن کریم استفاده نموده است و در ادامه این نظریه را در خدمت فهم قرآن قرار داده است نه اینکه تحمیل بر قرآن کرده باشد.

ایشان در بحث از بیان ناپذیری کشف و شهود خاطر نشان کرد: در تفسیر عرفانی دو روش وجود دارد: یک روش صرفا بیان شهودات عرفاست و درست است که بیان قدرت آن را ندارد که مثلا بوی خوش را به دیگران منتقل کند ولی بالاخره با کمک کلمات تا حدی میتوان دیگران را متوجه این معنا نمود، این نوع از تفسیر عرفانی است که مورد نقض وابرام است. اما در مجموع باید گفت شهود عارف بیان پذیر است. نوع دیگر آن، دارای روش علمی است که مبتنی بر قواعدی می باشد. در این نوع تفسیر عرفانی، عارف شهود خود را بیان نمی کند بلکه با چیدن آیات و روایات در کنار هم به آن شهود می رسد. مثلا عارف می گوید منظور از بیت المعمور قلب عارف و انسان مومن است و این مطلب را عارف شهود کرده است اما کسانی که از روش علمی بهره جسته اند با چیدن مقدماتی به این نتیجه رسیده اند که بیت المعمور قلب انسان مومن است. به این صورت که در روایات داریم که انسان نسخه صغیر عالم است. یعنی اگر در عالم مرتبه عقلانی، عالم مثال و… داریم در انسان نیز این عوالم وجود دارد. در مقدمه دوم می گوئیم: قلب انسان عرش الرحمن است. پس بیت المعمور جایگاهش قلب عارف و انسان مومن است.  

استاد داور خانم ضیاءحسینی

 ایشان در جمع بندی مباحث فرمودند اینکه بخواهیم همه تفاسیر عرفانی را تأیید کنیم حتی آنها که جنبه کشف و شهود دارند، صحیح نیست چون آن عرفا معصوم نبودند، بلکه تفسیری که از معصومین با سند صحیح برای ما نقل شود مسلما قابل قبول است، پس تفسیر عرفانی را به صورت مطلق قبول نمی‌کنیم.

 در نهایت می‌توان گفت تفسیر عرفانی دارای مبانی و روش‌های خاص است که با روش تفسیر ظاهری فرق دارد و این روش ها مورد تایید اهل بیت علیهم السلام است ،عرفا معمولاً در مقدمات تفاسیر شان سخنان اهل بیت را در مورد باطن داشتن قرآن آورده اند، لذا اگر عارفی در کتاب خود اشارات و لطایفی که هنگام قرائت قرآن به او الهام شده را بیان کرده این تفسیر نیست و اگر این را تفسیر بگوییم در واقع تفسیر به رأی است.

 

موضوعات: كرسي آزاد اندیشی
[شنبه 1398-02-21] [ 09:09:00 ق.ظ ]