زندگینامه علامه میرحامد حسین موسوی هندی
سید مهدی ابوظفر معروف به میر حامدحسین هندی (۱۲۴۶-۱۳۰۶ق) از سادات و علمای شیعه قرن سیزدهم در هند است.
اسم میرحامدحسین، سید مهدی و کنیهاش ابوظفر بوده است. گفته شده پدرش سید محمدقلی موسوی هندی، او را به نام جدش، حامدحسین شهرت داد. میرحامدحسین در میروت از توابع دهلی هند در ۵ محرم ۱۲۴۶ق/۱۲۱۰ش به دنیا آمد. نسبش از جانب پدر با ۲۷ واسطه به امام موسی بن جعفر میرسد. 1
میر حامد حسین در هفت سالگی آموزش را در مکتب آغاز کرد. پس از مقدمات دروس ابتدائی، مقامات حریری و دیوان متنبی را نزد سید برکت علی صاحب، نهج البلاغه را در محضر نزد علامة علی الاطلاق آیة الله العظمی مفتی سید عباس شوشتری لکهنوی آموخت. سپس به فراگیری علوم عقلی نزد سید مرتضی خلاصة العلماء، علوم شرعی نزد سید محمد سلطان العلماء و برادر او «سید حسین سید العلماء» پرداخت. 2
اساتید
علّامه از همان کودکی، استعداد سرشاری در فراگیری علوم مختلف داشت. وی از هفت سالگی، تحصیل دروس مقدّماتی را آغاز کرده و به جز خوشهچینی از خرمن دانش پدر، محضر اساتید بزرگ دیگری را نیز درک کرده است، همچون:
1.علّامه سلطان العلماء، رضوانمآب، سیّد محمّد (۱۱۹۹ - ۱۲۸۴ ق.)، پسر ارشد مجدّد الشریعة حضرت آیت اللّه العظمی سیّد دلدار علی غفرانمآب (۱۱۶۶ - ۱۲۳۵ ق.)؛
2.علّامه سیّد العلماء، علّیّینمکان، سیّد حسین (۱۲۱۱ - ۱۲۷۳ ق.) پسر کوچک علّامه سیّد دلدار علی غفرانمآب؛
3.علّامه خلاصة العلماء، سیّد مرتضی (م ۱۲۶۶ ق.) پسر سلطان العلماء؛
4.علّامه مفتی محمّد عبّاس تستری (۱۲۲۴ - ۱۳۰۶ ق.) .
اینان، از مفاخر و اندیشمندان مکتب امامیه در شبه قارّه و صاحب تألیفات فاخر و پرشماری بودند که در شکلگیری شخصیّت علمی صاحب عبقات، نقش بسزایی داشتهاند و شواهد متعدّدِ آن را میتوان در یادداشتهای شخصی و آثار علمی علّامه میرحامد حسین رحمه الله مشاهده کرد.3
تحصیلات
میر حامد حسین، تعلیم را از سن 6 سالگى با رفتن به مکتبخانه نزد شیخى به نام«شیخ کرمعلى» شروع کرد، امّا پس از مدت کوتاهى پدر ایشان، خود، عهدهدار تعلیم وى گردید و تا سن 14 سالگى، کتب متداول ابتدائى را به وى آموخت. میر حامد حسین، در سن 15 سالگى و پس از رحلت پدر بزرگوارش، براى تکمیل تحصیلات، به سراغ اساتید دیگر رفت.
«مقامات حریرى» و«دیوان متنبى» را نزد«مولوى، سید برکتعلى» و«نهج البلاغه» را نزد«مفتى، سید محمد عباس تسترى» خواند. علوم شرعیه را نزد«سلطان العلماء، سید محمد بن دلدارعلى» و برادر ایشان«سید العلماء، سید حسین بن دلدارعلى»- که هر دو از علماى بزرگ شیعه در هند بودند- و علوم عقلیه را نزد فرزند «سید مرتضى سید العلماء»، ملقب به«خلاصه العلماء» فراگرفت. در این زمان، ایشان کتاب«مناهج التدقیق» را که از تصنیفات عالیه استادش، «سید العلماء» بود، از ایشان اخذ کرد که حواشى وى بر آن کتاب، بیانگر عظمت تحقیق و قدرت نقد ایشان مىباشد.
بههرحال، ایشان پس از چندین سال تحصیل، به امر تحقیق و پژوهش پرداخت و در این زمینه، ابتدا به تصحیح و نقد تصانیف پدر بزرگوارش «سید محمدقلى» از جمله«فتوحات حیدریه»،«رساله تقيّه» و«تشیید المطاعن» پرداخت و سالهاى سال، از عمر خویش را صرف تصحیح و مقابله عبارات این کتب، مخصوصا«تشیید المطاعن»- که ردیهاى بر«تحفه اثناعشریه» بود- با اصول و منابع آنها کرد و در ادامه به تألیف کتاب های مختلفی پرداخت .4
آثار
اگرچه علّامه میرحامد حسین را بیشتر با موسوعۀ سترگش، عبقات الأنوار، میشناسند، ولی افزون بر این کتاب، نگاشتههای ارزشمند دیگری نیز از آن عالم یگانه به جای مانده است:
1.النجم الثاقب في مسألة الحاجب.
2.إسفار الأنوار عن وقایع أفضل الأسفاراین کتاب شرح سفر به بیتالله الحرام، مدینه منوره و عتبات عالیات مرحوم میرحامد حسین، به زبان عربی است.
3.استقصاء الإفحام واستیفاء الانتقام في ردّ منتهی الکلام؛ این اثر سترگ و پرحجم، کتابی است در ردّ منتهی الکلام حیدر علی فیضآبادی حنفی (م ۱۲۹۹ ق.).
4.شوارق النصوص في تكذيب فضائل اللصوص؛ کتابی است در ردّ فضائل مزعوم خلفا و برخی صحابه.
5.العضب البتّار في مبحث آية الغار؛ رسالهای است در ردّ کتاب درّة التحقیق في نصرة الصدّیق نوشتۀ محمّد فاخر اِلهآبادی
6.إفحام أهل المَين في ردّ إزالة الغين؛ کتابی است در ردّ إزالة الغين عن بصارة العين بإثبات شهادة الحسين عليه السلام، نوشتۀ حيدر علی فیضآبادی حنفی (م ۱۲۹۹ ق.)
7.الدرر السَّنيّة في المكاتيب والمنشآت العربیّة والفارسیّة والاُردویّة؛ این مجموعه شامل مکاتبات خاندان عبقات با اندیشمندان بلاد مختلف به ویژه ایران و عراق است.
8.اللآلي البهیّة في المكاتيب والمنشآت العربیّة والفارسیّة والاُردویّة؛ این مجموعه نیز شامل مکاتبات داخلی خاندان عبقات با یکدیگر و همچنین نامه نگاریها با برخی افراد با نفوذ و همچنین عالمان و دانشمندان دیار مختلف است و…5
عبقات الأنوار و شیوۀ پژوهشی علّامه
این مرزبان حریم امامت پس از آنکه ردود نوشته شده بر باب هفتم کتاب پر از افتراء و تهمت تحفۀ اثنا عشریّه را کافی ندانست، با عزمی راسخ و تلاشی ستودنی، برای شکستن بتی که از تحفه ساخته شده بود کمر همّت محکم بست. ایشان در این راه، سختیها و مشقّتهای فراوانی را به جان خرید و حدود ۴۰ سال از عمر شریف خویش را در راه تکمیل این موسوعۀ عظیم امامتی سپری کرد.
مرحوم علّامه، کتاب عبقات الأنوار را در نقد بخشی از باب هفتم کتاب تحفۀ اثنا عشریّۀ عبدالعزیز دهلوی _که جز سرقتی از کتاب الصواقع الموبقة لإخوان الشیاطین والضلال والزندقة، تصنیف عالم ناشناخته و متعصّب سلفی، خواجه نصرالله کابلی، و تبویب و ترجمۀ آن به فارسی چیز دیگری نبوده_ و ناظر به مباحث مطرح شده در آن کتاب نگاشت. در عظمت این کتاب گرانمایه همین بس که تا کنون هیچ ردّیهای بر آن نوشته نشده است!
عبقات در دو منهج نگاشته شده است: منهج اوّل: آیات، منهج دوّم: احادیث.
منهج اوّل خود دو بخش دارد: نیمۀ اوّل پاسخ به عقاید ششگانۀ اهل سنّت در امامت و نقد ادلّۀ اثبات خلافت خلفاء است. نیمۀ دوّم نیز پاسخ به تشکیکات دهلوی در تمامیّت دلالتِ آیاتِ دالّه بر امامت امیر المؤمنین علیه السلام است.
در منهج دوّم نیز علّامه بررسی تفصیلی و پردامنۀ هر حدیث را در دو بخش سند و دلالت سامان میدهند. در بخش نخست، ابتدا به بررسی سندی هر روایت میپردازد و اعتبار آن را بر مبنای رجال عامّه اثبات میکند، و در بخش دوّم، وجوه متعدّد دلالت حدیث بر امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام را برمیشمارد. 6
علّامه در کلام بزرگان
1. سید حسن صدر در کتاب «تکمله امل الآمل» گفته است: «میرحامد حسین در رده بزرگترین متکلمان است و عظیمترین عالمان نام آور دین و اسطواره های استوار منطق و استدلال. او عمر خویش را در یاری ایمان و نگهبانی شریعت جدش، مهتر پیامبران و امامان و راهنمایان بگذرانید. دین را با تحقیق های ارجمند خویش یاری کرد و با دقت نظرهای والای خود و با آن برهان های پیامبرانه و آن منطق و استدلال علی (ع) مانند و آن احتجاجها که چونان احتجاجهای امام علی بن موسی الرضا(ع) بود. و بدین گونه روشن ساخت که باب هفتم «تحفة اثنا عشریه» عبدالعزیز دهلوی خطابه هایی است یاوه و عباراتی است هذیانی که مردم جهان به آنها می خندند… و میرحامد حسین را کراماتی بوده است مشهور و افتخاراتی معروف….»
2. علامه امینی در موارد متعددی در کتاب الغدیر از میرحامد حسین و کتابش عبقات الانوار سخن گفته است. از جمله در جلد نخست الغدیر، در فصل «المؤلفون فی حدیث الغدیر» عبقات الانوار را مطرح کرده و نویسنده آن را ستوده است: «این سید پاک بزرگوار چونان پدر قدیس خویش یکی از شمشیرهای آخته خداست بر سر دشمنان حق و درفش پیروزی حقیقت است و دین و آیتی بزرگ است از آیات خدای سبحان. خداوند به دست او حجت را تمام کرد و راه راست حق را آشکارا ساخت. اما کتاب او عبقات، بوی خوش آن از کران تا کران جهان وزید و آوازه این کتاب، خاور و باختر را فراگرفت. هر کس این کتاب را دید، دید که معجزه ای است روشن و روشنگر که هیچ باطلی و نادرستی در آن راه نخواهد داشت. ما از این کتاب پرارج و علم و دانش فراوانی که در آن گرد آمده است، استفاده بسیار بردیم. از این رو سپاسهای پیاپی خویش را به پیشگاه او و پدر گرامیش تقدیم می داریم و از درگاه خدا برای آنان پاداشهای بزرگ و بسیار می طلبیم.»7
3.امام خمینی رحمة الله علیه (م ۱۴۰۹ ق.) در کشف الأسرار، عبقات را «بزرگترین حجّت مذهب» میخواند: چنین کتابی تاکنون نوشته نشده. بر علمای شیعه بالخصوص و دیگر طبقات لازم است این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجّت مذهب است نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.8
4.رهبر معظّم انقلاب «حفظه الله» در یکی از سخنرانیهای خود دربارۀ عبقات چنین میگویند: مسألۀ دیگر هم مسألۀ حجّیّت اهل بیت و ولایتشان است؛ همین کاری که مرحوم سیّد شرف الدین رضوان الله تعالی علیه با آن وسعت نظر و با آن قدرت انجام داده و قبل از ایشان مرحوم میر حامد حسین و دیگران این کارهای مهم را انجام دادند…
من دیدم که اخیراً کشورهای عربی، این کتاب تحفۀ اثنا عشریّه را که خودِ کتاب، کتاب تفرقهافکنی و برانگیزانندۀ اختلافات است و در حقیقت بر ضدّ و ذمّ شیعه و در مدح اهل بیت است، خلاصه کردهاند و با زبان عصر و با بهترین چاپ و با فهرست و با تصحیح منتشر نمودهاند. این کتاب شاید مثلاً در صد و پنجاه سال قبل، یعنی در زمان شاه ولی اللّه دهلوی، نوشته شده است که مرحوم میر حامد حسین همین کتاب عبقات را در جوابش نوشت. ما شیعیان هنوز چاپ شدۀ کتاب عبقات با این عظمت را نداریم.9
وفات
آن سیّد جلیل پس از تحمّل بیماریها، ناگواریها و نامهربانیهای فراوان روزگار، در ۱۸ صفر سال ۱۳۰۶ ق. چشم از جهان فروبست و عالم تشیّع را به سوگ خود نشاند.
هنگامی که بدن نحیف و رنجورش برای غسل و تکفین آماده شد، غسّال از شستن بدن مطهّر دست کشید و از پینههای روی سینه پرسید. ناصر الملّه در پاسخ او حکایت شیدایی پدر را بازگفت. دستان او در اواخر عمر بر اثر امراض مختلف ناتوان شده و دیگر به کار نمیآمد. میفرمود: کتابهای مخالفین را بر سینهام بگذارید تا پاسخش را بگویم و بنویسید. این علامتها نشانۀ همان جانبازی است.
مدفن آن فردوسمآب در شهر لکهنو در امامبارۀ علّامه غفرانمآب، در جوار استاد بزرگوارش علّامه مفتی محمّد عباس تستری و قریب به مزار مطهّر والد مکرّمشان علّامه مفتی محمّد قلی و برادر بزرگوارشان علّامه اعجاز حسین (۱۲۴۰ – ۱۲۸۶ ق.) رحمهم الله قرار دارد. درود خدا بر او و اجداد طاهرینش.10
تهیه کننده: پژوهش مدرسه علمیه تخصصی الزهراء(سلام الله علیها) گرگان
منابع
1. https://fa.wikishia.net/view/
2. https://fa.wikipedia.org/wiki/
3. https://www.hawzahnews.com/news/1106284
4. https://www.noorsoft.org/fa/Mostabser/View/83
5. https://mirhamedhosein.com
6. همان
7. https://wiki.ahlolbait.com
8. http://manahej.ir/post/%F0%9F%8C%80
9. https://farsi.khamenei.ir/speech- content?id=2496
10. https://mirhamedhosein.com