معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  عوامل و آثار تفاخر از منظر قرآن و حديث ...

استاد راهنما: حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای علی اصغر فضیلت/سطح3 فقه واصول، کارشناسی حقوق

استاد مشاور: حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای غلامرضا گلچین راد/دکتری زبان و ادبیات عرب، خارج

محقق: خدیجه الازمنی

چکیده

هدف از نگارش اين پژوهش بررسي عوامل وآثار تفاخراز منظر قرآن و حديث مي باشد. تحقيق از نوع تحقيقات توصيفي و روش بكار رفته در اين مطالعه اسنادي است داده هاي مورد نياز متناسب با اهداف و سوالات تحقيق جمع آوری مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته اند.در اين رابطه مي توان گفت كه تمامي علماي علم اخلاق و مفسران در باب رذايل اخلاقي نظرات مشابهه اي دارند. اكثرآنان تفاخر را امري مذموم و به معناي خودستايي آورده اند. اين حالت آن قدر خطرناك است كه در دعاهاي معصومين ـ عليهم السلام ـ از آن به خدا پناه برده شده تا انسان را از ابتلاي به آن حفظ كند. محروميت از محبت خدا، همراهي و دوستي شيطان، رعايت نكردن حقوق دوستان، ممانعت از احسان، ممانعت از پذيرش دعوت انبياء،گرايش به لعب و هواپرستي … از جمله آثار و نتايج اين رذيله اخلاقي است.عوامل و آثاري كه باعث بروز تفاخر در انسان مي گردد در دو جنبه فردي و اجتماعي با استفاده از آيات و روايات مورد بررسي قرار گرفت. از يافته هاي اين تحقيق مي توان به اين امور اشاره كرد كه تفاخر؛ باعث نابودي اعمال نيك، گرايش به صفات زشت اخلاقي و غفلت از ياد خدا و قيامت و فراموش كردن اصل آفرينش و دچار شدن به كفر و گمراهي از راه الهي شده همچنين تفاخر باعث مي شود كه انسان از واقع بيني غافل شود و از مسير حقيقت منحرف گردد و مردم را به چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببيندو خود را بزرگ و عظيم بپندارد. در حالی که در واقع او در ديد مردم حقير مي شود و عزت خود را از دست مي دهد . در نهایت بايد گفت: اسلام افتخار به ارزش ها را در راستاي توسعه و ترويج ارزشها اجازه داده نه تفاخر به امور واهي و بي اساس را.

کلید واژه: تفاخر، فخرفروشي، كبر، عجب، حسد، تكاثر

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[پنجشنبه 1397-07-12] [ 08:35:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تحليل و بررسي آيه انا عرضنا الامانه علي السموات والارض ...

استاد راهنما: حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای غلامرضا گلچین راد

استاد مشاور: حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محمد مهاجر مازندرانی

محقق: زهرا گرزین

چکیده

یکی از فضائل اخلاقی که ریشه در آیات و روایات دارد، امانت داری است که یکی از صفات برجسته انسان عموما و و مومن خصوصا می باشد و وجه ممیز بین مومن و غیر او می باشد و انسان با پذیرش امانت الهی و ادای آن دارای موفقیت و منزلت ممتاز می شود. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و روش به کار رفته در آن اسنادی است و داده ها با ابزار فیش جمع آوری شده است. در این تحقیق با استفاده از برخی کتب تفسیری شیعه و اهل سنت و هم چنین کتب حدیث به بررسی آیه (إنا عرضنا الامانه علی السموات و الارض ….) پرداخته شده است و بیان گردیده که امانت از نظر مفسرین معانی متعددی همچون ضدخیانت، راستی، ودیعه، و هر چیزی که برای نگه داشتن به کسی بسپرند، دارد. از دستاوردهای مهم آیه مورد تحقیق این است که خدا به انسان امتیازاتی داده که در موجودات دیگر وجود ندارد و این امتیازات برای انسان مسئولیت آور بوده است. به همین دلیل انسان با داشتن استعدادهای والای خدادای، امانت الهی، یعنی مقام خلافت را پذیرفت و امین خدا در هستی شد.

کلیدواژه: عرض، امانت، اباء، اشقاق، حمل، انسان، ظلوم، جهول

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[پنجشنبه 1397-07-05] [ 10:24:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شیوه های تربیت در سوره لقمان ...

نگارنده: فرشته اسکندری

چکیده

   انسان موجودی است سرشار از توانایی های درونی که باید در روند تربیت به مرحله ی ظهور برسد. از سوی دیگر صفات نیکو باید از طرق مختلف در وجود وی ایجاد شود.

تربیت اساس و پایه یک جامعه است. با توجه به اهمیت تربیت دینی کودکان نسل حاضر که در معرض شبیخون فرهنگی و بی هویت کردن نسل جوان ما آن هم به صورت هدفمند می باشند ضرورت ایجاب می کند که نسبت به این مسأله بی تفاوت نبوده و با استعانت از شیوه های تربیتی قرآن کریم به ویژه سوره ی لقمان که بهترین و کامل ترین روشهای تربیتی در آن نهفته است، در جهت تربیت فرزندان خود از آن استفاده نماییم. و ازآنجائی که خانواده اولین جایگاه تربیت است، بی شک مهمترین وظیفه ی والدین، تربیت فرزندان می باشدو خداوند با بیان الگوهای تربیتی به کمک مربیان آمده است.

این تحقیق با هدف شناخت شیوه های تربیتی سوره لقمان انجام گردید و در آن تلاش شده تا به این سوال پاسخ داده شود که شیوه های تربیتی به کار رفته در سوره لقمان چیست؟

این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی و روش به کار رفته در آن از اسنادی است، ابزارگردآوری داده ها، فیش می باشد.سوره ی لقـمان حـاوی نکات تربیـتی مهـمی نظیر: خداپرستی، نهی از شرک، احسان به پدر و مادر، دوری از تقلید و اطاعت کورکورانه، احسان به والدین، یادآوری ازحسابرسی در قیامت، برپایی نماز، امربه معروف و نهی ازمنکر، صبر و شکیبایی در برابر مصائب و مشکلات، دوری از تکبر، اعتدال و میانه روی، بی اعتنایی نکردن به مردم و پرهیز از افراط و تفریط( در راه رفتن و در صوت) می باشد.

واژگان کلیدی: تربیت، شیوه، شیوه ی تربیت، سوره، لقمان، سوره لقمان

مقدمه

انسان، شگفت انگیزترین آفریده خدای بزرگ و برترین نشانه قدرت لایزال اوست. انسان، مستعد اتصاف به همه ی صفات و کمالات الهی است. او در این عالم خاکی سکنی گزیده است وتربیت تنها راه دستیابی به آن حقیقت مقدس است. در این راستا انبیاء الهی آمده اند تا با تعلیم وتربیت، بشر را به کمال و سعادت واقعی دنیا وآخرت برسانند.

امروزه، انسان به دلیل غرق شدن درامور مادی و دورشدن از مسیر اخلاقی و نپرداختن به تربیت و تهذیب، دچار گسترش فساد، قتل وغارت، بی عدالتی ودیگر رذایل اخلاقی شده است.

بنابراین جهت برون رفت از این نابسامانی ها باید دست به کار اساسی و بنیادین زد.یعنی باید به قرآن مراجعه کرد. قرآن به عنوان یکی از اصلی ترین مصادر رشد و تعالی فکری ومعنوی برای تربیت انسان است، به ویژه سوره ی لقمان که مملو از آموزه های تربیتی در ابعاد گوناگون  می باشد. دراین مقاله سعی شده است تا شیوه های تربیت دینی دراین سوره بررسی شود که ضمن معرفی حقانیت وجامعیت موضوعات قرآنی بستر مناسبی را درجهت تربیت دینی ایجاد می کند .

 

الف) تربیت

1- مفهوم لغوی تربیت

تربیت، مصدر باب تفعیل از ماده «ربی،یربو»(لسان العرب، ذیل ماده «ربی») به معنی رشد است. (ابن منظور، ج14، 1408ق: 29) راغب اصفهانی درکتاب مفردات خود در باره ی کلمات رَبَا، یَربُوا،رَبَاءً می نویسد:

“رَبَیتُ” (تربیت کردم)از واژه ی"رُبُّو” است وگفته اند اصلش از مضاعف کلمه ی “رَبَّ (رَبَبَ)” بوده است.(الراغب الاصفهانی، ج2، 1362ش: 18).

 لغت “رَبَّ” به معنای مالک،خالق،مدبِّر،سرور،منعم ،تربیت کننده ومربی می باشد. (ابن منظور، ج14، 1408ق: 30)"رَبَّ” در اصل به معنای تربیت و پرورش است وعبارت است از ایجاد حالتی پس از حالت دیگر درچیزی تا به حد نهایی تام وکامل خود برسد».در بحث تربیت انسان، مفهوم واژه ی تربیت بر پرورش دادن استعدادهای انسانی یعنی فراهم کردن زمینه ی رشد استعدادهای آدمی دلالت می کند. (تهرانی،1376ش: 23)این واژه از ریشه"ر ُبُوّ” به معنی زیادت و فزونی و رشد و برآمدن گرفته شده است. (ابن منظور، ج5، 1408ق:126)

اصل معنا در ماده ی “تربیت” سوق پیدا کردن به سوی کمال و رفع کمبود ها است.آیت الله مطهری میفرمایند:"تربیت واقعی عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعداد درونی ای که بالقوه در یک شیء است را به فعلیت درآوردن و پروردن” (مطهری،1364ش: 38)

2- مفهوم اصطلاحی تربیت

تربیت دراصطلاح به معنای رشددادن یا فراهم کردن زمینه رشدو شکوفایی استعدادهاو به فعلیت رساندن قوای درونی یک موجود است؛ لذا تربیت به انسان اختصاص ندارد و در مورد هر موجودی که قابلیت رشد داشته باشدصادق است وهرگاه درموردانسان بکار رود، کلیه ابعاد وجودی وی را شامل می شود.(رهبرو رحیمیان، 1386ش: 20)تربیت به معنای فرآهم آوردن زمینه ی فکری برای به فعلیت رساندن قوا و استعدادهای نهفته ی آدمی و تعدیل غرائز در جهت رساندن انسان به هدف نهایی خود- که مقام قرب خداوند و خلیفه اللهی است- می باشد.(همان:40 )

آنچه به طور کلی درباره ی معنای اصطلاحی تربیت می توان گفت این است که: تربیت، پرورش استعدادهای مادی و معنوی و توجه دادن آنهاست به سوی اهداف و کمالاتی که خداوند متعال آنها را برای آن اهداف در وجود آدمی قرار داده است.( صانعی،1378ش: 12-13)

3-مفهوم شیوه ی تربیت

شیوه ی تربیت راهکار عملی است که در فرآیند تربیت بکار می رود تا متربی به هدف نهایی تربیت برسد.(همان: 53 )

مراد از شیوه های تربيتي، شيوه‏ها و رفتارهايي است كه مربّي جهت تحقق بخشيدن به اهداف تربيتي، به كار مي‏بندد. در حقيقت، شیوه های تربيتي مظهر و نمود بارز كار تربيت‏اند و بخش اعظم موفقيت مربي و يك نظام تربيتي، در گرو شيوه‏هایي است كه او براي رسيدن به اهداف تربيتي اتخاذ كرده و به كار مي‏بندد. به همين جهت گزافه نيست اگر بگوييم كه خطيرترين و دشوارترين مرحله از فرآيندِ تربيت، تعيين و تشخيص شیوه ی تربيتي و استفاده و به كارگيري صحيح و مؤثر آن است. (مجلسی، ج1، 1403 ق: 85)

4-سوره ی لقمان

این سوره، مکی است و به مناسبت نام لقمان ،که درتمام قرآن تنها دو بار،آن هم در این سوره آمده، لقمان نامیده شد.(قرائتی، 1389ش: 13)

سوره لقمان سی ویکمین سوره از سوره های قرآن کریم است و دارای 34 آیه می باشد. تمام آیات آن بنا به گفته ی ابن عباس درمکه نازل شده است بجز آیات 26و27و28آن که درمدینه نازل شده است این سوره درجزء بیست ویکم قرآن قرار دارد. عدد آیات این سوره ازنظر اهل حجاز سی وسه آیه واز نظردیگران سی وچهار آیه می باشد.غرض این سوره به طوری که آغاز و انجام آن، و نیز سیاق تمامی آیات آن اشاره می کند، دعوت به توحید و ایقان و ایمان به معاد، و عمل به کلیات شرایع دین است.

این سوره نازل شد تا اصول عقائد و کلیات شرایع حقه رابیان کند.(طباطبایی،ج16 ،1366ش: 328)سوره لقمان در مجموع، پیام توحید، حکمت، معرفت و معاد را بیان می کند و فطرت بشری آدمیان را مورد خطاب قرارمی دهد تا با توجه دادن به نعمت های الهی، به شناخت و اطاعت او گردن نهاده، به سعادت ابدی برسد.(محدثی، 1369ش: 51) این سوره، بسان 28سوره دیگر با حروفی آغاز شده است که دراصطلاح مفسران، آنها را «فواتح السور» و یا «حروف مقطعه» می نامند.(سبحانی، 1368ش: 29)

الف)محتوای سوره لقمان

به طورکلی، محتوای این سوره در پنج بخش خلاصه می شود:

بخش اول بعد از ذکر «حروف مقطعه» اشاره به عظمت قرآن و هدایت و رحمت بودن آن، برای مؤمنانی کهواجد صفات ویژه هستند، می کند،و در نقطه مقابل، سخن از کسانی می گوید که در برابر این آیات، سرسختی نشان می دهند.

بخش دوم از نشانه های خدا در آفرینش آسمان و برپاداشتن آن بدون هیچ گونه ستون، و آفرینش کوه ها و زمین، جنبدگان مختلف، نزول باران و پرورش گیاهان سخن می گوید.

بخش سوم به همین مناسبت قسمتی از سخنان حکمت آمیز «لقمان»، آن مرد الهی را به هنگام اندرز فرزندش، نقل می کند که از توحید و مبارزه با شرک شروع شده، و باتوصیه به نیکی به پدر و مادر، و نماز، امربه معروف ونهی از منکر، شکیبایی در برابر حوادث سخت، خوشرویی با مردم، تواضع و فروتنی و اعتدال در امور، پایان می یابد.

بخش چهارم بار دیگر به دلایل توحید باز می گردد، و سخن از تسخیر ازآسمان و زمین و نعمت های وافر پروردگار و نکوهش از منطق بت پرستان به میان می آورد، و از آنان بر مسأله خالقیت پروردگار که پایه عبودیت اوست اقرار می گیرد.

بخش پنجم اشاره کوتاه و تکان دهنده ای به مسأله معاد و زندگی پس از مرگ دارد، به انسان هشدار می دهدکه به زندگی این دنیا مغرورنشود، و به فکر سرای جاویدان باشد.(مکارم شیرازی،1385،ش: 6)

ب) لقمان حکیم بود نه پیامبر

 اساس وشالوده مکتب لقمان حکمت الهی است. خداوند می فرماید:« وَلَقَدآتَینَا لُقمَانَ الحِکمَةَ؛ به تحقیق لقمان را حکمت دادیم».(لقمان:12)برخی از روایات حاکی است که لقمان با آن همه کمالات، به مقام پیامبری نرسیده بود.از پیامبر اسلام نقل شده که آن حضرت فرمود:” لقمان، پیامبر نبود، بنده ای بود فکور و خوش عقیده، او خدا را دوست می داشت، خدا نیز او را دوست داشت و بر او منت نهاد و حکمت به او آموخت.(طبرسی،ج4، 1354ش: 15)

می گویند خدای تعالی لقمان را مخیر کرد میان نبوت و حکمت.و لقمان حکمت را اختیار کرد. مقام حکمت و زهد لقمان در شخصیت او جاذبه و دافعه ی عقل پسندی ایجاد کرده بود.(بلاغی،1334ش: 190)

ج) شیوه های تربیت در سوره ی لقمان

1: تربیت اعتقادی در سوره ی لقمان

 اعتقادات بخشی از دین اسلام را تشکیل می دهند؛ از این رو دینداری یک فرد مسلمان در صورتی کامل و پذیرفتنی است که از نظر اعتقادی در سطح مقبولی باشد.افزون بر این، اعتقادات، پایه و اساس بخش های دیگر دین اسلام است.

1-1 تعلیم توحید و نهی از شرک

یکتاپرستی(توحید) روشن ترین مسئله ای است که هر انسان به مقتضای ندای فطرت ناچار است به آن معتقد شود و در برابر آن، پاسخ مثبت بگوید.

یکتاپرستی، اساس و ریشه ی تمام ادیان آسمانی است و دعوت تمام پیامبران روی این اساس بوده چنانکه لقمان حکیم نیز به این نکته توجه نموده وبه فرزندش می فرماید:«یابُنیَّ لا تُشرک بالله إنَّ الشِرکَ لَظُلمً عظیمً؛ پسرکم برای خدا شریک قائل مشو که شرک به خدا ستم بزرگی است».(لقمان:13)

مایه ی اصلی و جوهره ی تعلیم و تربیت اسلامی توحید است و همه ی حرکت ها باید از اعتقاد به یگانگی خدا آغاز گردد و هر فرزند و دانش آموزی حق دارد که از پدر و مادر و معلمش درس توحید و خداشناسی را فرا گیرد. لقمان پندهایش را از توحید شروع می کند زیرا توحید سرلوحه ی رسالت همه ی انبیا بزرگ تاریخ است.لقمان آینده نگر به فکر روزی است که نه مال سود می دهد و نه فرزندان و تنها سرمایه ی کارآمد، قلب سلیم است، از این رو فرزند خویش را از شرک باز می دارد و او را به سوی جهان روشن توحید رهنمون می شود تا دنیا و آخرت او را آباد سازد.

در جهان معاصر نیز که شرک مدرن گریبان گیر بشر شده است و مسائل تربیتی تحت الشعاع توسعه ی اقتصادی و رشد تکنولوژی قرار گرفته اند و غرب در منجلاب شرک آلود اومانیسم می سوزد، پدران روزگار ما باید لقمان وار به فرزندان خود درس توحید دهند و آنان را موحد بار آورند.

1-2 توجه دادن به امور آخرت

پس از توحید،اساسی ترین مسأله در آموزه های انبیاء، معاد با ویژگی ها و آثارتربیتی  و فرهنگی اش بوده است.ایمان به معاد یکی از ویژگی های افراد هدایت شده است. چنانکه خداوند متعال می فرماید:” وَالَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ إِلیکَ وَ ما أُنزِل مِن قَبلِک وَ بِالآخِرَهِ هُم یُوقِنونَ* اولَئِک علیَ هُدًی مِن رَبِّهِم اولئکَ هُم المُفلِحونَ؛کسانی که به آنچه بر تو فرو فرستادیم و به آنچه قبل از تو فرو فرستادیم، ایمان می آورند و به جهان آخرت یقین دارند، هم آنان بر هدایت پروردگارشان هستند و هم آنان رستگارند."(بقره:4-5)

پس کسانی که به معاد اعتقاد ندارند، از زمره مسلمانان خارج اند. لقمان هم نیز توجه فراوانی به این مسأله دارد وبه فرزندش یادآوری می کند:« یَا بُنَیَّ إنَّهَا إن تَکُ مِثقَالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍفَتَکُن فِی صَخرَةٍ أوفِی السَمَاوَاتِ أوفِی الأرضِ یَأتِ بِهَا اللهُ إنَّ اللهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ؛ (فرزندم،بدان که خداوند اعمال خوب وبد مردم را هرچند به مقدار خردلی درمیان سنگی یادرطبقات آسمان ها یادرزمین پنهان باشد، همه را [درمحاسبه] می آورد.خدا برهمه چیزتوانا وآگاه است».(لقمان:16)

در تفسیر این آیه آمده است که پسر لقمان، گفت:” پدر، اگرمن در سر خطیئتی کنم کوچک، خدا آن را به روی من آرد؟ او در پاسخ آیه ی بالا را تلاوت نمود.(خزاعی نیشابوری، ج15،1376ش: 290)

این سخن درباره ی بهای عمل و مسئول و مثاب بودن انسان در مقابل آن و نیز از بین نرفتن عمل است.(قرشی، ج8،1366ش: 252)

همچنین لقمان به فرزندش فرمود:«پسرم، خداوند متعال مردم رادرگرو اعمالشان قرار داده است. پس وای برآنان به آن چه که دست ودلشان به دست می آورد»(مفید،1372ش:336)

و نیز به فرزندش فرمود:« پسرم، در عزاها[ومجالس ختم] حاضرشو و در ولیمه ها [ومهمانی ها] شرکت نکن ،زیرا ماتم ها یادآور آخرت است و ولیمه ها یادآور دنیایند».(عیناثی،ج1،1380ق: 2185)

او در سفارش به فرزندش گفت:” موسیقی ها(لهو و لعب) را گوش نده، زیرا آخرت را از یادت می برد، ولی در تشیع جنازه ها حاضر شو و قبور را زیارت کن و مرگ و حوادث هولناک پس از آن را به یاد آور تا برحذر باشی".(دیلمی، 1389ش:72)

ازجمله نصایحی که لقمان به فرزندش نموده است این است که :«پسرم، اگردرباره ی مردن شک داری ،خواب را از خودت بردار و هرگز نمی توانی چنین کنی و اگر درباره ی قیامت شک داری بیداری را از خودت بردارو هرگز نمی توانی اگر در این اندرز من دقت کنی،خواهی دید که نفس تو به دست دیگری اداره می شود ونیز خواهی دانست که خواب به منزله ی مرگوبیداری پس از خواب ،به منزله ی بعث پس از مردن است»(مجلسی، ج13، 1403ق: 417)

تربیت اخلاقی و عبادی و اجتماعی و خانوادگی به همراه فهرست منابع در شماره بعدی خواهد آمد.

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
 [ 10:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  نقش صداقت در فرآیند عرضه و تقاضا ...

نگارنده: مدیحه برزگر

آثار اقتصادی صداقت از دیدگاه آیات و روایات
یکی از محورهای اصلی در مسائل بازار تقاضا است.تقاضا به طورکلی عبارت است از: مقدار کالا یا خدمتی که مصرف کننده تمایل وتوان خرید آن را درقیمت و زمان معینی داراست، بنابراین در تقاضا علاوه بر تمایل و خواست مصرف کننده، توانایی وی نیز مورد نظر است و برخلاف ظاهر لفظ،تقاضا تنها به معنای خواست مصرف کننده نیست. زمان معین در تقاضا گاهی یک روز، یک هفته ،یک ماه می باشد.1مجموعه عناصری که به نحوی روی میزان تقاضا شده از کالاها، موثر واقع می شوند، یکی قیمت کالاهای مورد نظر و دیگری عواملی همچون درآمد و ثروتِ مصرف کننده، قیمت سایر کالاها و خدماتِ مرتبط با کالاهای مورد نظر، سلیقه مصرف کننده، انتظارات وی ازآینده قیمت کالاها وامثال آن می باشند.2بنابراین اگر صداقت در سمت تقاضا نباشد اقتصاد جامعه به بحران کشیده می شود و گران فروشی که یکی از موارد فسادهای مالی است درجامعه رواج پیدا می کند.عرضه نیز عبارت ازمقدار کالاها و خدماتی است که فروشندگان و یا تولیدکنندگان تمایل دارند درقیمت های معین و در زمان معینی ارائه نمایند. زمان درعرضه ، همانند تقاضا می تواند ساعت معینی ازیک روز، روزخاصی ازهفته ، ماه، سال ونظیرآن باشد3. دراین قسمت نیز اگرصداقت نباشد سبب احتکارفروشندگان درقسمت عرضه کالاها نسبت به مردم می شود درنتیجه قیمت ها افزایش می یابد و می تواندعرضه فعلی را کاهش دهد و مردم با محدودیتهایی درزمان مشخص، به دلیل این نوع احتکار مواجه شوند. درصورتی که امام علی (ع)درحدیثی می فرمایند: «احتکاررذیلت وپستی می باشد.4»دراین قسمت ازنوشتارنیز به این نتیجه می رسیم که درجامعه کنونی،   باید تمامی عوامل عرضه وتقاضا بایکدیگر صداقت داشته باشند تاجامعه بتواند درمقابل تحریمهای دشمن مقاومت وپایداری کند.

نقش صداقت در فرآیند قراردادهای اقتصادی
برای انجام تولید، به سرمایه‌گذاری نیاز است. منابع لازم برای سرمایه‌گذاری یا از آورده‌ی خود سرمایه‌گذاران است و یا قرض گرفته خواهد شد. گرفتن قرض، متضمن بستن قرارداد است. قرارداد صحیح نیز، وابستگی زیادی به رعایت اصول اخلاقی بویژه «صداقت» دو سویه در مفاد و مواد آن خواهد داشت. حاکمیت صداقت و در نتیجه اعتماد در سطح یک جامعه می‌تواند به گسترش کم خطر چنین قراردادهایی بینجامد که نتیجه‌ی نهایی آن، به جریان افتادن وجوه نقدی جامعه، توسعه‌ی سرمایه‌گذاری و در نتیجه، رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه خواهد بود. شواهد زیادی نشان داده است در جوامعی که چنین اعتمادی بر اساس پایبندی قرض گیرنده و قرض دهنده به اصل صداقت شکل گرفته‌ است، از رونق و شکوفایی اقتصادی بیشتری برخوردار بوده‌اند. در اسلام فعالیت‌های اقتصادی مشترک، تنها بر اساس اصل اخلاقی صداقت و شکل‌گیری اعتماد دو طرفه بین مسلمانان جنبه‌ی موفق عملی و اجرایی پیدا می‌کنند.رسول خدا(ص)درباره پاکیزه ترین نوع درآمدها در فعالیتهای اقتصادی می فرمایند:«پاکیزه ترین درآمد، کسب تاجرانی است که در دادوستد دروغ نمی گویند، درامانت خیانت نمی کنند، خلف وعده نمی کنند، به هنگام خرید بدگویی و به هنگام فروش ستایش نمی کنند، به هنگام سودمند نبودن معامله در فروش کالا امروز و فردا نمی کنند و به هنگام سودآوری در دریافت سختگیری ندارند5». بنابراین طبق روایت بالا کسی که درمعاملات اقتصادی خواه از نوع قرض دادن باشد، خواه از انواع دیگر باید دو طرف معامله با یکدیگر از درِصداقت رفتار نمایند تا اینکه هم درآمد پاکیزه ای داشته باشند و هم  از آثار اجتماعی آن بهره مند شوند.

صداقت دربازار اسلامی
در بازار اسلامی با واژه صداقت روبرو هستیم، صداقت فضیلتی اخلاقی و با ارزشی متفاوت است منظور از صداقت در اینجا معنای وسیع آن، یعنی صدق در نیت، رفتار و ساختار است، صداقت در ارتباط فرد با دیگر افراد جامعه وبا محیط تجلی پیدا می کند و در فرد یا بازار به عنوان یک ملکه رسوخ یافته، پایدار می شود و در نتیجه ، میان ظاهر وباطن، گفتار با نوشتار و رفتار و همه اینها با یکدیگر تعادل برقرار می کند«صداقت بازار به این است که عوامل آن، یعنی عرضه کنندگان وتقاضا کنندگان ، نوع برخورد هر یک با دیگری فضای فیزیکی، نورپردازی ، چینش کالا، وفضای حاکم بر بازار به طور پایدار واقع نما باشد، به گونه ای که انحراف از حقیقت یا وارونه سازی آن با هر نوع ممکن در او صورت نگیرد واگر به هر دلیل ، انحراف از واقعیت صورت پذیرفت بازار، انعطاف پذیری لازم رابرای جبران آن داشته باشد6». پایداری صفت صداقت و رسوخ آن در عوامل بازار، یعنی عرضه کنندگان وتقاضاکنندگان موجب می شود افزون بر اینکه بازار به قیمت، مقدار و کیفیت اطمینان حاصل کند، طرفین مبادله نیز به یکدیگر و به بازار اعتماد کرده و ممانعت عمدی از دسترسی به اطلاعات و ارائه نادرست اطلاعات صورت نمی گیرد و کرامت انسانها حفظ شود.اما تبلیغات کاذب، بر چسب های خلاف واقع، فریب ، غش، خلف وعده، خیانت در امانت و بی انصافی، از مظاهر فقدان صداقت دربازار است که هزینه های زیاد و آسیب های فراوانی را به بازار و در نتیجه به جامعه وارد می کند، فقدان صداقت در بازارِ کار و عوامل تولید، به عیب پوشانی، سرقت از کار و کم فروشی، بی مسئولیتی ، فرصت طلبی و سرانجام به افت کیفیت و بازدهی پایین تولید می انجامد.

پیامبراکرم(ص) درروایتی می فرمایند:«یاعلی :مبادا دروغ بگویی که موجب روسیاهی است وخداوند نام دروغگو را در دفتر دروغگویان ثبت می کند و راستگویی مایه رو سفیدی است وخداوند نام او را در دفتر راستگویان ثبت می کند7».

ویژگی انسان اقتصادی صادق
انسان اقتصادی در بازار اسلامی ، خداوند را محور و کانون عالم هستی می داند. انسان بر اساس این نگرش، خداوند متعال را مالک حقیقی آسمان وزمین و همه آفریدگان، و خود را امانتدار و مالک اعتباری نعمت هایی که او در اختیارش نهاده است، می داند. در نتیجه، بهره مندی اش از این نعمت ها باید در گستره حدود و مقررات الهی باشد. نگرش امانی بودن کالا، مانع طغیان انسان می شود. انسان اقتصادی در اسلام، از مواهب الهی بهره می برد. ولی همواره از طغیان وسرمستی و غفلت از یاد خدا دوری می جوید و در هر حال خداوند را ناظر و مراقب اعمال خود می بیند8.. در بینش انسان اقتصادی الهی، دنیا مزرعه آخرت است و دنیا و آخرت ؛ دو چهره یک حقیقت اند. مرگ چیزی جز انتقال از این جهان به سرای جاودان نیست. ترس از سوء حساب در روز قیامت نقش بسیار موثری در تصحیح رفتارهای انسان از جمله رفتارهای او در بازار دارد به طور مسلم مراقبت درونی مداوم افراد، عامل بسیار مهمی برای تحقق صداقت در گفتار و رفتار و رفتارهای منصفانه اقتصادی است واین امر تاثیر به سزایی در سلامت و کارآیی بازار و در نتیجه رشد اقتصادی، برقراری رفاه وآرامش عمومی و حفظ کرامت انسان دارد.اعتقاد به اینکه انسان پس از مدت کوتاه و در زمان معین به نیستی تبدیل می شود، با این اعتقاد که فرصت کوتاهی در اختیار دارد و باید توشه ابدی فراهم سازد، تاثیر بسیار متفاوتی در رفتار انسان خواهد گذاشت. پاداش های آخرتی ، انگیزه را برای فعالیت ها تشدید می سازد، همچنان که عقوبت های سنگین آخرتی، فرد را از تعرض به حقوق دیگران ، پنهان سازی عیوب کالا در بازار اسلامی و نیرنگ و هر نوع پنهان کاری اطلاعات باز می دارد. براساس مبانی اسلامی، انسانِ اسیرِ حداکثر سازیِ لذت وسود مادی، انسانی هواپرست و مذموم است. توجه به خواسته های نفس اماره، انحراف از مسیر توحید ویکتاپرستی و شرک است . نه تنها این نوع نفع طلبی مادی صرف؛ معیار خیر وشر نیست وسعادت فرد وجامعه در گرو حداکثر سازی آنها نیست، که برعکس هر چه انسان بتواند از لذت های زودگذر دوری کرده وبا هوا وهوس مبارزه کند، سعادتمند تر است. این نگرش منشأ صداقت به معنای اعم است ، صداقتی که با انصاف وفای به عهد، امانتداری، مسئولیت پذیری وراست گویی همراه است 9.

راهبردهای ارتقای صداقت بازار
اسلام با تکیه برآموزه های وحیانی و محور قرار دادن اخلاق دربازار ، زمینه های تحقق صداقت را به معنای اعم در بازار فراهم کرده است. فراهم کردن زمینه ها وایجاد نظم و انضباط از طریق تاکید بر مشخص بودن قیمت و کیفیت کالا، موضوع ، نوع، وشروط مبادله و زمان قبض واقباض و ثبت وضبط این موارد در قرارداد موجب می شود که همه اطلاعات تاثیر گذار در اختیار طرفین مبادله قرار گیرد. از طرفی توصیه های اخلاقی به بازاریان و دادن اختیار فسخ به شخصی که مغبون شده یا کالای معیوب دریافت کرده ، انگیزه های فریب کاری را به حداقل می رساند. همچنان که نظم فیزیکی بازار به این امر کمک می کند. افزون بر این دولت اسلامی برای ارتقای کارآیی بازار به پیروی از سیره نبی مکرم اسلام و امیر المومنین علی(ع) در هدایت و مراقبت از بازار، ملزم است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به إعمال سیاست های مناسب و موثر برای حاکمیت صداقت در بازار بپردازد 10. تأکید بر تقویت ایمان وتقوای عناصر موثر دربازار با نهادینه کردن راست گویی، امانت داری، وفای به عهد، رعایت انصاف، تعمیق اصل «الفقه ثم المتجر»و دوری از غش وغرر، زمینه پرهیز از پنهان کاری جلوگیری از اکل مال  به باطل وزیان های ناشی از جهالت منتهی به نزاع را فراهم آورده وسرانجام کارآیی بازار را ارتقاء می بخشد بازار اسلامی با تقویت انگیزه های معنوی، پیوند منافع جمع به منافع فرد و جمع بین مراقبت های درونی وبیرونی، نظام انگیزشی قوی ای را برای عدم کتمان حقایق و ارائه و اطلاعات صحیح وتلاش برای مراقبت از عدم زیان به سایر عناصر بازار فراهم ساخته است .

آثار صداقت اقتصادی از منظر روایات
در متون حدیثی بر تجارت وفعالیتهای اقتصادی در بازار برای تأمین روزی تأکید شده است و بسیار مورد تشویق وسفارش قرار گرفته است تا جایی که برخی از بزرگان دین نیز به تجارت در بازار می پرداختند، نظیر حضرت هود(علیه السلام) که پیشه اش تجارت بود11 وپیامبر گرامی که با سرمایه حضرت خدیجه به تجارت می پرداخت وامام صادق(علیه السلام) که با دادن سرمایه، دیگران را به آن تشویق می کرد 12. در این قسمت به احادیث مربوط اهمیت صداقت در تجارت وآثار وفواید آن اشاره می شود.

پیامبراکرم(ص)درحدیثی می فرمایند: «ای صنف تاجر و کاسب شما فاجر(بدکاره) هستید مگر آن کس از شما که از خدا بترسدو به نیکی و درستی با مردم رفتار کند و راست بگوید. 13  امام سجاد (ع) فرمود: «درست کرداری و سخن نیکو، مال و روزی را افزایش می دهد».  امیرمومنان  (ع) می فرماید: ای تاجران از سوگند دروغ در معامله بپرهیزید، چرا که سوگند دروغ بازار را گرم می کند وبرکت آن را می برد 15. درحدیثی از امام صادق(ع) واردشده «راستگویی وبازگرداندن امانت به نیکوکار کلید روزی است 16». همچنین از نظر روایات یکی از آداب تجارت حلال، صداقت است. رسول خدا (ص) فرمود: پاکیزه ترین درآمد، کسب تاجرانی است که در داد وستد دروغ نمی گویند، در امانت خیانت نمی کند، خلف وعده نمی کنند، به هنگام فروش ستایش نمی کنند، به هنگام سودمند نبودن، معامله در فروش کالا امروز فردا نمی کنند. به هنگام سودآوری در دریافت سختگیری ندارند 17. رسول خدا (ص) در حدیثی دیگر می فرمایند: که بهترین درآمدها سود حاصل از معامله نیکو و پاک است در این حدیث از نظر پیامبر اسلام معامله ای که از روی عدم صداقت انجام پذیرد می تواند معامله ای ناپاک باشد.

از روایات فوق می توان نتیجه گرفت که راست گویی می تواند تاثیر بسزایی در اقتصاد داشته باشد زیرا اگر تجارت واقتصاد کشور بر صداقت بنا نهاده شود مسلما مردم در پی کسب و کار و روزی حلال خواهند بودو در نتیجه می توانیم اقتصادی سالم و به دور از هر گونه بیماری داشته باشیم و دولتمردان نیز می توانند با ایجاد اقتصاد مقاومتی پویا براساس صداقت و درستی وضعیت اقتصادی جامعه را مدیریت نموده و مشکلات را رفع نمایند. 

نتیجه گیری
 صداقت، یکی از بهترین صفات اخلاقی نفس انسان می باشد که هم فرد وهم جامعه را به کمال می رساند. صداقت روابط انسانها را مستحکم می کند، زیرا بزرگترین رکن یک رابطه خوب، اعتماد واطمینان است. صدق است که سبب جلب اعتماد همنوعان، دوری از تهمت، وفای به عهد، ایثار، اجتناب از دروغ ، عزت نفس، اقدام به خیرات، رحمت، نیکوکاری، انفاق، تحکیم بنیان خانواده، ایمان، فروتنی، تواضع ، تقوی وعدالت می شود. صداقت بسیاری از مشکلات را در جامعه حل می کند، راه وصول به مقصد را آسان می سازد، از هزینه های کمر شکن بازرسی ها می کاهد، حجم پرونده های حقوقی را به حداقل می رساند و به مردم آرامش خاطر می بخشد ونگرانی هایی که به خاطر احتمال دروغگویی برای افراد مختلف پیدا می شود را از میان برمی دارد و به انسان شخصیت و ابهت می بخشد. رعایت اصل صداقت در معاملات وعرصه اقتصادی نیز یک اصل مهم  واساسی شمرده است . اگرصداقت در تقاضا نباشد موجب گران فروشی شده وعدم صداقت در عرضه نیز سبب احتکارفروشندگان می شود درنتیجه قیمت ها افزایش می یابد و اقتصاد جامعه به بحران کشیده می شود و حاکمیت صداقت در معاملات اقتصادی نیز موجب به جریان افتادن وجوه نقدی جامعه، توسعه‌ی سرمایه‌گذاری و در نتیجه، رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه خواهد بود. پایداری صفت صداقت و رسوخ آن در عوامل بازار، موجب می شود افزون بر اینکه بازار به قیمت، مقدار و کیفیت اطمینان حاصل کند، طرفین مبادله نیز به یکدیگر و به بازار اعتماد کرده و ممانعت عمدی از دسترسی به اطلاعات و ارائه نادرست اطلاعات صورت نگیرد.

اما عدم صداقت در بازار که نمود آن کم فروشی ، تقلب، دورویی ودروغ نمایی در معاملات است، فضای اقتصادی جامعه را مسموم  می کند وتبعات بد آن دامنگیر مردم می شود.

منابع

1-ابوالقاسم ،خوشحال،همان کتاب ،ص91

2-همان، ص94

3-همان،ص113

4-عبدالواحدبن محمد،تمیمی،غررالحکم ودررالکلم،تحقیق مصطفی درایتی،چاپ یکم،قم،دفترتبلیغات اسلامی،1366 ،ص13

5-عبدالرحمن ابن ابی بکر،سیوطی،جامع الصغیرفی احادیث البشیرالنذیر،جلال الدین ،ج1،چاپ یکم،بیروت،دارالفکر،1401ق،ص336

6-مصطفی، کاظمی،صداقت درمقایسه باشفافیت دربازاراسلامی،چاپ اول تهران،دانشگاه شهید بهشتی،1391،ص102

7-حسن بن علی بن شعبه، حرانی،تحف العقول عن ال الرسول، ترجمه جنتی،چاپ دوم،قم ،موسسه انتشارات اسلامی،144هق،ص29

8-مصطفی،کاظمی،همان،کتاب،ص130

9-حسن بن علی بن شعبه،حرانی،همان کتاب، ص104

10-مصطفی،کاظمی،همان کتاب،ص138

11-محمد بن یعقوب، کلینی، همان کتاب،ج5،ص76

12-محمدرضا،حکیمی،الحیاه،ج5،تهران،دفترانتشارات اسلامی،بی تا،ص598،وفضل بن حسن ،طبرسی ،مجمع البیان فی تفسیرالقرآن،،ج2،چاپ دوم ،تهران ،انتشارات ناصرخسرو،1372،ص380

13-عبدالله، جوادی آملی، همان کتاب،ص58وحسن بن محمد،دیلمی،ارشادالقلوب الی الصواب،ترجمه سیدعبدالحسین رضایی،ج1،چاپ سوم،تهران نشراسلامیه،،،1377،ص353

14-همان،ص610

15-حسین ،بروجردی،منابع فقه شیعه،ج22،ترجمة عده ای ازفضلاء،اول،تهران،انتشارات فرهنگ سبز،1386،ص141

16-عبدالرحمن ابن ابی بکر، سیوطی، همان کتاب،ص336

17-محمد باقر، مجلسی، ،همان کتاب،ج8،ص149

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[یکشنبه 1397-06-25] [ 10:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  واژه شناسی کلمات ذنب و اثم ...

نگارنده: مرضیه رهنما

یکی از اعجازهای قرآن کریم اعجاز در الفاظ آن است؛ چنانکه یک مفهوم را با الفاظ گوناگون، به مناسبت های مختلف با معانی مورد نظر بیان می کند. یکی از مفاهیم که در قرآن کریم با الفاظ مختلف بیان شده مفهوم گناه است که قرآن کریم با واژه هایی همچون ذنب، اثم، سیئه، معصیت و … به آن اشاره کرده است که در این مبحث به واژه شناسی کلمات ذنب و اثم می پردازیم.

ذنب: واژه ذنب و مشتقات آن،  ۳۹ بار در قرآن کریم به کار رفته اند. از این تکرارها، ۱۱ بار به صورت مفرد (ذنب)، و ۲۶ بار هم به صورت جمع (ذُنوب) و دو بار به صورت جمع اما به فتح ذال (ذَنوب) آمده و جز این سه شکل صیغه دیگری از این ماده در قرآن دیده نمی‌شود1.

الذَّنب: در اصل به دست گرفتن دنباله و دم چیزی است و ذَنَبتُهُ یعنی به دمش زدم و آن را گرفتم، و ذنب بطور استعاره در هر کاری که عاقبتش ناروا و ناگوار است و به اعتبار دنباله چیزی به کار رفته است. از این روی واژه –ذنب- به اعتبار نتیجه‌ای که از گناه حاصل می‌شود، بد فرجامی و تنبیه و سیاست نامیده شده است2. مولفان معجم الوسیط آن را به معنای ارتکاب عمل غیر مشروع دانسته اند3.  در قرآن کریم ذنب در معانی خطا، جرم و گناه به کار رفته است اما در همه موارد حامل معنای اصلی خودش نیز هست. بنابراین به نظر می‌رسد ذنب در اصل به معنای زدن با دم بوده است و چون این زدن با دم عکس العملی تقابلی و تنبیهی را از طرف مقابل موجب می شده است، در معنای آن توسعه داده شده و بر هر عملی اطلاق شده که در رابطه با فرد دیگری بوده و عکس العمل تنبیهی و مجازاتی او را به دنبال داشته است. در عین حال به شهادت سیاق، بیشترین کاربرد ذنب در قرآن در معانی گناه و ارتکاب اعمال غیر مشروع است4.

 واژه ذنب به معنای عمومی گناه، هم در قرآن و هم در دیگر متون دینی کاربرد فراوانی دارد و این شمولیت واژه باعث شده تا به گناهان کبیره نیز اطلاق گردد5.

به بیان دیگر ذنب عبارت از عملی که به دنبالش ضرر و یا فوت نفع و  مصلحتی بوده باشد و از آنجا که اصل آن از ذنب به معنای دم و دنباله حیوان گرفته شده به گناهان نیز اطلاق ذنب شده است؛ زیرا  گناه  جنایت و ستم به دیگران دنبال و آثاری دارد و مستلزم کیفرو عقوبت و انتقام است6.

 اثم: واژه اثم در مقایسه با ذنب در قرآن کریم از بسامد بیشتر و تنوع صیغه زیادتری برخوردار است.  این واژه ۴۸ بار و در قالب صیغه‌های اثم، اثیم، اثام، آثم و غیره در قرآن کریم آمده است.  ابن فارس برای ماده اثم یک معنای اصلی بیان داشته و آن عبارت است از کندی و عقب ماندن. حسی ترین معنای این واژه در مورد شتری کندرو است که از رسیدن به مقصود باز می ماند7. بنابراین سرّ آنکه بعضی افعال و اعمال ما را اثم نامیده اند این است که کسی که مرتکب آن عمل می‌شود از دستیابی به خیر باز می‌ماند8.  و راغب نیز آن را اسمی دانسته است که انسان را از ثواب و پاداش بازمی‌دارد.9 و همچنین اثم به معنای گناه است و گفته شد مراد از آن انجام کاری است که حلال نیست10. از این رو اثم از نظر معنا نزدیک است به کلمه ذنب و آن عبارت از گناهی که به دنبال خود شقاوت و محرومیت از نعمت های دیگری را می‌آورد و سعادت زندگی را در جهات دیگر تباه می سازد11.

بنابراین گستره ی شمولیت این واژه در معنای گناه از واژه ذنب کمتر است و بیشتر به گناهانی اطلاق می شود که جنبه شخصی داشته و به حق النفس برمی‌گردد.  این واژه در آیات به گناهانی اشاره دارد که می تواند باعث آغاز ارتکاب دیگر گناهان یا به نقلی مقدمه‌ای بر گناهان بعدی باشد12. در نتیجه تفاوت اثم با ذنب به وضوح روشن می شود: اثم به آن دسته از اعمال و گناهانی اطلاق می شود که به طور طبیعی و وضعی انسان را از رسیدن به سعادت در زندگی دنیا و آخرت باز می دارد، در حالی که ذنب هر نوع عملی است که در ارتباط با دیگری اعم از خدا یا بشر انجام گیرد و پیگیری طرف مقابل را جهت انتقام و مجازات به دنبال داشته باشد. روشن است که اثم و ذنب در بسیاری از موارد مصداق مشترکی داشته باشند از این جهت که آن گناه تأثیر وضعی در روح انسان داشته و او را از دستیابی به سعادت و خیر و ثواب باز می‌دارد «اثم»، و از این جهت که نافرمانی خدا را موجب شده و مجازات خدا را به دنبال دارد «ذنب» باشد.  از این رو چه بسا اعمالی که ذنب باشد اما اثم به شمار نیایند. چنین به نظر می رسد که ذنب اعم از اثم است،  یعنی هر اثمی ذنب هست اما هر ذنبی اثم نیست. تامل در اعمالی که در  قرآن کریم بر آنها اثم اطلاق شده به روشنی دلالت دارد بر اینکه گناهانی که اثم خوانده می شوند از گناهان بسیار بزرگی به شمار می آیند که از یک تاثیر وضعی بسیار عمیق و بدی بر روح و دل انسان نهاده و به طور طبیعی او را از رشد و سعادت بازمی‌دارد از دیگر سو آثار و پیامدهای بسیار نامطلوبی در زندگی انسان به همراه دارد و بالتبع عذاب سخت‌تری را نیز در قیامت به دنبال خواهد داشت13.

 ‌پی نوشت منابع

1.      حسینی امین، سید مرتضی، معناشناسی گناه در قرآن، گرگان: نوروزی، چ اول، 1395، ص ۴۶

2.      راغب اصفهانی، حسین ابن محمد ابن فضل، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه و تحقیق غلامرضا خسروی حسینی، جلد ۲، چ چهارم، قم: المکتبه المرتضویه لاحیاء آثارالجعفریه، 1378،ص ۲۰.

3.      ابراهیم مصطفی و دیگران، معجم الوسیط، طهران، موسسه الصادق للطباعه و النشر، 1386، ذیل ماده ذنب.

4.      طیب حسینی، سید محمود، درآمدی بر دانش مفردات قرآن، چ سوم، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1393،  ص ۲۳۶.

5.      حسینی امین، سید مرتضی، همان، ص ۱۴۵

6.        سایت اسلام کوئیست به نقل از فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد ۲ ،ص ۷۱۳

7.        ابن زکریا، حسین ابن احمد بن فارس، معجم مقایس اللغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1429.

8.      طیب حسینی، همان، ص240.

9.        راغب اصفهانی، همان، ذیل مدخل اثم.

10.  ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، ج12، قم: ادب، 1405،  ص5

11.  ترجمه المیزان، جلد ۲ ، ص ۲۸۹ .

12.     حسینی امین، همان، ص ۶۸

13.     طیب حسینی، همان، ص ۲۴۳

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[پنجشنبه 1397-06-22] [ 09:58:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  استغفار و آثار آن در زندگی از منظر آیات و روایت ...

 نگارنده: احترام خیامی

مقدمه

 خداوند زندگی انسان را با بایدها و نبایدهایی آمیخته و بدین وسیله او را برای رسیدن به هدف والای آفرینش یاری کرده است اگر کسی توفیق این را بیابد که از یک سو به قوانین الهی و از سوی دیگر به اعمال خود بنگرد، برایش روشن می شود که بین آنچه هست و آنچه که باید باشد راه بسیار است و باید چاره ای برای این کوتاهی ها بیابد. رحمت خداوند چنان بی انتهاست که راه را بر هیچ یک از بندگان خود نبسته و آنان را دعوت به استغفار نموده است «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً »1.

در زندگی دنیوی گاهی انسان مرتکب گناه و معصیت می شود و با انجام اعمال خیر و اطاعت از خداوند آثار سوء آن عمل شنیع را جبران می نماید و این در صورتی است که ایمان شخص قوی باشد و گناه انجام شده ضعیف باشد. اما در حالت عادی برای توده مردم گناه مانع انجام اعمال نیک و خیر و خداپسندانه می‌شود در نتیجه خود گناه رشد می کند و آنگاه نه تنها برکات معنوی، بلکه برکات مادی هم از انسان گرفته می شود. بنابراین از آنجا که انسان نیاز به برطرف کردن آثار گناه دارد، شناخت استغفار و آثار آن برای او اهمیت بسیاری دارد. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی و روش به کار رفته در این مطالعه اسنادی با استفاده از ابزار فیش برداری و تحلیل محتوا انجام شده است. در این تحقیق بر آنیم که آثار استغفار را در زندگی انسان بررسی کنیم.

انسان ومعصیت

 استغفار مصدری از باب استفعال است که ریشه آن  غفر باشد و به معنای چیزی که بر پوشاندن دلالت می کند2. انسان به جهت طبیعت بشری اش از خطا و انجام گناه معصوم و معصون نمی باشد، علت اصلی آلوده شدن به گناه این است که انسان اولاً خود را نمی شناسد و به ارزش روح خود واقف نیست ثانیاً تاثیر گناهان را بر روی خویش نمی داند ثالثاً نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی‌کند. بنابراین می توان گفت علت اصلی میل گناه، ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین اسلام برای سعادت انسان ترسیم می کند.

فلسفه استغفار اولیاء الهی

استغفار منحصر به بندگان خداوند نیست و اولیای خداوند و حتی پیامبران نیز با وجود معصوم بودن به درگاه خداوند استغفار می نمودند. فلسفه استغفار پیامبران و پیشوایان دینی از طرفی آموزش به دیگران بوده است که بدانند راه بازگشت به سوی خداوند وجود دارد و از طرفی دیگر استغفار را مانند دژ محکمی می‌دانستند که می تواند در برابر خطورات شیطانی تاثیر گذار باشد. اما فلسفه اصلی آن چنین است که ایشان در مراتب بندگی، عزّ ربوبی را مشاهده کرده اند و لذا هر نوع اشتغال به امور نشئه مادی و حیات دنیوی را که اگرچه به امر خداوند باشد و یک لحظه در آن فروگذار نشده باشد، اشتغال به غیر پنداشته و لازم می‌دانند از خداوند طلب استغفار کنند3.

نمونه ای از استغفار پیامبر اسلام:

1.      خداوند در مورد حضرت داوود علیهالسلام فرمود: «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ؛ در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت»4.

2.      حضرت سلیمان علیهالسلام فرمودند: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي  إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ؛ عرض کرد: بار الها، به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی را نسزد، که تو تنها بخشنده بی عوض هستی»5.

آثار و برکات استغفار در زندگی در برخی آیات و روایات

1.      استغفارگشاینده درهای نعمت و روزی خداوند به روی انسان است.

از برکات مادی استغفار دست یافتن به زندگی خوب و نعمتهای فراوان مادی و نزول باران رحمت و رویش مناسب گیاهان و سرسبزی مزارع و باغ هاست در آیات متعددی از قرآن به این اثر اشاره شده از جمله در سوره نحل می‌فرماید:«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً«10» يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً «11» وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً ؛ پس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او بسيار آمرزنده است.آسمان را بر شما ريزش كنان مى‌فرستد. و شما را با اموال و فرزندان يارى مى‌كند و براى شما (از همان آب باران) باغ‌ها قرار مى‌دهد و براى شما نهرها جارى مى‌سازد»6.

و نیز امام علی علیهالسلام در این باره میفرمایند:«زیاد استغفار کنید تا روزی را به سوی خودطلب کنید»7.

2.      محو شدن گناهان

خداوند در قرآن در مورد محو و پوشاندن گناهان، میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ ؛»8.

و نیز همچنین امام صادق علیهالسلام در این باره میفرمایند: «خداوند درهای توبه و استغفار رابرای تو باز کرده تازشتیهای باطنی خود راکه از معاصی و اخلاق زشت حاصل می شود بپوشانی».9

و نیز امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: «در شگفتم از کسی که ناامید است در حالی که استغفار همراه اوست»10.

3.      دست یافتن به رضوان خداوند

مقام رضا و خشنودی خداوند برترین مقامی است که خدا در قیامت به بندگان عطا می‌فرماید. وقتی در قرآن سخن از پاداش مومنین و مومن به میان میآید و از بهشت عدن به عنوان بهترین منزل گاهی ادمی شود از مقام رضا و خشنودی حق به عنوان ثوابی بزرگتر و بالاتر از بهشت عدن و نعمت های جاودانه خدای سبحان یاد می گردد. خدای متعال در این باره می فرماید: «خدا اهل ایمان را از مرد و زن وعده فرموده که در بهشت خلد ابدی که زیر درختانش نهرها جاری است درآورد و در عمارات نیکو و پاکیزه بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودی خداست و آن به حقیقت فیروزی بزرگ است»11.

و امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: «سه چیز است که بنده را به رضوان خدا و خشنودی او می رساندزیاد استغفارکردن، فروتن و نرم خوی بودن و زیاد صدقه دادن»12.

4.      محبوبیت نزد خداوند

علاقه به محبوب شدن در نزد دیگران در فطرت هر انسانی نهفته است کسی را نمییابید که دوست نداشته باشد محبوب دیگران شود این افراد دوست دارند محبوب کسانی باشند که دارای علم قدرت کمال جمال صفات نیک انسانی باشند بنابراین برای هر انسانی این علاقه و شوق سرشار وجود دارد که محبوب خداوند متعال قرار گیرد. خداوند در قرآن می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ؛ همانا خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه کنند و هم پاکیزگان دور از هر آلایش را دوست می‌دارد.»13.

 ‌5. ایمنی ازعذاب الهی

در قرآن و نهج البلاغه استغفار به عنوان عامل رفع عذاب معرفی شده است.خداوند در قرآن آورده است: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آنها هستی، آنان را عذاب نخواهد کرد و نیز مادامی که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند»14. امام علی علیهالسلام نیز در این رابطه می فرمایند: در زمین دو سبب امنیت وجود دارد که عذاب را بر می دارد یکی از آنها برداشته شده است و به دیگری متوسل شوید، عامل امنیت یک که برداشته شده است وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و عامل باقی در زمین استغفاراست»15.

پی نوشت منابع

1-      سوره نوح، آیه۱0

2-      عبدالباقی، محمد فواد، معجم المفهرس، ناشر ژکان، 1394، ص634

3-      امیرپور، وجیهه، کیفیت استغفار و آثارآن، 1396، ص14

4-      سوره ص، آیه 24

5-      سوره ص، آیه35

6-      سوره نوح، آیه 12-10

7-      العروسی الحویزی، علی ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، چ5، ص424

8-      سوره تحریم، آیه 8.

9-       هاشمی نژاد، زینب سادات، نگرشی نو به توبه و استغفار، 1394، ص94.

10-   نهج البلاغه، حکمت 187

11-   سوره توبه، آیه 72

12-   یوسفی، محمد حسین، تجربه شیرین ندامت، قم، دلیل ما، 1382.

13-   سوره بقره، آیه 222

14-   سورهانفال،آیه33.

15-   نهج البلاغه، حکمت 88

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
 [ 09:51:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  جهانی بودن اسلام از دیدگاه آیات ...

      نگارنده: عاطفه گنجعلی             

جهانی شدن، فرآیندی است که در پی برخی تحولات جهانی و پیشرفت های علمی و فنی در حوزه ارتباطات و رسانه ها و تاثیر و تشدید روابط و تعاملات بین ملت‌ها در زمینه‌های گوناگون، ظهور و بروز پیدا کرده است. این جریان به صورت فراگیر در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع بشری را درگیر مسائل مشترک و فراگیر و چالش های گوناگون نموده و انسان‌ها را با دنیای دگرگون شونده، سیال، گیج‌کننده، نفوذپذیر، غیر معین و ناآشنا و فاقد حد و مرز و غیرقابل کنترل و پیچیده مواجه ساخته است و یکی از مهمترین تاثیرات آن بهبود تاثیر بر وضعیت فرهنگ‌ها و ادیان است1.

 «قرآن کریم کتاب هدایت همه انسانها در همه اعصار است، پهنه زمین و گستره زمان حوزه نور افشانی خورشید هماره تابان قرآن کریم است. نور هدایت قرآن تا آنجاست که مرز بشریت می تابد « وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ»2، «وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ»3، و اختصاصی به عصری خاص یا اقلیمی مخصوص و یا نژادی ویژه ندارد.

خدای سبحان در تبیین قلمرو و رسالت پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ»4 .

بنابراین رسالت آن حضرت جهانشمول و ابدی و کتاب و جهانی و جاودانه و قوم او نیز همه افراد بشرند، نه گروهی از مردم حجاز، قلمرو انذار پیامبر اکرم (ص) نیز گستره عالمیان و همه افراد بشر معرفی شده است.« تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»5، «نَذِيرًا لِلْبَشَرِ»6.

اما گاهی این سوال مطرح می‌شود که چرا اسلام که در شبه جزیره عربستان ظهور یافته دین جهانی است و مخصوص اعراب نیست؟

خواجه طوسی در بیان جهانی بودن دعوت پیامبر اسلام (ص) می گوید: «السمعُ دلّ علی عموم بنوته (ص)»، و علامه حلی در شرح این سخن خواجه چنین آورده است: «ذهب قوم من النصاری الی انّ محمداً (ص) مبعوثٌ الی العرب خاصۀً و السمع یکذب قولهم هذا». گروهی از مسیحیان بر این باور بودند که حضرت محمد (ص) از سوی خداوند، تنها به پیامبری عراق مبعوث شده است در حالی که ادله نقلی آیات و روایات این سخنان آنها را تکذیب می‌کند7. آیات قرآن در این رابطه به دو دسته تقسیم می‌شوند:

دسته اول: آیاتی که صریحاً بر جهانی بودن رسالت و دعوت پیامبر دلالت آشکار دارند.

-         «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا8؛ بزرگ است خداوندی که قرآن را بر بنده خود نازل فرمود تا همه جهانیان را متذکر و خداترس گرداند»

«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا9؛ (ای رسول ما به خلق) بگو که من بر همه شما جنس بشر رسول خدایم»

آیات بیان شده تنها بخشی از آیات قرآن است که بر عمومی بودن پیام قرآن دلالت دارند.

برخی بر پیام جهانی قرآن و برخی بر رسالت جهانی پیامبر اسلام تاکید می ورزند. اعلام جهانی بودن قرآن و رسالت پیامبر اسلام (ص)، هم انسانهای اصل نزول و هم انسان‌های عصر های بعدی را به گونه ای یکسان شامل می‌شود و این چیزی جز جاودانه بودن پیام و رسالت پیامبر نمی باشد.

دسته دوم: آیاتی که بر حفظ و تلاوت قرآن و در امان بودن همیشگی آن از هرگونه تحریفی دلالت دارند. از آنجا که قرآن می‌گوید که کتاب آسمانی مسلمین است، جاودانگی و سلامت قرآن بر جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام نیز دلالت دارد10.

«قرآن کتابی جامع است که به همه ابعاد زندگی بشر در دنیا و آخرت پرداخته و کلیات مربوط به هدایت و گاهی جزئیات امور را بیان کرده است، از جمله به مباحث عقاید، مانند: مبدا، معاد، نبوت و امامت پرداخته است، همانطور که به مباحث اخلاقی و قصص و داستان های امت های پیشین پرداخته است. قرآن بسیاری از قوانین مربوط به ازدواج و طلاق، سیاست، جنگ و صلح، عبادات و غیره را بیان کرده است.

جامعیت قرآن، رمز جاودانگی و جهانی بودن و حیات قرآن و یکی از پیش فرض های بنیادین تفسیر است که در فهم و تفسیر آیات و پیام گیری از آنها و انطباق آن بر موضوعات جدید تأثیر شگرف دارد. اگر به این اصل توجه نشود، قرآن کتابی تاریخی می‌شود که مقید به زمان و مکان و فرهنگ و ملت خاص است»11.

صریحترین سخن قرآن در این خصوص مربوط به آیه زیر است:

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ12؛ البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت».

و آیه زیر نیز این حقیقت را مورد تاکید قرارداده است:

«وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَايَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ13؛ این کتاب به حقیقت صاحب عزت (و معجزه بزرگ) است. که هرگز از پیش و پس (گذشته و آینده حوادث عالم) باطل بدان راه نیابد (و تا قیامت حکومت و حکمتش باقی است) زیرا آن فرستاده خدای (مقتدر) حکیم ستوده صفات است.»

«در امان بودن قرآن از هرگونه تحریف در بستر زمان، که مفاد صریح آیات بالاست، جاودانگی و ابدیت قرآن را اثبات می‌کند، می‌توان بر آیات بالا، آیات تحدی قرآن را نیز افزود، زیرا این گروه از آیات، همه منکران الهی بودن قرآن را از عصر نزول تا امروز (بدون اختصاص به زمان معین) در آوردن همانند قرآن دعوت نموده‌اند و این علاوه بر اعجاز، جاودانگی و جهانی بودن قرآن را نیز به اثبات می‌رساند»14.

روایات بسیاری نیز بر ابدیت جهان شمولی قرآن تأکید دارندکه برخی از آنها در ذیل آمده است:

امام رضا علیه السلام فرمود: «قرآن از زمان، گرد کهنگی نمی‌گیرد و بر زبان ها سنگینی نمی‌کند، زیرا برای یک زمان خاص نیامد، بلکه راهنمای برهان و حجت بر هر انسانی است. باطل را نه در حال و در آینده در آن راهی نیست، زیرا از سوی خداوند حکیم و ستوده نازل شده است»15.

امام باقرعلیهاالسلام می فرماید:«… واگر آیه ای که درباره قومی نازل شده است به سبب مرگ آن قوم، آن آیه نیز بمیرد (یعنی بی اعتبار شود) در این صورت دیگر از قرآن چیزی باقی نمی‌ماند، لیکن قرآن در جریان است (زمان بردار نیست) تاآسمانها و زمین برقرارند.

علاوه بر دو روایت بالا در روایات بسیار دیگری است که در بیان همین حقیقت از معصومین رسیده، حدیث ثقلین نیز که با سندی از پیامبر اسلام روایت شده‌است، بر ابدیت و جاودانگی قرآن دلالت آشکار دارد. در پرتو آیات و روایاتی از این دست و ادله و اسناد فراوان دیگری که همواره مورد توجه و استناد مسلمانان قرار داشت، اعتقاد به در امان ماندن قرآن از هر گونه تحریف(نقص یازیاده) دربسترتاریخ، همواره مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی بوده است. طبق همین باور همگانی، قرآن موجود، با 6236 آیه در قالب 114 سوره، همان قرآن نازل شده بر پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله است، نه آیه ای برآن  افزوده و نه آیه ای از آن کاسته شده است»16.

نتایج بررسی در آیات و روایات حاکی از آن است که اسلام دین جهانی و ابدی می باشد.

 پی نوشت

1-    نکوئی سامانی، مهدی، نشریه علمی- ترویجی معرفت اسلام و جهانی شدن، معرفت شماره 133، دی ماه 1378.

2-    سوره مدثر(31)

3-    سوره قلم (52)

4-    سوره سبا (28).

5-    سوره فرقان (1).

6-     سوره مدثر(36)

7-    جوادی آملی، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج اول، چاپ پنجم، قم: اسراء، 1384، صص 32-31.

8-    سوره فرقان(1).

9-    سوره اعراف( 158).

10-   کلانتری، ابراهیم، قرآن و چگونگی پاسخگویی به نیازهای زمان، چاپ دوم، قم: معارف، 1386، صص 67-65.

11- رضایی اصفهانی، محمدعلی، منطق تفسیر قرآن، ج اول، چاپ پنجم، قم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)، 1396، صص 172-170.

12-  سوره حجر(9)

13-  سوره فصلت ( 42-41).

14-   کلانتری، ابراهیم، همان، ص67.

15-  حکیمی، محمد رضا، ودیگران، الحیات، ج دوم، 1368، ص147.

16-کلانتری، ابراهیم، همان، ص 68.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
[چهارشنبه 1397-05-17] [ 10:34:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مبانی هنری قصه های قرآن (قسمت سوم) ...

نگارنده: فاطمه صغری برقرار

آثار قصه های قرآنی قصه های قرآن گذشته از پیام ها و عبرتهایی که در آن وجود دارد، آثار و نتایجی نیز داردو آنچه وجود این آثار را تایید می کند، این است که از مجموعه قصه های قرآن به صورت طولی و از یکایک آنها در هر سوره به صورت عرضی تاثیرات خاصی به ذهن القا می شود. برای دریافت این آثار، لازم است نخست به کارکرد و تاثیر اصلی قصه اشاره کرد. کارکرد اصلی همه گونه های هنری، از جمله قصه، گذشته از پیام های محتوایی شان، انگیزش عاطفی و القای نفسانی است. همان قدر که یک قطعه موزیک یا تابلو نقاشی در روح و جان انسان اثر می گذارد و رگ عواطف آدمی را به جنبش در می آورد، یک قصه نیز می تواند درون انسان را به جنبش و هیجان وا دارد. این هیجان و خلجان روحی، همان وحی عاطفی و فکری است که پیامبر هنر به ارمغان آورد. اگر وجوه این افاضه روحانی درک شود، آن گاه در می یابیم که چرا بخشی از قرآن به زبان قصه فرود آمده است1. در دل قصه های قرآن اثراتی نهفته است که در ذیل به شرح آن می پردازیم: 1- کاستن از فشار عاطفی شدید بر پیامبر اسلام و مومنان اعمال و گفتار مشرکان، روح و جان پیامبر و مومنان را سخت آزار می داد. در برابر مکر و خیانت مشرکان، به راستی سینه پیامبر احساس تنگنا می کرد: خداوند در سوره حجر در آیه 97 فرمودند: «و می دانیم که تو از گفتارشان دلتنگ می شوی». این فشار روانی آنقدر شدید بود که حتما باید مهار می شد و در پرتو لطف خاص خداوند به آرامش می گرایید. از این آیه و امثال آن معلوم می شود که خدای رئوف چه اندازه نظر لطف و مرحمت نسبت به پیامبر اکرمش داشته و او را می نوازد و به وی نوید می دهد و از روی شفقت خبر می دهد که ما می دانیم که چقدر سینه او از گفتار رکیک آنها تنگ می شود. (تو اعتنا نکن و از آنان روی بگردان و توجه به حق تعالی نما و خدای بزرگ خود را تسبیح کن)2. خداوند در سوره هود آیه 120 می فرماید: هر خبری از اخبار پیامبران را برایت حکایت می کنیم تا تو را قوی دل گردانیم اینکه در قصه موسی (قصص، آیات 6-3) از وراثت زمین برای مومنان سخن می رود، تصادفی نیست. این تاکیدی است بر آن وحی عاطفی که جان پیامبر را از فشار روحی رهایی می دهد و نهال امید را در دلش بالنده تر می سازد. خداوند در این آیات اشاره به این موضوع دارد که به زودی همان رفتاری را که با دشمنان موسی داشتیم با دشمنان پیامبر گرامی اسلام هم انجام می دهیم3. 2- هدایت عواطف به سمت بیزاری از جلوه های زشت قصه‌های قرآن، همپای امیدبخشی و آرام سازی، به مومنان می فهماند که صرفاً دوست داشتن و عاطفه ورزیدن کافی نیست. مومنان باید همان قدر که پاکی ها را می‌ستایند، از لحاظ عاطفی به جنگ ناپاکی ها روند. بدین سان، بیزاری از جلوه‌های زشتی و فساد و گمراهی در قراردادهایشان پرورش می‌یابد. در قصه آدم مخاطب به راستی در فضایی قرار می‌گیرد که لبریز از نفرت و بیزاری از ابلیس و نیروهای شیطانی است. در این قصه، دشمنی میان آدم و شیطان بسیار هنرمندانه ترسیم می‌شود و امتداد این دشمنی به مومنان تلقین می‌گرد4 . 3-تبشیر و انذار قرآن به شیوه ای کاملاً تجسمی و عینی، مومنان و کافران، جلوه های رحمت و انتقام پروردگار را لمس می کنند. صحنه های امید بخش زندگی و پیروزی مومنان، در کنار مناظر هلاک و آوارگی و زبونی کافران، همچون سمفونی باشکوهی جلوه می‌کند که ساعتی مخاطب را در خویش فرو می‌برد و گوشه گوشه‌ی جانش را گاه از امید و گاه از بیم لبریز می سازند. در رهگذر همین تبشیر و انذار است که هم مومنان نسبت به راهی که می روند اطمینان و یقین می یابند و هم کافران در عقیده خویش تزلزل و پریشانی پیدا می‌کنند5. جلوه هایی ناب از این نقش عظیم را در قصه‌های سوره اعراف، شعرا و قمر می‌توان دید. در سوره قمر آیه 9 خداوند به پیامبر(ص) می فرماید: «تو از تکذیب کافران در تنگنا مباش که تکذیب، عادت و رسم آنان می‌باشد که با نوح پیامبر نیز اینگونه رفتار کردند»6. و این بود گوشه کوچکی از رمز و رازهای قصه‌های قرآن که از این پس تامل بیشتری در آن داشته باشیم.

منابع :

1- ابوالقاسم حسینی، مبانی هنری قصه‌های قرآن، چاپ دوم، انتشارات دارالثقلین،۱۳۷۸، صفحه ۲۴۳

2- نصرت بیگم امین، تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن، چاپ اول، جلد 7، بی نا، 1361، ص160.

3- سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، جلد16، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1390، ص7. 4- ابوالقاسم حسینی، همان، ص244.

5- همان، ص247.

6- سلطان علی شاه، بیان السعاده فی مقامات العباده، چاپ دوم، جلد4، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1408، ص128.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی
 [ 10:30:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معراج پیامبر (ص) ...

پژوهشگر:  ناهید جهان تیغ-

مقدمه

خداوند در سال 610 میلادی حضرت محمد را به پیامبری مبعوث کرده ایشان را برای هدایت انسان به سوی مقصد اصلی بشریت که همان قرب الهی است به سوی جامعه ی انسانی گسیل داشت. تاریخ زندگانی آن حضرت گواه است که در آن جامعه که وحشی گری و قتل و غارت افتخار محسوب می شد. جاهلیت و فقر فرهنگی در اوج خود بود وی از هیچ کوششی در در جهت هدایت انسانها دریغ نورزیده و چه رنجها و چه سختیهایی را محتمل گردید و چه مشکلات طاقت فرسایی به جان خرید. 23 سال دوران رسالت پیامبر(ص) سیر و سفر آسمانی آن حضرت به ملکوت و مشاهده ی آثار عظمت الهی است که با نام معراج در تاریخ و فرهنگ دینی ثبت شده است. «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ»(اسراء، آیه 1).

مفهوم شناسی

معراج: ریشه اصلی آن (عرج) می باشد که در فرهنگ لغات تعبیرات مختلفی درباره آن بیان شده مثل عرج (در درجه و نردبان بالا رفتن) عروج به معنای بالا رفتن است(آملی، 1347: ). به شبی که دعا بالا رود لیله المعراج گویند و نیز حرکت (با جسم) در زمین و بر روی زمین را گویند. و اسراء به معنای راندن است. یا سیر در شب را گویند.

کليتی درباره معراج

جبرئیل در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبی که نامش براق بود برای او آورد و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بر آن سوار شده و به سوی بیت المقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد. و نمازگزارد، در مدینه، مسجد کوفه، طورسینا و بیت الحم که زادگاه حضرت عیسی (علیه السلام) است و سپس وارد مسجد الاقصی شد و در آنجا نماز گزارد و از آن جا به آسمان رفت. در اینکه این واقعه در چه سالی از سالهای بعثت اتفاق افتاد اختلاف است اما اجمالاً وقوع ان در مکه و قبل از هجرت ظاهراً قطعی است به دلیل اینکه آیه ای که در سوره اسراء آمده و آیه سوره نجم نیز در مکه نازل شده اما اینکه در چه سالی از سالهای قبل هجرت بوده اختلاف است. ابن عباس گفت در سال دوم بعثت بود. و برخی گفته اند در شانزده ماهبعد از بعثت انجام شده و در کتاب خراج راوندی از حضرت علی(علیه السلام) روایت شده که در سال سوم اتفاق افتاده است. اقوال دیگری هم وجود دارد. سال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم یا اینکه گفته اند یک سال و پنج ماه قبل از هجرت یا یک سال و شش ماه قبل آن (طباطبایی،1377 : 30). از روایات در این باره انتقاد می شود که معراج ان حضرت برخلاف آنچه پنداشته اند قبل از وفات ابوطالب و خدیجه بوده است. مرحوم طباطبایی می فرمایند: این بحث چندان مهم نیست که تاریخ سال و روز و ماه وقوع معراج غور کرده و وقت خود را بگیریم مهم اینکه معراج روبار یا بیشتر اتفاق افتاد.

اختلاف دیدگاه درباره معراج پیامبر(ص)

«مرحوم ابن شهرآشوب در مناقب می گوید: مردم در معراج اختلاف کرده اند، خوارج آن را انکار کرده و فرقه جهمیه گفته اند معراج جسمانی بصورت رویا بوده است. ولی فرقه امامیه و زیدیه و معتزله گفته اند تا بیت المقدس روحانی و جسمانی بوده، چون آیه شریفه تصریح دارد پیامبر(ص) تا مسجد الاقصی سیر کرده و عده ای گفته اند از اول تا به آخر حتی آسمانها را هم با جسد و روح خود معراج کرده است و این معنی از ابن عباس و ابن مسعود جابر و انس و عایشه روایت شده است» (سایت: pajoohesh.ir).

آیات معراج در قرآن: به دو گونه آمده است: الف. آیاتی که به صورت آشکار و در برخی موارد به صورت ضمنی اشاره به این سیر آسمانی نموده است. مانند آیه اول سوره مبارکه اسراء و آیات اول تا هجدهم از سوره مبارکه نجم که هرکدام به تناسب، و مقطع از سیر پیامبر اکرم(ص) را بیان کنند: الف: سرزمین معراج که از مسجد الحرام تا بیت المقدس می باشد و به وسیله مرکبی بهشتی به نام براق صورت گرفته این مقطع از سیر را خداوند در اولین آیه از سوره اسراء بیان فرموده است.

ب: آیه سوره نجم که بیان می دارد. سیر آسمانی خود حداقل و دو مقطع از سیر را در بر می گیرد. یکی سیر پیامبر (ص) از مسجدالاقصی تا سدره المنتهی که بوسیله همان براق صورت گرفت و دیگر از سدره المنتهی تا قاب قوسین أو ادنی که به وسیله مرکبی دیگر به نام «رفرف» تحقق یافت.

آیات معراج در خواب بوده یا در بیداری؟

برخی مفسرین و علمای شیعه نظیر علامه طباطبایی و آیت الله مکارم شیرازی و شیخ طبرسی معتقد به عروج آن حضرت در حالت بیداری بودند مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شریف المیزان، روایاتی که معراج پیامبر(ص) را در خواب و رویا می دانند ظاهر آیه کریمه که می فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الحَرام»(سوره اسراء ، آیه 1). «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى» (سوره نجم، آیه 17)چشم منحرف نشد و خطا نکرد و بزرگترین آیات پروردگار خود را دید. و این نیز دلالت دارد که معراج در بیداری بوده است.

امکان رفتن به معراج

یکی از پرسشها این است که آیا دیگر انسانها نیز مانند پیامبر(ص) می توانند به معراج بروند یا نه؟ اگر می توانند راه آن چیست؟ پاسخ این است که آری، دیگر انسانها نیز می توانند به معراج بروند ولیکن مراقب دارد. برای شخص رسول خدا(ص) مرتبه نهایی آن واقع شده، برای انبیا و اولیای الهی نیز مراتب (به تناسب و درجه ایشان) صورت می گیرد. قرآن کریم یکی از عوامل عروج رسول خدا(ص) و شاید بتوان گفت تنها و مهمترین عامل را (عبد بودن) پیامبر(ص) برشمرده است. خداوند می فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ»(سوره اسرا، آیه1)و قرآن کریم نیز فرشتگان و انبیا را به اسمی زیبنده تر از «عبد» توصیف نکرده است، در مورد فرشتگان می فرماید: «بَلْ‌ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ‌؛ و آنها فرشتگان بندگان شایسته اویند.» (سوره انبیا، آیه 29)

در مورد عبادت رسول خدا(ص) از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «پیامبر(ص) در مورد عبادت آنقدر بر روی انگشتان پایش می ایستاد که پاهایش ورم کرده بود، وقتی به آن حضرت عرض شد، مگر نه این است که خداوند گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده پس چرا این همه به خود رنج می دهید؟ پیامبر فرمودند «مگر نه این است که باید بنده سپاسگزاری باشیم).(زکی زاده، 1390: ص24 و29و30)

منابع

*قرآن کریم

1.آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران: موسسه علمی و فرهنگی، 1367.

2.  آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبراسلام محمد(ص)، ترجمه ابوالقاسم گرجی، تهران: دانشگاه تهران، 1396.

3.  زکی زاده، علیرضا، پژوهشهای قرآنی و روایی در باره معراج پیامبر، چ دوم، قم: زائر، 1390.

4. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج13،تهران، دارالکتب اسلامیه، 1377.

5.  محمد علی حسن زاده،معراج پیامبر عظیم الشان (ص)، پایگاه اطلاع رسانی مذهبی.

6.  سایت: pajoohe.ir

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[سه شنبه 1397-02-25] [ 10:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  واژه مخلدين ...

پژوهشگر: مریم صاحب الزمانی 

 

«بنابر آنچه که راغب اصفهانی در «مفردات» خود در شرح و بیان واژگان آورده است: «الخُلُد» دور بودن چیزی از معرض فساد و نابودی و باقی ماندن بر همان حالتی که داراست و عرب هر چیزی را که دگرگونی و فساد در آن راه ندارد، توصیف به «خلود» می کند.

«مُخَلَّد» در اصل به چیزی گفته می شود که مدت طولانی باقی بماند…. «دابَّة مُخَلَّدَة» حیوانی است که داندانهای ثنایایش باقی مانده تا این که دندانها رباعیش بیرون بیاید و سپس«مُخَلَّدَة» برای هر چیزی که همیشگی و جاودانه است استعاره گرفته شده است».( حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، حسین خداپرست،ص248)

شرح آیات

واژه «خُلُود» با مشتقاتش 84 مرتبه در قرآن تکرار شده است. که از این میان در برخی آیات، این واژگان در بحث «مخلدان» در بهشت و جهنم نیست. بلکه اشاره به خیال های باطل دنیا طلبان در جاوادنگی در دنیاست و یا در بیان مخلد بودن نعمت ها و خادمان بهشتی است. و یا مباحث دیگر جزئی؛ از جمله: (شعراء/129)، (همزه/3)، (طه/130)، (انبیاء/34)، (فرقان/15)، (انبیاء/8)، (واقعه/17)، (انسان/19)، (هود/107) و (اعراف/176).

نکته: در سوره هود آیه 107 خداوند متعال، خلود برخی گنهکاران در جهنم را تا زمان دنیا دانسته؛ یعنی آنها تنها در عالم برزخ در آتش خشم خداوند گرفتار خواهند بود و در قیامت امید نجاتشان می رود.

بنابراین از میان 84 آیه، 74 آیه از آن، اشاره به مخلدان در جهنم و بهشت دارد.

 

مخلدان در بهشت

بنابر آنچه که در آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) آمده، هر عمل صالحی که فی سبیل الله باشد، نوری از انوار الهی است که صاحب عمل را به بهشت رهنمون خواهد کرد. با این وجود برخی اعمال، به خاطر اهمیّت و جامع بودن عمل، در آیات شریفه قید شده اند که اشاره به اوصاف این مخلدان می کند این افراد عبارتند از:

·       کسانی که ایمان و اعمال صالح داشته اند: (بقره/82)، (اعراف/42) و (طلاق/11)

·       نیکوکاران : (یونس/ 26)

·       متقین:(آل عمران/198)، (نساء/13)

·       مطیعان خدا و پیامبر: (نساء/13)

·       مومنانی که سخن حق می گویند: (مائده/85) و (مائده/119)

·       مومنان مهاجر و مجاهدان فی سبیل الله: (توبه/22)

·       مومنانی که همراه رسول خدا جهاد کردند: (توبه/89)

·       اولین سبقت گیرندگان از مهاجر و انصار: (توبه/100)

·       عباد الرحمن: (فرقان/76)، (صفات «عبادالرحمن» در این سوره شریفه آمده)

·       مومنانی که بعد از خطا و اشتباه طلب آمرزش می کنند: (آل عمران/198)

·       مومنانی که در راه خدا استقامت کردند: (احقاف/14)

·       مومنانی که با دشمنان خدا دوست نمی شوند: (مجادله/22)

·       خاشعان خدای رحمان: (ق/34)

مخلدان در جهنم

اما مخلدان در جهنم بنابر آیات وارده عبارتند از:

·       مشرکان- قاتلان به ناحق- زناکاران(اگر بدون توبه از دنیا بروند): (فرقان/69)

·       کسانی که خدا را فراموش کردند و مورد فراموشی خدا قرار گرفته اند: (سجده/14)

·       متجاوزان از حد الهی: (محمد/15)

·       کسی که عمداً مومنی را به قتل برساند: (نساء/93)

·       دشمنان خدا و روسل: (توبه/63)

·       شیطان و کسانی که کافر شوند و ظالمین: (حشر/17)

·       مرتکبین گناهان کبیره (که گناهان آنها را احاطه کرده باشد): (بقره/8)، (یونس/27)

·       مرتدین از دین اسلام: (بقره/217) و (آل عمران/88)

·       رباخوران: (بقره/275)

·       مشرکانی که گواهی بر کفر خود دهند: (توبه/17)

·       منکرین قیامت: (رعد/5)

·       مغضوبین: (مجادله/17)

·       کافرانی که راه ظلم را پیش گرفته باشند: (نساء/169)

·       جنیانی که موجب گمراهی عده زیادی شدند: (انعام/128)

·       منافقان و کفار: (توبه/68)

·       مستکبرین و متکبرین منکرحق: (نحل/9)

·       کسانی که از قرآن روی گردان شدند: (طه/101)

·       تکذیب کنندگان کتب آسمانی و رسولان که کافر متکبرند:(تغابن/10) و (غافر/67)

·       کسانی که خدا و پیامبرش را نافرمانی کنند: (جن/23)

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[دوشنبه 1397-02-24] [ 01:29:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت