معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  آثار اعتقاد به معاد در زندگی فردی از دیدگاه آیات و روایات ...

پژوهشگر:مریم فرحزاد

چکیده

«معاد» یکی  از دو رکن اعتقادی در ادیان الهی و باوری فطری است که در نهان هر انسانی نهفته است که اگر به درستی پرورش یابد دارای آثار روانی، تربیتی، معنوی و اخلاقی فراوانی خواهد بود. در این مقاله تلاش گردیده به این سوال پاسخ داده شود که آثار اعتقاد به معاد در زندگی فردی از منظر قرآن و روایات چیست. تحقیق از نوع توصیفی و روش بکار رفته در این مطالعه اسنادی می باشد و داده های مورد نیاز با استفاده از فیش جمع آوری شده است.

از مهمترین نتایج این مطالعه می توان به این نکته اشاره نمود که نقش اعتقاد به معاد در زندگی فردی انسان به گونه ای است که باعث تحفظ از گناهان، مصونیت از رذایل اخلاقی و حفظ امنیت و آرامش روحی می گردد و در سایه باور به معاد است که عمل به تکلیف الهی آسان می گردد و نگرش انسان به دنیا تغییر کرده و آدمی وادار می شود تا برای رسیدن به اهداف والای انسانی تلاش کرده و به پرورش فضایل اخلاقی بپردازد. لذا اعتقاد به معاد بهترین وسیله ی اصلاح انسان در رسیدن به اوج کمال می باشد و عدم باور به آن منجر به گمراهی و بدعاقبتی می گردد.

واژگان کلیدی: معاد، اعتقاد، زندگی فردی.

مقدمه

 یکی از موضوعاتی که انسان را از طغیان و سرکشی باز می دارد یقین به این مسئله است که انسان بداند هر کاری که انجام می دهد ضبط و ثبت شده و برای آن عملش جزاء خواهد دید. قرآن علاوه بر آنکه معاد را از امور حتمی می‌داند و استدلال می‌کند که اگر معاد وجود نداشت خلقت عالم لغو و بیهوده می شد، اصل معاد را برای تربیت انسان‌ها ضروری می داند زیرا اگر معادباوری نباشد تربیت انسان کامل نمی گردد. در عصر کنونی به میزانی که بر پیشرفت فناوری افزوده می‌شود و خطرات مادی زندگی افراد را تهدید می‌کند، ایمان و اعتقاد به معاد نقش عظیمی در پیشگیری از انحرافات بشر خواهد داشت و موجب نجات و در آخرت خواهد گردید. لذا باور به معاد یکی از مفاهیم اعتقادی مهم و تاثیرگذار است که آثار فردی زیادی به دنبال دارد و عوامل مهم تربیتی انسانی است. مقصود از آثار فردی آن دسته آثاری است که در زندگی خصوصی و شخصی هر فردی متجلی می‌شود مانند: تقوا مداری، مفهوم بخشی به زندگی، مراقبه و محاسبه، عبودیت، غفلت زدایی و تعدیل در آرزوها…

  با توجه به اینکه اعتقاد به معاد می تواند کمک موثری در بروز رفتارهای هدفمند در انسان باشد این مقاله با استفاده از روش توصیفی و اسنادی درصدد پاسخگویی به این سوال است که آثار اعتقاد به معاد در زندگی فردی چیست؟

 

 مفهوم شناسی معاد

 معاد که به معنای بازگشت و بازگشتن است یکی از اصول دین مقدس اسلام به شمار می رود و معنای لغوی آن زمان یا مکان بازگشت است و انسان بعد از مرگ زنده می شود و در واقع بعد از مدتی از این جهان به جهانی دیگر می شتابد که این برگشتن را در اصطلاح معاد گویند.

۲-۱- بررسی لغوی واژه معاد

«عود، عوده: بازگشت، رجوع.  معاد: سرمنزل، مقصود، رستاخیز، گشت به جهان دیگر بعد از این و جای بازگشت، حج، مکه، بهشت»1.

۲-۲-  بررسی اصطلاحی واژه معاد

«معاد، از ماده «یعود» در اصل «معود» بوده و به مکانی بازگشت و عود در آن اتفاق می افتد که گفته شده و بر عالم آخرت نیز اطلاق می شود، زیرا بازگشت مردم به آنجا است و در اصطلاح به معنای بازگشت دوباره انسان برای حضور در قیامت است»2.

۳- جایگاه معاد در قرآن

 از دیدگاه قرآن مسئله معاد موضوعی است که همیشه در متن دعوت انبیا قرار داشته و از زمان خلقت آدم (ع) مطرح بوده است و در هر عصر و زمانی از سوی رسولان الهی تاکید شده است. «یک نظر اجمالی به آیات قرآن نشان می‌دهد که در میان مسائل عقیدتی هیچ مساله ای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مساله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ و حسابرسی و اجرای عدالت نیست. وجود حدود ۱۲۰۰ آیه درباره معاد در مجموع قرآن و اینکه بسیاری از سوره های اواخر قرآن به طور کامل یا به طور عمده درباره معاد سخن می گوید شاهد گویای این مدعی است»3.

در قران آمده است: «هیچ معبودی جز الله نیست و به طور قطع همه شما را در روز قیامت که شک و تردیدی در آن راه ندارد جمع می کند»4.

 پایداری انبیا در آشنا ساختن مردم با مسئله معاد نشانگر اهمیت فوق العاده این اصل اعتقادی در زندگی بشر و کمال نهایی انسان است. علم و آگاهی به اصل معاد، تاثیر مستقیم در رفتار و کردار و فرد دارد و زندگی انسان را متحول ساخته و نقش تربیتی بسزایی در رفتار آدمی دارد.

۴- آثار اعتقاد به معاد در زندگی فردی

 بدون تردید ایمان و باور به معاد تاثیر بسیار عمیقی در اعمال و منش های فردی انسان دارد و موج نیرومندی از احساس مسئولیت در اعماق روح انسان ایجاد کرده تا او را در برابر هرگونه انحراف و گمراهی، ظلم و تجاوز کنترل کند. «اعتقاد به معاد، آثار اساسی در زندگی فردی ما دارد که مسیر تمام حرکات و سکناتمان را مشخص می‌ نماید. کسی که به آخرت و پاداش عقیده ندارد با کسی که از تجاوز به مال و جان و ناموس و آبروی افراد دیگر ندارد چون عده‌ای به بازپرسی آخرت و انتقام الهی ندارد. در قرآن آمده: «آنان که از راه خدا منحرف شوند بدان سبب است که روزه حساب را از یاد برده اند و به عذابی شدید گرفتار می شوند»5.

«کسی که به راستی آخرت را باور داشته باشد، در زندگی فردی کارش خودسازی و عبادت و خلاصه بار سفر بستن و خود را برای چنین سفری آماده کردن است»6.  در روایات اسلامی هر سوره‌ای که مجالی برای توجه به آخرت در آن یافت می‌شود مورد تاکید قرار گرفته است. »پیامبر اکرم (ص) فرمود: «مریضان را عیادت کنید و جنازه‌ها را تشییع کنید که شما را به یاد آخرت می‌اندازد. از تشییع جنازه که انسانی را به خانه همیشگی قبر می برند و از عیادت مریض که انسان در ضعف و ناتوانی قرار می‌گیرد این برداشت تربیتی برای ما حاصل می‌شود که انسان با غفلت راه زندگی را نپوید بلکه به حیات ابدی با توجه بنگرد که این توجه ثمرات تربیتی فراوانی را در پی دارد»7.

۴-۱- معنابخشی به زندگی

 یکی از اثرات ایمان به معاد در شکل دادن به زندگی انسان این است که اگر زندگی بعد از مرگ نباشد زندگی این جهان پوچ و بیهوده خواهد بود. «قرآن راه علاج پوچی و بیهودگی را اعتقاد به معاد و همه موجودات عالم از جمله انسان را در مسیر بازگشت به سوی خداوند می داند و روشن می‌شود که زندگی این دنیا هدف نبوده بلکه مقدمه ورود به زندگی جاودانه آن دنیا است، بنابراین پوچی و بیهودگی در انتظار بشر نیست»8.

در قرآن آمده: «آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریده ایم و شما به سوی ما باز نمی گردید؟»9.

۴-۲- مهار نفسانیات

«از عوامل مهمی که می‌تواند عقل را از اسارت هوای نفسانی رهایی بخشد و در نتیجه انسان موفق به رهبری و کنترل غرایض خویش شود، یاد معاد است که انسان را از پیروی هوا و هوس باز می‌دارد و غرایز سرکش انسان را مهار می‌کند و در پرتو مهار هوا و هوس، فضایل اخلاقی پرورش یافته و صفات پسندیده قوت می‌گیرند»10.

در نهج البلاغه آمده: امام علی(ع) یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیت کننده روح بشر می خواند و می فرماید: «به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابود کننده لذت ها و قطع کننده آرزوهاست به یاد آورید»11.

۴-۳- احساس مسئولیت

 یکی از آثار پربرکت اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت در عمق وجود انسان هاست.

«در منظر قرآن، انسان موجودی مسئول است یعنی باید پاسخگوی اعمال و عملکرد خود باشد و این احساس مسئولیت در فرد با اعتقاد به معاد ایجاد می‌شود و همه رفتارهای او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، و او در مقابل هر کاری خود را موظف به پاسخگویی می‌داند، و این مسئولیت در برابر خداوند است»12.

 قرآن کریم در آیاتی جریان مسئولیت خواهی و مواخذه انسان را در روز قیامت به او گوشزد می نماید.

«پس سوگند به پروردگارت که از همه آنها خواهیم پرسید از آنچه انجام می دادند»13.

۴-۴- مصونیت از گناه

 عقیده به عالم آخرت، می‌تواند یک عامل بازدارنده قوی در برابر گناه و یک عامل محرک برای انجام عمل صالح گردد.

«فردی که به جهان آخرت ایمان دارد از گناه و پلیدی دوری گزیده و به فضیلت و پاکی روی می‌آورد و اگر احیانا آلوده گردد به درگاه الهی استغفار می کند از این رو قرآن کریم یکی از صفات پرهیزگاران را ایمان راسخ به عالم آخرت می داند و مومنان را به پرهیزگاری سفارش می‌کند و وضعیت بهشتیان و دوزخیان را یادآور می‌شود که آنان با هم یکسان نبوده و فقط بهشتیان رستگار خواهند بود»14. «اهل آتش و اهل بهشت با هم برابر نیستند و اهل بهشت رستگار و پیروزند»15.

۴-۵-  ایجاد اخلاص

 یکی از شیرین ترین ثمره معاد، زدودن شرک و ریا از نیت ها می باشد. «انسان معتقد در زندگی و فعالیت هایش فقط رضایت خدا را در نظر دارد و از وابستگی های دیگر رها و آزاد است معتقد به معاد بر این باور است که دلبستگی به دنیا انسان را سرگرم می‌کند و از مقصود اصلی باز می دارد، بنابراین انسان معتقد در کارها و رفتارش به غیر خدا توجه نمی‌کند و نکته مهم این است که  انجام کار شایسته و داشتن اخلاص، ثمره توجه مستمر به آخرت است»16.

 قران در این مورد می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، همانند آن کس که اموال خود را از روی ریا انفاق می‌کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد، صدقه های خویش را به منت نهادن و آزار رسانیدن باطل مکنید»17.

۴-۶-  تحمل مصائب و سختی ها

 از دیگر آثار تربیتی معاد باوری در عرصه زندگی فردی، تحمل مصائب و سختی هاست.

«صبر و بردباری از صفات پسندیده ای است که سالم سازی و تزکیه نفس به دنبال دارد». در سخنی از امام علی (ع) نقل شده: «جایگاه صبر و بردباری نسبت به ایمان مانند سر برای بدن است. بدنی که سر نداشته باشد در آن خیری نیست و در ایمانی که صبر و بردباری با آن نباشد خیری نیست»18.

 «ایمان به معاد، به انسان قوت و نیرویی می بخشد که با شداید مقابله کرده و با شکیبایی، بار مصائب را تحمل می نماید، جهاد و دیگر واجبات برای کسی که معاد را باور کرده است آسان می شود و آدمی را در برابر معاصی و گناهان ایمنی می بخشد»19.  این اعتقاد به انسان آرامش می بخشد و تحمل انواع مشکلات را سهل و آسان می کند.

۴-۷- آرامش روحی و روانی

 یکی از پیامدهای بی اعتنایی انسان به معنویت، افسردگی و اضطراب است و آنچه که می تواند به فکر و روح او آرامش ببخشد ایمان به خدا و اعتقاد به معاد است. «شخص معتقد چون مرگ را نقطه ی ختم و پایان حیات نمی داند آرامش خیال دارد و همیشه در جهان هستی خوش بین است و از آینده نگرانی ندارد و روحش مملو از سرور است بی شک این اعتقاد می تواند انسان را به تهذیب نفس و پرورش اخلاق و پاکی اعمال سوق دهد»20.

قرآن کریم می فرماید: «هرکس از یاد من رویگردان شود زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم»21.

۴-۸-  تهذیب و خودسازی

 از دیگر آثار بسیار مهم اعتقاد به معاد می‌توان به تهذیب و خودسازی اشاره کرد. «شخصی که نسبت به روز قیامت به یقین رسیده سعی خود را در جهت اصلاح نفس و صفات پسندیده مبذول داشته و به تحصیل کمالات نفسانی که کرامت انسانی در گرو آن است، همت می گمارد. فردی که معتقد باشد با الهام از کتاب وحی برای اصلاح خود تلاش می نماید و هنگامی که هر فرد به سالم سازی روحی خود پرداخت و خود را از رذایل تطهیر کرد آنگاه جامعه سلامت خود را پیدا می‌کند و مدینه فاضله ای که آرزوی همگان است تحقق می پذیرد»22.

 در قرآن آمده: «تو فقط کسانی را میترسانی که از پروردگارشان، نادیده بیمناکند و نماز می گزارند و هر که پاک شود برای خود پاک شده و سرانجام همه به سوی خداست»23.

 

 

 

۵- نتیجه گیری

معاد که یکی از مفاهیم اعتقادی مهم و یکی از اصول دین مقدس اسلام میباشد عامل مهم در تربیت انسان ها به شمار می رود و اعتقاد به آن بهترین وسیله اصلاح انسان رسیدن به اوج کمال است. این مقاله با بهره گیری از قرآن و روایات تا حدودی به پاسخ این سوال که آثار اعتقاد به معاد در زندگی فردی چیست، پرداخته است.

 نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که طبق نظر قرآن باور به معاد در تربیت انسان ها نقش اساسی دارد و می‌تواند نقش مهمی در کنترل انحرافات بشر و حفظ میانه روی داشته باشد. مانند موتور محرکی در وجود انسان ایجاد انگیزه کند تا انسان رفتار خود را به سمت و سویی جهت دهد که منافع او را در زندگی جاویدان آخرت تامین کند و از رفتاری که باعث تخریب و زیان وی می شود اجتناب ورزد. این باور در رفتار انسان نشانه ای از تعادل و تکامل روانی را موجب می گردد و مبدا و منشا بهداشت روانی می‌شود و به حیات دنیایی معنا می‌دهد و احساس مسئولیت را در انسان بارور کرده و حس وظیفه شناسی را در آدمی پرورش می دهد و باعث دوری انسان از انحرافات اخلاقی و اجتماعی و هرج و مرج می گردد و عدم باور به معاد منجر به گمراهی و بد عاقبتی می گردد، بنابراین باید سعی کنیم از معاد شناسی اوج گرفته و به معادباوری برسیم.

 

پی نوشت

1.  احمد، سیاح،  فرهنگ بزرگ جامع نوین( ترجمه المنجد)،ج۲، اسلام،ص ۱۳۶۴.

2. اکبر هاشمی رفسنجانی و محققان، فرهنگ قرآن، جلد ۲۸، چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۹، ص۳۶۵.

3. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، پیام قرآن( معاد در قرآن)، جلد ۵،، چاپ ششم، دارالکتاب الاسلامیه، ۱۳۸۱، ص۱۷.

4. نساء (۴)، آیه ۸۷.

5. ص(38)، آیه ۲۶.

6. عبدالحسین دستغیب، سرای دیگر(تفسیر سوره واقعه)، چاپ ششم، شیراز: انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴، ص۵.

7. علی راجی، ابعاد تربیتی معاد، چاپ دوم، قم: زائر، ۱۳۸۷، ص۳۴۶.

8. حجت الله اردشیری لردجانی، امید فلاحی معاد و آثار اعتقاد به آن، چاپ اول، قم: زائر، ۱۳۹۰، ص  ۳۳۱

9. مومنون (23)، آیه ۱۱۵

10. علیرضا اسعدی،  قرآن و مسئله معاد، چاپ دوم، قم: بوستان کتاب، ۱۳۹۱، ص۲۲.

11. نهج البلاغه، خطبه ۹۹

12. حجت الله اردشیری لردجانی، همان، ص ۳۳۷.

13. حجر (15)، آیه ۹۲و ۹۳.

 14. علی ربانی گلپایگانی،کلام تطبیقی(نبوت، امامت، معاد)، چاپ اول، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی،۱۳۸۵، ص ۳۲۵.

15. حشر(59)، آیه ۲۰.

16. اسدالله جمشیدی، آثار فردی معاد از دیدگاه قرآن، چاپ اول، قم: موسسه اموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۰، ص ۱۲۷.

17. بقره (۲)، آیه ۲۶۴

18. علی نظری منفرد، معاد روز رستاخیز، چاپ اول، تهران: دارالفکر، ۱۳۸۳، ص ۲۷.

19. نهج‌البلاغه، حکمت ۸۲.

20. حجت الله اردشیری لردجانی، همان، ص ۳۳۶.

21. طه (20)، آیه ۱۲۴

22. علی نظری منفرد، همان، ص ۲۶

23. فاطر (35)، آیه

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات, کلامی
[یکشنبه 1398-03-19] [ 01:47:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چند دقیقه تدبر با قرآن ...

پژوهشگر: فاطمه صغری برقرار

 «يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُواْ فىِ الْمَجَالِسِ فَافْسَحُواْ يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ  وَ إِذَا قِيلَ انشُزُواْ فَانشُزُواْ يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ  وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ مجادله/11»

مصدر” تفسح” به معناى فراخى است. همچنين كلمه” فسح” و كلمه” مجالس” جمع «مجلس» به معناى مكان جلوس است.  منظور از” فراخى دادن در مجالس” اين است كه آدمى خود را جمع و جور كند تا ديگرى جاى او بنشیند و” فسحت دادن خدا به چنين كس” به اين معنا است كه جاى او را در بهشت وسعت دهد. اين آيه شريفه ادبى آداب معاشرت را بيان مى‏كند، و از سياق آن برمى‏آيد كه قبل از اين دستور، وقتى اصحاب در مجلس رسول خدا (ص) حاضر مى‏شدند، به صورتى مى‏نشستند كه جا براى سايرين نمى‏گذاشتند و واردين جايى براى نشستن نمى‏يافتند كه آيه شريفه ايشان را ادب آموخت. البته اين دستور اختصاص به مجلس رسول خدا (ص) ندارد، هر چند آيه شريفه در آن مورد نازل شده، ليكن دستور عمومى است. (طباطبایی،    ج‏19 ، ص   326)

 (وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا)  وقتى گفته ميشود بالا رويد و برخيزيد و به برادران خودتان جا دهيد (فَانْشُزُوا) يعنى اين كار را بكنيد. مجاهد گويد: وقتى گفته ميشود شما برخيزيد براى نماز و جهاد، پس حركت كنيد و بلند شويد و كوتاهى نكنيد. خداوند در قرآن براى چند گروه، جايگاه و درجات مخصوصى قرار داده است: انبيا، مجاهدان، نمازگزاران، اهل انفاق، مؤمنانى كه عمل صالح انجام مى‏دهند و دانشمندان. شايد جمله‏ «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» نشانه‏ى آن باشد كه فرمان بلند شوید، به خاطر ورود مؤمنان و دانشمندان است، يعنى به احترام آنان قيام كنيد (طبرسی، ج‏24،   286).

(يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏). اشاره به اين است كه اطاعت اين دستورات دليل بر ايمان و علم و آگاهى است و نيز اشاره به اينكه اگر پيغمبر اكرم به بعضى دستور داد از جا برخيزند و به تازه واردان جا دهند براى يك هدف مقدس الهى و احترام به پيشگامان در ايمان و علم بوده است. تعبير به” درجات” (به صورت نكره و با صيغه جمع) اشاره به درجات عظيم و والايى است كه خداوند به اينگونه افرادى كه علم و ايمان را با هم دارا هستند مى‏دهد، در حقيقت كسانى كه به تازه واردان در كنار خود جا دهند، درجه‏اى دارند و آنها كه ايثار كنند و جاى خود را به آنها بسپارند و از علم و معرفت بهره داشته باشند درجات بيشتری دارند. از آنجا كه گروهى اين آداب را با طيب خاطر و از صميم دل انجام مى‏دهند و گروه ديگرى با كراهت و ناخشنودى، و يا براى ريا و تظاهر. در پايان آيه مى‏افزايد:” خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است” (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) (مکارم شیرازی، ج‏23، ص 442).

پیام­های آیه:

1- ايمان شرايط و لوازمى دارد كه بايد رعايت گردد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا … 2- جا دادن و احترام به تازه واردان، يك ارزش است. فَافْسَحُوا … فَانْشُزُوا 3- جا دادن به ديگران در هر مجلسى كه باشد لازم است. «فِي الْمَجالِسِ» 4- عمل به دستورات خداوند، زمينه براى دريافت پاداش‏هاى بيشتر است. «فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» 5- گشايش در كار ديگران، سبب گشايش خداوند در امور شماست. «فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» پاداش الهى با عمل متناسب است. گشايش، گشايش مى‏آورد.

6- رعايت آداب اجتماعى، حتّى در نشست و برخاست، مورد سفارش اسلام است. فَافْسَحُوا … فَانْشُزُوا

7- گاهى لازم است به احترام ورود بزرگان و دانشمندان به اهل مجلس گفته شود كه برخيزيد. «انْشُزُوا فَانْشُزُوا»

8- علم، هديه و تفضّل الهى است. أُوتُوا الْعِلْمَ‏ … 9- صاحبان علم و دانش، بايد در جامعه اسلامى از جايگاه بالا و والايى برخوردار باشند. «وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» (قرائتی، ج‏9، ص: 516- 515)

منابع

1-طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ايران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش.

2-طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، 27جلد، فراهانى، تهران، چاپ: 1.

3-قرائتى، محسن، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.

4-مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش.

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1398-03-18] [ 08:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مفهوم شناسی تهجد در قرآن کریم( قسمت اول) ...

محقق: فاطمه برقرار

 چکیده 

هر کس بتواند در این دنیا نفس خویش را بشناسد و خالصانه خداوند را عبادت و اطاعت کند، به دریای بی­کران رضوان الهی متصل می شود و در خیر جاویدان باقی خواهد ماند. یکی از بهترین عبادت­ها برای رسیدن به قرب الهی و آرامش درونی، تهجد شبانه و رازو­نیاز در دل شب با خداوند می­باشد. لذا برای رسیدن به این مقام آشنایی با مفهوم تهجد، جایگاه ویژه­ای در تعالیم اسلامی و قرآن دارد. پرسش اساسی در این تحقیق  این است که مراد خداوند ازتهجد در آیات قرآن چیست؟وچگونه می­توان توفیق انجام آن­را کسب نمود؟ در این مقاله تلاش شده است با بهره­گیری از روش توصیفی و با مطالعه اسنادی و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا و روش مفهوم شناسی که از طریق رابطة تضاد، همنشینی و جانشینی تشکیل شده است به بررسی مفهوم تهجد در قرآن پرداخته شود تا با فهم آن بتوانیم به کمال نهایی که قرب الهی است برسیم. بررسی­ها نشان می­دهد؛ برای رسیدن به تهجد باید از حب دنیا که مانع اصلی مسیر می­باشد دوری کرد و عواملی مانند: انفاق، صبر، زکات و امر به معروف و نهی از منکر در کنار تهجد ما را به درجه قرب الهی می رساند.

. کلید واژه: مفهوم شناسی، تهجد، قرآن.

 

1.مقدمه

نماز، اولین نشانه عملی و ایمان قلبی یک مسلمان و پاک­ترین تسبیح آفرینش است. مهم­ترین بخش نماز بعد تربیتی انسان می­باشد. یکی از بهترین و شریف­ترین اعمال مستحبی مربوط به نماز، تهجد شبانه و مشغول شدن به عبادت و رازونیاز با خداوند متعال است. عبادت­های شبانه نشانه عشق و محبت انسان به آفریدگار است و این علاقه، انسان را از خواب جدا می­کند و به راز و نیاز شبانه با محبوب وامی­دارد و اگر آن عشق نباشد انسان با چه انگیزه­ای در تنهایی و تاریکی از استراحت دست بشوید و در خلوتی عارفانه به گفتگو با معشوق خود بپردازد. شب، رمز و راز عجیبی دارد؛ اگرچه تاریک و خاموش است اما برای اهل دل، سپیدی و نورانیت خاصی دارد. کلمه لیل و مشتقات آن 81 بار در قرآن ذکر شده­است. چه بسیار برکت­های الهی که در شب نازل شده است. خداوند قرآن را درشب نازل کرد (قدر/1)، رسول اطهرش را شبانگاه به معراج می­برد (اسرا/1)،  ضیافت حضرت موسی در محضر ربوبی، در شب به وقوع می­پیوست (اعراف/142)، توحید ابراهیم خلیل از شب و ستارگان درخشان آغاز شد (انعام/76)، و در اهمیت شب همین بس که خداوند به آن قسم یاد کرده­است (فجر/2). امام حسن عسگری نیز در باب اهمیت شب فرمودند:« رسیدن به خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب شب، پیمودن راه و رسیدن به مقصد ممکن نیست» (مجلسی، 1404ق، 78: 379). بهترین راه برای کسب فهم صحیح از راز و رمزهای تهجد، مراجعه به قرآن می­باشد؛ زیرا قرآن کریم قابل اعتماد ترین منبع برای دستیابی به معارف وحیانی می باشد و تنها کتاب آسمانی است که با عنایت ویژه خداوند از هرگونه تحریف مصون مانده است(حجر/9). این کتاب گران­سنگ، انسان­ها را به استوارترین روش زندگی هدایت می­کند پس اهمیت آشنایی بر این کتاب آسمانی بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست. در قرآن هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال که همان قرب الهی می باشد بیان شده­است که خداوند از آن به سعادت ابدی و جاودان نام برده­است. یکی از راه­های رسیدن به این مقام، تهجد می­باشد. پویندگان راه کمال در دل شب راه را یافته­اند و رهروان راه سعادت از شب به فلاح و رستگاری رسیده­اند. در دنیای مدرن امروزی با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی که سعی در به وجود آمدن رفاه بیشتر بشریت را دارد آرامش روحی در افراد کمرنگ شده که یکی از عوامل آن، نبود قرب الهی است. هر چه انسان ها از خداوند فاصله بگیرند به همان اندازه از آرامش روحی، دور می شوند. یکی از راه­های کسب آرامش تهجد می­باشد. از مهم ترین امور برای رسیدن به درک و  شناخت آن، بررسی و تحلیل واژگان قرآن کریم است. دراین تحقیق سعی داریم با استفاده از روش مفهوم شناسی که از طریق رابطة تضاد، همنشینی و جانشینی، با بررسی پیوند میان واژگان مختلف که در یک زنجیرة گفتاری هستند و یا واژه‌هایی که لزوماً حضور فیزیکی در جمله ندارند، ولی می‌توانند به جای هم انتخاب شوند، به مفهوم شناسی تهجد بپردازیم. تهجد از جمله فضایل ارزشمندی است که بارها در قرآن از آن سخن به میان آمده است. در قرآن کریم 22 آیه در مورد تهجد شبانه سخن به میان آمده است که شش مورد از آن خطاب به پیامبر می­باشد و خطابات بقیه آیات، عام می­باشد. از بین سوره­هایی که در آن به تهجد اشاره شده­است نه سوره مکی و دو سوره مدنی می­باشد. سوال اصلی پژوهش این است که مراد خداوند از تهجد در آیات قرآن چیست؟ جهت پاسخگویی به این پرسش، روش پیش گرفته­شده در این پژوهش به صورت توصیفی و کتابخانه ای بوده و سعی می گردد در خلال این بررسی توصیفی تحلیلی، مجموعه ای از توصیه های اخلاقی جهت نیل به تهجد را از دیدگاه قرآن  ارائه دهیم.

2. بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژه «تهجد»

واژه تهجد، از ریشه «ه -ج-د» به معنای خوابیدن (ابن فارس، 1404ق،6 : 34؛ جوهری، 1404ق، 2: 555؛ ابن منظور، 1414ق، 3: 433) و بیدار شدن (جوهری، 1404ق،2 : 555؛ طریحی، 1416ق،4: 406) است، از این رو برخی آن را از لغات اضداد شمرده‌اند (طریحی، 1416ق ، 4: 406؛ جوهری، 1404ق، 2: 555؛ واسطی زبیدی، 1414ق، 5: 331؛ ابن منظور، 1414ق، 3: 433). برخی معنای اصلی این ریشه را «فارغ شدن شخص از کارهای روزانه» دانسته‌اند؛ لذا هم شامل کارهایی چون عبادت خدا  و هم کارهای دیگری مانند خواب یا استراحت؛ و یا صرف بیدار بودن می­باشد(مصطفوی، 1402ق،11: 283؛ فراهیدی، 1410ق، 3: 385). برخی معنای «هجُود» (مصدر ثلاثی مجرد) را به خواب رفتن و معنای «تهجد» (مصدر باب تفعل) را بیدار شدن از خواب دانسته‌اند ( نحاس، 1421ق، 4: 183؛ طوسی، بی­تا، 6: 511؛ قطب راوندی، 1405ق، 1: 129). تهجد در اصطلاح متون دینی به معنای نماز شب (مقدس اردبیلی، بی­تا، 95؛ آلوسی، 1415ق، 15: 138) یا بیدار شدن از خواب برای نماز شب (آلوسی، 1415ق، 15: 138) یا مطلق ذکر و عبادت خداست(طبرسی، 1372ش، 6: 283؛ جصاص، 1405ق، 3: 269) به نظر برخی تهجد تنها به عبادات مستحب و نیز عباداتی که پس از بیدار شدن از خواب انجام می‌شود اطلاق می‌گردد، از این رو به عبادات واجب یا عبادات مستحبی ­که قبل از خواب شب انجام شود تهجد نمی‌گویند (طوسی، بی­تا، 6: 511؛ طبری، 1412ق، 9: 177؛ ابن عطیه، 1422ق، 3: 478). به کسی که نماز شب می‌خواند مُتَهجِّد (ابن فارس، 1404ق، 6: 34؛ ابن منظور، 1414ق، 3: 431)، هاجِد یا هَجود گفته می‌شود ( واسطی زبیدی، 1414ق، 9: 334؛ فیروزآبادی، 1416ق، 1: 347).

3. واژگان هم­نشین با تهجد در قرآن کریم

برای اینکه واژگان یا نشانه‌های زبانی بتوانند پیامی را برسانند، باید طبق روال خاصی، بر روی یک محور افقی در کنار هم بنشینند. حال اگر واحدهای یک جمله را بررسی کنیم، درمی‌یابیم که هر یک از آنها جزء یک مقولة دستوری و مکمل یکدیگر هستند و چنان‌چه یکی از واحدهای همنشین تغییر یابد یا حذف شود، در مفهوم پیام نیز خلل ایجاد می‌‌شود. این محور را محور همنشینی می‌گویند و رابطة واحدهایی را که بر روی این محور و در کنار هم می‌نشینند، رابطة هم­نشینی می‌نامند (صفوی،1379ش:28ـ27). در این قسمت از پژوهش به بررسی همنشینان تهجد پرداخته می­شود که الفاظی هستند با آمدن در کنار تهجد، بعدی از ابعاد آن را روشن می­سازند و با قرار گرفتن تهجد در کنار هر یک از واژه­هایی که درذیل خواهد آمد یک وجه از معنای آن تکمیل و روشن می­گردد. در این قسمت هم­نشینان را می­توان به دو قسمت واژگانی که در کنار تهجد قرارگرفتند و واژگانی که به عنوان غایت تهجد در زمره هم­نشینان قرار می­گیرد تقسیم کرد که در ذیل به شرح آن می­پردازیم:

3-1.واژگان همنشین تهجد

بررسی آیات در قرآن کریم حاکی از آن است که چهار کلمه «انفاق»، «زکات»، «صبر» و «امربه معروف و نهی از منکر» به عنوان همنشین تهجد قرار گرفته است که در ذیل به بررسی آن می­پردازیم:

3-1-1.بررسی همنشینی«انفاق» و « تهجد »

انفاق از ریشه‌ی «ن ف ق» مشتق شده و به معنای کم شدن، هزینه کردن، مخفی کردن و پوشاندن است (فیروزآبادی،۱۴۱۷ق: ۱۲۲۷؛ راغب اصفهانی،1412ق: 819). در کاربرد رایج قرآن کریم و متون دینی، «انفاق» اصطلاحاً به اعطای مال یا چیزی دیگر در راه خدا به فقیران و دیگر افراد نیازمند گفته می­شود (سجادی،۱۳۵۷ق: ۳۲۳). هم­چنین تعبیرهایی هم­چون صدقه، زکات، قرض­الحسنه که از مصادیق انفاق می‌باشند در قرآن به کار رفته است. واژه‌ی «انفاق» و مشتقات آن 86 بار در قرآن به کار رفته است.در سور سجده/16؛ مزمل/20؛ آل­عمران/17؛ ذاریات/19؛ فرقان/67، خداوند یکی از خصوصیات متهجدین را انفاق بیان می­کند. در این آیات کسانی که خود را از بخل و حرص باز می­دارند و در اموالشان حقی برای سائل و تهدیدستان قائلند همنشین تهجد معرفی شده­اند. گویا انفاق دلیلی برای کسب توفیق تهجدآنان بیان شده است.

3-1-2.بررسی همنشینی«زکات» و « تهجد »

زکو: زکاه: در اصل به معنای نمو و زیادت است. و آن در امور دنیوی و اخروی بکار می­رود. در اصطلاح به آنچه انسان از اموال خود به عنوان زکات به فقرا می­پردازد، اطلاق می­شود. وعلت این تسمیه آن است که در آن امید برکت و زیادت، یا تزکیه و نمو نفس یا هر دو وجود دارد. در قرآن کریم زکات و نماز کنار همدیگر آمده زیرا با طهارت و تزکیه نفس است که انسان در دنیا به صفات پسندیده آراسته می­شود و در آخرت استحقاق اجر و پاداش می­یابد. تزکیه انسان نسبت به خودش، دو گونه است: یکی با عمل، که پسندیده است (شمس/9). دوم با زبان یعنی اینکه انسان، خویش را بستاید و مورد مدح قرار دهد و این مذموم و زشت است. چنان­که خداوند از آن نهی نموده­است (نجم/32) (راغب اصفهانی، 1412ق: 381).زکات و مشتقات آن 56 بار در قرآن ذکر شده است. خداوند در سوره مزمل/20، زکات را همنشین تهجد قرار داده است و یکی از خصوصیات متهجدین را پرداخت زکات بیان کرده است و فرموده: کسانی که عبادت­های شبانه دارند و زکات دهند و هر کار خوبی برای خود پیش می­فرستند، آن­را نزد خدا بهتر و با پاداش بزرگ­تر باز خواهند یافت. در این آیه خداوند یکی از خصوصیات متهجدین را پرداخت زکات می­داند و به متهجدین و کسانی که زکات می­دهند مژده پاداش بزرگ و نامعلوم را می­دهد که گویای اهمیت بالای این دو امر می­باشد.

3-1-3.بررسی همنشینی«صبر» و « تهجد »

صبر به معنای خویشتن­داری در سختی و تنگی می­باشد. به­طور کلی صبر، خودداری و حبس نفس است از آنچه شرع و عقل، اقتضا و حکم می­کند. بنابراین «صبر» لفظ عامی است که به حسب اختلاف مورد، معنای آن متفاوت می­شود. مثلا اگر شکیبایی در مصیبت باشد، آن­را «صبر» می­گویند و ضد آن جزع (بی­تابی) است. و اگر شکیبایی در جنگ باشد آن­را شجاعت و دلیری می­گویند و ضد آن­را جُبن (ترس) است. و اگر شکیبایی در حوادث ناگوار باشد، آن­را سعه صدر می­گویند و ضد آن­را ضجر و دلتنگی است (راغب اصفهانی، 1412ق،: 474). مشتقات صبر 93 بار در قرآن ذکر شده است که تکرار زیاد آن نشانده اهمیت موضوع می­باشد. خداوند در سور مزمل/10؛ آل­عمران/17؛ طه/130-132؛ طور/48؛ ق/39؛ زمر/10؛ انسان/24، صبر را همنشین تهجد معرفی کرده است. تکرار بالای همنشینی صبر و تهجد گویای این امر است که انسان متهجد حتما باید این خصیصه را داشته باشد تا بتواند با صبوری، سختی عبادت شبانه را بر خود هموار و شیرین سازد. بیشترین تاکید صبردر این آیات، صبر بر حکم خدا، گناه نکردن و صبر بر آزار مشرکان می­باشد و بیان نموده است که صابرین پادششان را کامل و بدون حساب دریافت می­کنند.

3-1-4. بررسی همنشینی«امربه معروف ونهی ازمنکر»و«تهجد»

تعریف و برداشتی که از امر به معروف و نهی­از منکر می شود، برحسب نوع معنایی که از واژه «معروف» و «منکر» اراده می شود و نیز بر حسب تفسیری که از امر و نهی و مصادیق و مراتب آن می­شود و بالاخره بر حسب مرجع اعمال­کننده آن یعنی آمر و ناهی، متفاوت می­باشد. در تبیین معنای معروف و منکر، اقوال گوناگونی ارائه شده است؛ برخی معنای معروف و منکر را همان واجبات و محرمات می دانند و برخی دیگر مستحبات و مکروهات را نیز به معنای این دو افزوده اند (فاضل مقداد، 1368ق:57؛58). علاوه بر این، در تبیین مفهوم این دو واژه مرجع تشخیص (شرع و عقل) نیز لحاظ شده است (راغب اصفهانی،1412ق:331). معروف به معنای آن چه که با ذائقه افراد یک جامعه سازگار و در میان آنان مرسوم و متداول باشد، دانسته می شود (طباطبایی،1417ق:2/ 236)؛ در این معنا مرجع تشخیص معروف علاوه بر عقل و شرع، عرف اجتماعی نیز می­باشد. بررسی آیه 114 سوره آل­عمران حاکی از آن است که امربه­معروف و نهی از منکر نیز یکی از هم­نشینان تهجد ذکر شده است و یکی از خصوصیات متهجدین این است که اوامر و نواهی خدا را می پذیرند و دیگران را نیز امربه معروف و نهی از منکر می­کنند.

از بررسی همنشینان تهجد مشخص می شود که واژگان انفاق، زکات، صبر و امربه­معروف و نهی از منکر از حیث غایت و هدف نهایی که شخص به آن می­رسد و هم از حیث راه وصول به قرب الهی، هم­سو با تهجد می­باشد. شخص برای رسیدن به تهجد لازم است راه منتهی به مقصد را با طی مشقت برخود  هموار سازد تا راه قرب الهی برای او فراهم آید. این معنا را به صورت مشترک در محور معنایی آیات ذکر شده می­توان به عنوان هم­نشین با تهجد دید. در نتیجه کسانی که این خصوصیات را دارا باشند، می­توانند توفیق تهجد را کسب نمایند.

3-2. واژگان غایت تهجد

در این بخش از همنشینان، به بررسی آیاتی که غایت تهجد را بیان می­کند می­پردازیم:

3-2-1. محمود    

در آیه «وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسىَ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا محَّْمُودًا؛ و پاسى از شب را (از خواب برخيز، و) قرآن (و نماز) بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد. اسرا/79». ابن عباس می­گويد مراد از «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ»يعنى اى پيامبر، شب را نماز بخوان. «نافِلَةً لَكَ»: نمازهايى كه در شب مى‏خوانى، براى تو غنيمتى است. البته نماز شب، بر پيامبر واجب بود ولى براى ديگران مستحب است. برخى گويند: يعنى نماز شب، براى تو و ديگران، نافله است. علت اينكه فقط پيامبر را مخاطب ساخته، اين است كه: ديگران را تشويق كند كه به حضرت اقتدا و سنتش را پيروى كنند (طبرسی، 1372ش، ‏6: 670). «عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»:هر گاه خداوند، «عسى»را بكار برد، معناى آن وجوب و لزوم است. «مقام» نيز به معناى «بعث» می­باشد. يعنى: اگر اين دستورات را انجام دهى، خداوند در روز قيامت، به نحوى شايسته و پسنديده، ترا مبعوث مى‏كند.ممكن است «بعث» را به معناى «اقامه» بگيريم. بنابراين معناى آيه، اين است: خداوند ترا در مقامى ستوده، وامى‏دارد كه اولين و آخرين ترا ستايش كنند. اين مقام، همان مقام شفاعت است كه پيامبر در آن مقام، بر تمام خلائق، شرافت و برترى پيدا مى‏كند. در اين مقام، هر چه از او سؤال كنند، عطا مى‏كند و هر كس از او شفاعت بخواهد، شفاعتش مى‏كند، مفسران قرآن كريم، اتفاق دارند كه: «مقام محمود» همان مقام شفاعت است. بنابراين پیامبر گرامی اسلام، اول شفاعت كننده و اول كسى است كه شفاعت او به­درگاه خدا قبول مى‏شود(همان: 671). مقام محمود، فقط یکبار در قرآن ذکر شده است که خداوند آن­را همنشین تهجد قرار داد و پیامبر را اولین کسی می­دانند که به واسطه تهجد به مقام شفاعت نائل گردید. و در مرحله بعد، دیگر انسان­ها نیز می­توانند در گرو تهجد به این مقام نائل گردند. هر­کس بر پایه لیاقت و شایستگی می­تواند درجه­ای از آن مقام را به­ دست ­آورد. اصولا خداوند کریم اراده کرده ­است هر کسی را به اندازه شایستگیش به او عنایت فرماید. انسان­هایی که توانستند در عالم امکان تصرف کنند و کار خدایی کنند به این مرتبه نرسیدند مگر از طریق عبودیت و بندگی.

3-2-2. محسنین

درآیه« ءَاخِذِينَ مَا ءَاتَئهُمْ رَبهُُّمْ  إِنهَُّمْ كاَنُواْ قَبْلَ ذَالِكَ محُْسِنِينَ؛و آنچه پروردگارشان به آنها بخشيده دريافت مى‏دارند، زيرا پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند.ذاریات/16» يعنى آنها قابليت آنچه را كه پروردگار مهربان به آنها اعطاء كرده دارند در حالى كه از خداوند و از آنچه به آنها داده راضى‏اند. اين معنا از تعبير به «آخذين» و« ايتاء» و از نسبت ايتاء به پروردگارشان فهميده مى‏شود. اين آيه مطالب قبل خود را تعليل كرده مى‏فرمايد: اگر متقين چنين وضعى دارند به خاطر اين است كه قبلا يعنى در دنيا در اعمالشان نيكوكار بودند، و اعمال نيكى داشتند(طباطبایی، 1417ق، ‏18: 369). در این آیه با توجه به آیات بعد، خداوند کسانی را که ساعات کمی از شب می­خوابند و در هنگام سحر استغفار می­کنند را با عبارت «محسنین» خطاب می­کند و آن­را همنشین تهجد قرار داده­است. گویا تهجد شبانه مقدمه­ای برای رسیدن به این مقام می­باشد. در قرآن کریم لفظ «المحسنین»30 بار در 14 سوره و به صورت معرفه تکرارشده است ولی لفظ «محسنین» فقط یکبار و به صورت نکره برای متهجدین ذکر شده است. شاید علت نکره آمدن آن این باشد که خداوند در 30 بار تکرار «المحسنین» به اعمالی مانند جهاد، طلاق با احترام، انفاق و اعمال خوبی که برای همه ظاهر و آشکار بود اشاره می­کند ولی لفظ نکره «محسنین» مربوط به کسانی است که مخفیانه در نیمه­های شب به تهجد می­پردازند و برای دیگران قابل شناخت نمی­باشند و این نیز می­تواند اشاره­ای باشد به اعجاز قرآن که به ریزترین مسائل دقت شده است که این نیز دلیلی بر فوق بشری بودن این کتاب می­باشد.

3-2-3.عبادالرحمن

در آیه «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا؛فرقان/63». مراد از عبادالرحمن، بندگان مخلص خداوند می­باشد که خدا را عبادت می­کنند و با تکبر در زمین راه نمی­روند و در برخورد با جاهلان با خوبی با آنان رفتار می­کنند. و گروهی گفته­اند که مراد کسانی هستند که تسلیم معصیت خداوند نمی­شوند (طوسی، بی­تا، ‏7: 505). «عبادالرحمن» فقط دوبار در قرآن ( زخرف/19؛ فرقان/63) ذکر شده است که خداوند در سوره فرقان آن دسته از بندگانش را که به تهجد مشغول می­شوند، عبادالرحمن خطاب می­کند و آن را همنشین و غایت تهجد بیان می­دارد. در سوره زخرف نیز خداوند این لفظ را برای فرشتگان نیز استفاده نموده است. گویا خداوند فقط فرشتگان و انسان­هایی را که تهجد شبانه دارند، با این نام خطاب می­کند.  بررسی­ها نشان می­دهد که این مقاماتی که در قرآن بیان شده، فقط به وسیله تهجد کسب می­شود. و خداوند در هیج جای قرآن راه رسیدن به این مقامات را عامل دیگری ذکر نکرده است و این خود گویای اهمیت تهجد در قرآن می­باشد. و تهجد این خاصيت را دارد كه آدمى را به سوى این مقامات هدايت نموده و به سعادت، بشارت ‏دهد.

منابع

1ز ابن عطيه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، بیروت: دارالكتب العلميه، اول، 1422 ق.

2. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم، لسان العرب، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، بيروت - لبنان، سوم، 1414 ق.

3. ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقائيس اللغة، قم : انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، اول، 1404 ق.

4. اصفهانى، حسين بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، در يك جلد، دار العلم - الدار الشامية، لبنان - سوريه، اول، 1412 ه‍ ق.

5. آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، بيروت: دار الكتب العلمية، اول، 1415 ق.

6. سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ایران: شرکت مؤلفان و مترجمان، ۱۳۵۷ش.

7. جوهری، اسماعیل بن حمار، تحقیق/ احمد عبدالغفور عطار،الصحاح، بیروت: دارالعلم الملایین، 1404 ق.

8. صفوی، کوروش، درآمدی بر معناشناسی، تهران: انتشارات سوره مهر، 1379ش.

9. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم‏: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه پنجم، 1417ق.

10. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران:  انتشارات ناصر خسرو، سوم، 1372 ش.

11. طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير. جامع البيان فى تفسير القرآن. بیروت: دار المعرفه، اول، 1412 ه ق .

12. طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، تهران: كتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416‍ ق.

13. طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، بیروت: دار احياء التراث العربى، اول، بی­تا.

14. فاضل مقداد، النافع لیوم الحشر فی شرح باب الحادی عشر، کتابفروشی علامه، 1368ش.

15. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، قم: نشر هجرت، دوم، 1410 ق.

16. فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب، بصائرذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، بیروت: احیاء التراث الاسلامی، 1416 ق.

17. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران: مركز الكتاب للترجمة و النشر، اول، 1402 ق.

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[سه شنبه 1398-02-17] [ 08:25:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تفسیرعرفانی ...

تفسیر از ماده «فسر»، در لغت به معنای کشف آنچه پوشیده است و کشف مراد لفظ مشکل به ‏‎ ‎‏کار می‌رود.‏‎‏ و در اصطلاح تفسیر، علمی است که به وسیله آن، ‏‎ ‎‏بیان معانی و استخراج احکام کتاب خدای متعال فهمیده می‌شود.‎‏ به تعبیر دیگر، اظهار معانی آیات ‏‎ ‎‏قرآن و کشف مقاصد و مدلول‌های آن، تفسیر نامیده می‌شود.‏‎

تفسیرعرفانی

تفسیرعرفانی‏ ‏‏یکی از روش های تفسیر قرآن، روش تفسیر عرفانی آیات است. این تفسیر که از آن به تفسیر «رمزی » یا «اشاری » نیز یاد می شود، عهده دار بیان باطن آیات قرآن و بیان معانی رمزی و اشاری آنهاست. این نحوه از تفسیر مبتنی بر آموخته های ذوقی و عرفانی و مبانی سیر و سلوک است و از طریق کشف و شهود به دست می آید؛در تفسیر عرفانی به پنج نکته اساسی توجه شده است:‏
‏‏1.تفسیر عرفانی اساساً تأویل است؛ نه تفسیر. ‏
‏‏2. تأویل مورد نظر در تفسیر اشاری، از باطن آیات صورت می‌گیرد.‏
‏‏3. معنای ظاهری به صورت غیرآشکار، به معنای باطنی اشاره دارد؛ بنابراین، میان ‏‎ ‎‏این دو معنا به صورت اشاره، ارتباط و مناسبت وجود دارد.‏
‏‏4. به دست آوردن این ارتباط پنهانی، به رویکرد عرفانی نسبت به آیات قرآن نیاز دارد که بالطبع ‏‎ ‎‏سیر و سلوک و دست‌یابی به مراتب سلوک عرفانی را می‌طلبد؛ از این رو، این اشاره ‏‎ ‎‏پنهانی برای اهل سیر و سلوک آشکار است. ‏
‏‏5. تفسیر باطنی، تفسیر ظاهری را نفی نمی‌کند؛ بنابراین می‌تواند، معنای ظاهری و ‏‎ ‎‏باطنی آیات، همزمان قصد شده باشد؛ از این جهت، تفسیر عرفانی با تفسیر باطنی ‏‎ ‎‏متفاوت است، زیرا طرفداران تفسیر باطنی معتقدند که تنها همان معنای باطنی مورد نظر ‏‎ ‎‎‏است و معنای ظاهری، بی آن‌که مورد نظر باشد، تنها نقش رهگذاری به تفسیر باطنی را ‎‏ایفا می‌کند.‏‎
‏‏ امام خمینی معتقدند که قرآن و روایات، به ویژه ادعیه اهل بیت، سرشار از بیانات ‏‎ ‎‏عرفانی است؛ عباراتی که تنها بر اساس مبانی نظری عرفان قابل تفسیرند، و این، به ‎‏معنای مُجاز بودن چنین کاربردی نیز هست.‏


مبانی تفسیر عرفانی
1- ذو مراتب بودن قرآن
‏‏مهم‌ترین مبنایی که عرفا در تفسیر عرفانی، بر آن تکیه می‌کنند، این است که قرآن به رغم تنزل از آن حقیقت والای خود و اسارت در محدود الفاظ، همچنان به این ‎‏الفاظ و عبارات محدود نمی‌گردد، بلکه در ورای این عبارات، از مراتب معنایی متعدد ‏‎برخوردار است که در روایت، از آن به بطن قرآن تعبیر شده است. پیامبر اکرم(ص) در ‎‏روایت معروفی فرمود:‏‏‏ «ما من آیة فی القرآن إلا ولها ظهر وبطن» ‏‏؛ هیچ آیه‌ای در قرآن نیست،مگر ‏‎ ‎‏آن که دارای ظاهر و باطن است.
2- مراتب داشتن فهم قرآن‏
اگر پذیرفتیم که قرآن دارای مراتب است، پس پذیرش تفاوت مراتب فهم قرآن نیز ‏‎ ‎‏اجتناب ناپذیر خواهد بود. شاید بتوان، قرآن را از این جهت ، به اقیانوسی ژرف تشبیه ‏‎ ‎‏کرد که در هر مرتبه آن، گوهرهای گرانبهایی نهفته است و هرکس به فراخور توانمندی ‏‎ ‎‏و امکانات غوص و فرو رفتن در سطوح مختلف آن، می‌تواند از گوهرهای آن بهره ‏‎ ‎‏بگیرد.‏ تفاوت سطح تفسیر عرفانی به اختلاف مراتب سلوکی مفسّران ‏‎ ‎‏باز می‌گردد و عارفان بر این نکته تأکید دارند که مراتب درک و فهم آدمی‌ متفاوت ‏‎ ‎‏است؛ از این رو، نباید فهم‌های متفاوت را متناقض دانست.‏
3- طهارت باطن، شرط رویکرد به قرآن‏قرآن کریم در آیه شریفه ‏‏لاَ یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ‏ به این حقیقت تصریح کرده ‏‎ ‎‏است که فهم معانی وحی و دریافت اسرار آن، برای کسی که در دلش کبر،‏‎ هواخواهی یا محبّت دنیا باشد یا به انجام گناه اصرار داشته باشد یا ایمان در دلش ‏‎ ‎‏جایگزین و استوار نشده باشد یا به طور ضعیف تحقق یافته باشد… ممکن نیست، زیرا ‏‎ ‎‏تمام این‌ها حجاب‌های فهمند.‏‎
4-اهل بیت‏‏(علیه السلام)‏‏، مخاطبان واقعی قرآن‏ با توجه به روایت ‏‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏‏ قرآن را کسی می‌شناسد که مخاطب آن ‏‎ ‎‏است، بدست می آیدکه مخاطب واقعی ‏‎ ‎‏قرآن اهل بیت هستند؛ بدین جهت، آخرین و نهایی‌ترین مراتب فهم و تفسیر قرآن، دراختیار آنان است؛ لذا آنچه علماء واندیشوران بدان دست می‌یابند، آخرین مرتبه ‎‏ژرفای معنایی قرآن نیست و عمیق‌ترین لایه‌های آن، ویژه خاندان عصمت است.
5- کتاب و سنّت، معیار سنجش تفسیر عرفانی‏ با مخاطبِ واقعی دانستنِ اهل بیت(در مبنای پیشین مطرح شد که امامان معصوم مفسّران واقعی قرآن ‏‎هستند) بر این ‏‎ ‎‏نکته تأکید می‌شود که در تفسیرها و تأویل‌ها، باید نگرش اهل بیت‏‏(علیهم السلام)‏‏ در آیات قرآن ‏‎ ‎‏مورد نظر باشد، زیرا حرف نهایی درباره قرآن، از آنِ آنان است.‏ اشکالات تفسیر عرفانی
برخی، اشکالاتی را نسبت به تفسیرعرفانی قرآن مطرح کرده انداز جمله: 1- تفسیر عرفانی این ادعا را دارد که نتیجه کشف شهود است، حال چگونه می توان یقین پیدا کردکه این کشف حقانی است و شیطانی و نفسانی نیست. 2- اشکال دیگر آن است که کشف یک تجربه است و تجربه را نمی‌توان به دیگران منتقل کرد (مثل تجربه استشمام عطرکه قابل انتقال نیست) حال چطور این کشفیات را به دیگران منتقل شده، در صورتی که به اتفاق آرای عرفا، یافته‌های عرفانی قابل انتقال به دیگران نیستند.
3- برداشت‌های عجیبی که در تفسیر عرفانی از قرآن می‌شود، نه‌تنها با قرآن سازگار نیست، بلکه ضد قرآن است، از این رو تمام معانی که در تفسیر عرفانی آمده با هیچ عقل و منطقی نمی‌توان تفسیر قرآن دانست.


منابع:
1. قادری، محمد، بررسی تفسیر عرفانی قرآن کریم،مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد1
2. نصیری، علی، مبانی تفسیر عرفانی امام خمینی (ره) برگرفته از سایت http://www.imam-khomeini.ir
3. http://iqna.ir/fa/news/3655699

4. https://hawzah.net/fa/article/view/

 

 

 

 

 

مدرسه علمیه عالی و تخصصی الزهراء(س)
گرگان

فروردین 98

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1398-02-14] [ 09:30:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چند دقیقه تدبر (تفسیرآیات ا تا 5 سوره لقمان ) ...

بسم الله الرحمان الرحیم 

الم(1)تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ(2) هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ (3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4) أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)

نكته ‏ها:

از مجموع بيست و نه سوره قرآن كه با حروف مقطّعه آغاز مى‏شود، در بيست و چهار مورد، پس از آن حروف، عظمت قرآن مطرح شده، شايد بيانگر آن است كه قرآن از همين حروف الفبا كه در اختيار شماست تأليف يافته، ولى هيچ كس از شما نمى‏تواند همانند آن را بياورد.عموم نويسندگان، كتابِ خود را خالى از نقص نديده و به خاطر نقص‏ها و اشكالات كتابشان، از خواننده عذرخواهى مى‏كنند و از پيشنهادها و انتقادها استقبال مى‏كنند؛ تنها خداوند است كه درباره‏ى كتاب خود با صراحت مى‏فرمايد: «الْكِتابِ الْحَكِيمِ» تمام آياتش، محكم و بر اساس حكمت است. كتابى استوار و خلل‏ناپذير كه هيچ نقص و عيبى در آن راه ندارد. نماز، جامع همه‏ى كمالات معنوى است مانند: طهارت، تلاوت قرآن، اقرار به توحيد و نبوّت و ولايت، ذكر و دعا، سلام، قيام، ركوع، سجود و توجّه به حقّ؛ و زكات جبران همه‏ى كاستى‏هاى مادّى است. در قرآن، مفهوم «زكات»، گسترده‏تر از آن است كه در فقه آمده، زيرا علاوه بر زكاتِ فقهى، عموم كمك‏هاى مالى را شامل مى‏شود. خداوند در يك جا، قرآن را مايه‏ى هدايت متّقين مى‏خواند،«هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» (بقره/2) و در جاى ديگر آن را مايه‏ى هدايت و بشارت مؤمنان مى‏داند، «هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ» (نمل/1) و در اين سوره نیز قرآن را مايه‏ى هدايت و رحمت براى نيكوكاران مى‏شمرد، «هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ»، در نتیجه قرآن مراحل سه گانه‏ى تكامل را در بردارد و مايه‏ى هدايت، بشارت و رحمت است. از این آیات استفاده مى‏شود كه رستگارى بر اساس توفيق و هدايت پروردگار حاصل مى‏شود، كه البتّه آن نيز در سايه‏ى تلاش و مجاهده، به انسان داده مى‏شود، چنانكه در جاى ديگر مى‏خوانيم:«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»(عنکبوت/69). آنان كه در راه ما تلاش و مجاهده كردند، ما راه را به آنان نشان داديم و همانا خداوند با نيكوكاران است. (1)

پيام‏ها:

1.” كتاب” به لفظ” حكيم” توصيف شده است و اين دلالت دارد بر اينكه هيچ لهو الحديثى در آن وجود ندارد، بلكه نقطه ضعف و درزى ندارد كه سخن باطل و لهو الحديث بخواهد آن را پر كند، و نيز آن را به دو وصف” هدى” و” رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ” توصيف كرد تا صفت حكيم بودن قرآن را تكميل كند، پس قرآن ما را به سوى واقع و حق هدايت مى‏كند، و به واقع نيز مى‏رساند، نه مثل لهو الحديث كه انسان را از مهمش باز داشته، و به واقعى نمى‏رساند، و نيز قرآن رحمت است، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد. كلمه” لهو” به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى‏كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند.(2)

2.در این آیات محسنين را با سه وصف، توصيف كرده است و مى‏گويد:” آنها كسانى‏هستند كه نماز را بر پا مى‏دارند، زكات را ادا مى‏كنند، و به آخرت يقين دارند. پيوند آنها با خالق از طريق نماز، و با خلق خدا از طريق زكات، قطعى است و يقين آنها به دادگاه قيامت انگيزه نيرومندى است براى پرهيز از گناه و براى انجام وظائف.(3)

3.در عبارت «ُولئِكَ عَلى‏ هُدىً‏ » تعبير به على كه براى استعلاء است شامل جميع انحاء هدايت ميشود كه تمام آنها را بدست آورده‏اند يعنى هيچگونه لغزشى در امر دين نداشتند چه درباره علميات از عقايد حقه و معرفت به احكام دينيه عمليه و اخلاقيه و عمليات قدمى بر خلاف آن برنداشته و به تمام دستورات آن عمل كرده.

4.عبارت «مِنْ رَبِّهِمْ» ‏ دلالت دارد كه اينها نه اينكه مستقل به اين امور باشند بلكه فقط قابليت تفضلات الهى را داشتند و خداوند هم به آنها افاضه فرمود.

5.در جمله «وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، ‏ فلاح به معنای رستگاريست و رستگارى بر كسى كه كوچكترين عقوبتى و بليتى داشته باشد، صدق نميكند. (4)

6- اقامه‏ى نماز و پرداخت زكات بايد سيره‏ى دائمى باشد. ( «يُقِيمُونَ» و «يُؤْتُونَ»، در قالب مضارع آمده كه نشان استمرار است)و رستگارى، مخصوص كسانى است كه اهل نماز، زكات و يقين به آخرت باشند. (5)

منابع

1- قرائتى، محسن، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - ايران - تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش. ج‏7، ص   226-227.

2-طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ايران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش. ج‏16 ، ص  313

3-طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، 14جلد، اسلام - ايران - تهران، چاپ: 2، 1369 ه.ش. ج‏10  ،ص  412

4- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش. ج‏17  ،ص  10-11

5-قرائتى، محسن، همان،  ج‏7، ص   228

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[سه شنبه 1398-02-10] [ 08:55:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  پاسخ شبهه اعجاز علمی بحث بِکرزایی و زوجیت ...

پژوهشگر: احترام خیامی

 

قرآن مجید این سرمایه ی عظیم بشریت، زمانی از مهجور بودن بیرون می آید که به فرستاده شدن آن از طرف خداوند متعال ایمان داشته باشیم، هرچند تسلیم در برابر پروردگار قادر، یقین به این کتاب را در قلبها بارور می کند و بهره مندی از هدایت آن را محقق می سازد اما در عین حال تحقیق در ابعاد مختلف اعجاز این کتاب آسمانی می تواند زمینه ساز تقویت ایمان گردد.

در آیات متعدد از قرآن کریم به مباحث علمی اشاره شده است که هیچیک از تمدن های بشری در عصر نزول از آن آگاهی نداشته و قرآن از اسرار آن ها پرده برداشته است به گونه ای که با گذشت قرنها،اکنون مورد تایید دانشمندان قرار گرفته، لذا طرح این مطالب علمی در قرآن، اعجاز علمی این کتاب آسمانی محسوب می شود. یکی از مصادیق اعجاز علمی قرآن بحث زوجیت اشیاء است که خداوند در آیه 49سوره ذاریات می فرمایند: ” وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ” و از هرچیزی دو گونه آفریدیم، امید که شما عبرت بگیرید.

حال با توجه به این مسئله سوال و شبهه ای مطرح شده: اینکه قرآن تاکید می کند که خداوند هر موجودی را جفت آفریده است اما در واقع موجوداتی هستند که به صورت فردی تولید مثل می کنند مانند: برخی کرم ها و باکتری ها که تخمکهای نر و ماده درونشان وجود دارد یعنی همان( بکر زایی) و این دو با فرموده ی قرآن تناقض دارند.

در پاسخ به این سوال ابتدا باید بگوییم که آیاتی دیگری نیز وجود دارند که در آنها بحث زوجیت مطرح شده، مانند:” وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ…"1 و از هرگونه میوه ای در آن(زمین) جفت قرار داد و ” أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ"2 مگر در زمین ننگریسته اید که چقدر در آن از هرگونه جفت های زیبا رویانیده ایم و همچنین آیه ” سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ"3 پاک( خدایی) که از آنچه زمین می رویاند و نیز از خودشان و از آنچه نمی دانند، همه را جفت گردانیده.

با توجه به این مجموعه آیات خداوند فرموده اند: که همه چیز را زوج آفریدیم اما نفرموده اند که از همه چیز نر و ماده آفریدیم. لذا ما نباید به هرچیزی به دید جنسی بنگریم یعنی زوجیت در این آیات یه معنی اصناف و انواع مختلف است.اما تردیدی نیست که مونث و مذکر نیز از مصادیق زوجیت هستند و در بسیاری از آیات بکار رفته ولی عمومیت ندارد. زوج در همه جا به معنای نر و ماده نیست بلکه به معنای دو تایی شدن یعنی با هم جمع شدن  اصناف مختلف و متنوع یک گروه است لذا به هرچیزی که متضاد آن و مقارن دیگری باشد مثل(شب و روز، مثبت و منفی و…) نیز اطلاق می شود که در روایات معصومین نیز  وارد شده است.4 که امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «در رابطه با زوجیت موجودات خداوند میان چیزهایی که با هم دشمن اند الفت برقرار کرده و میان چیزهایی که با هم الفت دارند دوری افکنده و با جدایی افکندن میان آنچه با هم الفت دارند دلالت بر جدایی افکننده و با الفت دادن میان آنچه با هم تضاد دارند دلالت بر تالیف کننده دارد این همان چیزی است که خداوند در قرآن فرموده است: «وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»5. و همچنین اما رضا (علیه السلام) می فرمایند: «خداوند اشیاء جهان را متضاد آفریده تا روشن شود برای او ضدی نیست و آنها را باهم قرین معلوم شود قرینه ای برای او نیست. نور را ضد ظلمت، خشکی را ضد تری، خشونت را ضد نرمی و سرما را ضد گرما قرار داده، در عین حال اشیاء متضاد را جمع کرده و موجودات را جمع کرده و موجودات نزدیک به هم را از هم جدا نموده تا اینکه جدایی دلیل بر جداکننده و آن پیوستگی دلیل بر پیوند دهنده باشد و این معنی آیه « وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»6. پس در جمع بندی این پاسخ می توان گفت: منظور از زوج در همه جا به معنای نر و ماده نیست بلکه طبق آیات و روایت به معنای اصناف و انواع مختلف اطلاق می شود البته نر و ماده از مصادیق زوج به حساب می آیند. و پاسخ دوم: انسان تا قرن ها گمان می کرد که مساله زوجیت و وجود جنسی نر و ماده فقط در مورد بشر و حیوانات و برخی روییدنی ها مانند: خرماست اما دانشمند معروف سوئدی دکار لینه نظریه ای  خود را مبنی بر وجود نر و ماده در بین گیاهان ارائه نموده و مورد استقبال دانشمندان بسیاری قرار گرفته7. و سپس کشف کردند که موارد از ذرات ریزی  به اسم (اتم) تشکیل شده است8. و هر اتم از الکترون با بار منفی و پروتن ها با بار مثبت تشکسل شده است. لذا زوجیت در همه موجودات وجود دارد. و فرموده ی خداوند در قرآن که تمام موجودات زوج آفریده شده اند. این مساله در مورد موجودات (بکرزا) هم صادق است زیراهمانطور که گفتیم ماده زا الکترون ها و پروتن ها تشکیل شده اند.

جمع بندی

کلمه زوج منحصر در معنای نر و ماده نیست و به هریک از دو چیز که قرینه یا مقارن یا مشابه و یا متضاد باشند اطلاق می شود. امروه از جهت علمی ثابت شده است که مسئله زوجیت که در قرآن بیان شده در تمام موجودات جریان دارد چراکه هر اتم متشکل از الکترون با بار منفی و پروتن با بارمثبت است. لذا باید گفت معنای زوج اعم است. پس قاعده زوجیت عمومی و آنچه در قرآن بیان شده تعارضی با بکرزایی ندارد.

پی نوشت:

1- سوره رعد، آیه 3

2- سوره شعراء، آیه 7

3-  سوره یس، آیه 36

4-  حسین حسینی شاه عظیمی، تفسیر اثنی عشری، تهران، انتشارات میقات، 1363،.

5-  محمد باقر مجلسی،بحارالانوار، ج4، 305

6-  عبدعلی ابن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج5، ص130

7-  پی یر روسو، تاریخ علوم، 354 و408، ترجمه حسین صفاری و گوهر نجفی، به نقل از www.paoskgoo.ir

8-  ناصر مکارم شیرازی، برگزیده تفسیر نمونه، تنظیم احمدعلی بابایی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1386.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1398-01-31] [ 09:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  اعتدال در سیره پیامبر(ص) ...

 

پژوهشگر: مدیحه برزگر

چکیده

        اعتدال اصلی است که برتمام تعلیمات اسلام احاطه داردوبایدآدمی رابرای رسیدن به آن تشویق نمود.

این مقاله باهدف شناسایی اعتدال در سیره پیامبر(ص)تنظیم ودرآن تلاش گردیده تابه این سوال پاسخ داده شود که قلمرو اعتدال در سیره پیامبر (ص)به چه میزان بوده است.

مطالعه از نوع مطالعات توصیفی وروش به کار رفته در این مقاله اسنادی است درروش اسنادی محقق باتوجه به سوالات واهداف درنظرگرفته شده تلاش می نماید تامنابع مرتبط رابررسی ومورد نقد قرار دهد.داده های مورد نظر بااستفاده از ابزار فیش جمع آوری وتحلیل داده ها ،با بهره گیری از روش تحلیل محتوا انجام شده است .

از مهمترین یافته های این مطالعه می توان به اعتدال  درعبادت ،راه رفتن ،سخن گفتن ،ودنیا خواهی پیامبراشاره نمود که پیامبر درهمۀ شئون زندگی نه تنها مسلمانان ودین باوران بلکه تمامی انسانهای کرۀ خاکی را درهر عصروزمانه به میانه روی فرا می خواند.

 

واژه های کلیدی:سیره ،پیامبر،اعتدال،میانه روی

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[چهارشنبه 1397-11-10] [ 07:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شاخصه های مردم داری در سیره پیامبر اکرم(ص) ...

پژوهشگر:زهرا گرزین

چکیده

بامطالعه درسیره پیامبرمی توان به خوبی درک کردکه ایشان در زندگی خودشان تنها به معنویات نمی پرداختند بلکه به روابط اجتماعی میان مردم عنایت زیادی داشتند چرا که ایشان مامور به هدایت مردم و رساندن پیام وحی به مردم بودند و لازمه موفقیت در این ماموریت نیز ارتباط  با معنا و قابل درک و روشن با مردم می باشد با سیری در رفتار اجتماعی پیامبر می توان به خوبی آموخت که چطور با مردم می توان به گونه ای موثر عمل کرد. دراین پژوهش باروش اسنادی تلاش شده اصل مردم داری در سیره پیامبر که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است بررسی و معیارهای آن با مراجعه به منابع دینی استخراج شود.

واژگان کلیدی: مردم داری، پیامبراکرم، روابط اجتماعی، معاشرت.

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
 [ 07:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معناشناسی واژگان حوزه گناه در قرآن کریم (قسمت دوم) ...

لغویون در هر زبانی به تشریح معانی واژه­هاپرداخته اند. در زبان عربی هرواژه با توجه به ریشه­ی اصلی خود و ذیل آن مورد بررسی قرار می­گیرند. در قسمت قبل به بررسی واژه­های «ذنب و اثم» پرداختیم در این بخش به معناشناسی واژه جناح می­پردازیم.

جُناح

از دیگر واژگان حوزه­ی گناه، کلمه­ ی «جُناح» می­باشد؛ که لغویون آن را مترادف گناه دانسته اند. در بررسی لغوی این واژه نکاتی به دست می آیدکه به وجه تسمیه جناح به گناه اشاره دارد.

فراهیدی1 هرچند اشاره­ی مستقیمی به واژه جناح نکرده اما در توضیحات مربوط به ریشه این واژه یعنی « ج- ن- ح » اشاره به طرفین نموده و انحراف از میانه به چپ و راست در برخی مشتقات این ریشه بیان کرده است. درباره مشتقات آن می­نویسد: «الرجل يَجْنَح: إذا أقبل على الشي‌ء يعمله بيديه و قد حنى إليه صدره»2؛ وقتی بیان می شود «الرجل يَجْنَح» به این معنی است که مردبه سوی چیزی رفت وآن رابادستش انجام دادوسینه­اش به آن مشتاق گردیدو وقتی می­گوییم: «السفينة تَجْنَح جُنُوحا»3به این معنی است که «إذا انتهت إلى الماء القليل فلزقت بالأرض فلم تمض»4 کشتی به آخرآب کم عمق رسید وبه زمین چسبید ولی آسیب ندید. عبارات«جَناحا الطائر» رابه دستان(بال) پرنده و «جوانِح الصدر» را به دنده­های قفسه­ی سینه که دروسط به یکدیگرمتصل می­شوند تعبیر می­نماید.درنتیجه،فراهیدی معنای ریشه­ی جُناح رادرعدول ازمیانه به طرفین می­داند.

ابن فارس در توضیح و تشریح واژه جناح اینچنین نوشته است که «الجيم و النون و الحاءِ أصلٌ واحدٌ يدلُّ على المَيْلِ و العُدْوان»5 در بیان جناح، آن را از ریشه« ج- ن- ح» می داند که برعدول از وسط به یک طرف  ازعدالت دلالت دارد.«و يقال جنح إلى كذا، أى مَالَ إليه. و سمِّى الجَناحانِ جَناحَيْنِ لميلهما فى الشِّقَّين»6 و درادامه­ی توضیحات بیان می دارد: «که گفته می­شود واژه­ی جنح،به سوی چیزی یعنی انحراف به سوی آن چیز است و علت نامگذاری دو بال پرندگان به جناحین بابت انحراف آن­دو به دو سمت (پرنده) است». «و الجُنَاح: الإثم، سمِّى بذلك لمَيْلِه عن طريق الحقّ »7؛ در تسمیه گناه به جناح، احمد بن فارس عقیده دارد علت آن، انحراف از راه حق است. «و هذا هو الأصل ثمَّ يشتقّ منه، فيُقال للطائفة  من الليل جُنْح و جِنْح »8؛ این معنای جُناح اصل است سپس از آن نامگذاری قطعه ای از شب، به  جُنح مشتق می گردد .

صاحب ابن عباد9 و جوهری فارابی10 در توضیح واژه جناح  همانند فراهیدی و ابن فارس اشاره به گناه کرده اند؛ با این مضمون که در واژه­ی «جُناح »، انحراف از حق نهفته است .ابن عباددرتوضیح واژه­ی«جُناح »؛ واژه­ی تنگی ( التَّضْيِيْقُ) رااضافه می­کند.جوهری درتوضیح عبارت« جُنِحَ البعير» می­نویسد؛ دستان شترازسنگینی بارشکست.

در توضیحات واژه­ ی «جُناح»، دردیدگاه ابن­فارس و راغب اصفهانی می­توان شباهت­ها و تفاوت­هایی را یافت. راغب بیان می دارد که؛ « الجناح: جناح الطائر»11 ریشه جُناح را از « ج- ن- ح»  می داند و جناح ( به فتح جیم ) را بال پرنده معنا می نماید.« وسمي جانبا الشيء جناحيه، فقيل: جناحا السفينة، وجناحا العسكر »12 و به دو طرف هر چیزی  جَناح گوید مانند دو طرف کشتی یا دو طرف لشکر .درتوضیح عبارت«جَنَحَتِ العير في سيرها: أسرعت، كأنها استعانت بجناح »نوشته است؛که به سرعت گرفتن شترگویندچون؛حیوان درهنگام سرعت گرفتن ازدست وپایش کمک می­گیردوواژه­ی «الجِنْحُ» راقسمتی ازشب تاریک می­داند.« و سمي الإثم المائل بالإنسان عن الحق جناحا ثم سمّي كلّ إثم جُنَاحاً، نحو قوله تعالى: لا جُناحَ عَلَيْكُمْ  »13  و سپس بیان می دارد به گناهی که انسان را از حق منحرف می دارد  ، جُناح نام می نهند پس هر گناهی را جُناح می نامند  مانند آیه14 فوق که خداوند متعال می فرماید : گناهی بر شما نیست .

ابن منظور با شباهت ها و تفاوت هایی نسبت به دیگرلغویون مطالبی درتوضیح ریشه « ج- ن- ح » و واژه جناح آورده است؛ « جَنَحَ إِليه ، يَجْنَحُ و يَجْنُحُ جُنُوحاً، و اجْتَنحَ: مالَ »15؛ که  واژه جَنَحَ  و مشتقات آن را به معنای  عدول از وسط به یک طرف وگناه وتنگی ومشقّت گرفته است . در این باره به آیه­ای از قرآن کریم اشاره دارد که :«  و قال الله عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها16؛ أَي إِن مالوا إِليك  فَمِلْ إِليها»17 : خداوند می فرماید ( ای پیامبر ) اگر ( مشرکین)  به سوی صلح منحرف ( مایل ) شدند پس تو نیز به آن منحرف ( مایل ) شو . او در ادامه نوشتار اینچنین بیان می نماید « الجُناح، بالضم: الميل إِلى الإِثم، و قيل: هو الإِثم عامّة. و الجُناحُ: ما تُحُمِّلَ من الهَمِّ و الأَذى »18که  جُناح را انحراف به سوی گناه می داند و بیان می دارد که آن به گناه به صورت عموم گفته می شود . و« الجُناحُ » آنچه که از غصه و اذیت تحمل شود را گویند . و در ادامه می نویسد : « و أَصل ذلك من الجُناح الذي هو الإِثم. و قال أَبو الهيثم في قوله عز و جل: وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ19؛ الجُناح: الجناية و الجُرْمُ»20 و اصل آن از جُناح که به معنی اثم است گرفته شده و به نقل از ابوالهیثم می گوید : درباره فرموده خداوند (آیه فوق) واژه­ی« الجُناح »به معنی جنایت و جرم است . در روایتی از ابن عباس آورده است :«   في حديث ابن عباس في مال اليتيم: إِني لأَجْنَحُ أَن آكُلَ منه  ،أَي أَرى الأَكل منه جُناحاً و هو الإِثم  »21 در خوردن مال یتیم ، ابن­عباس می گوید که منحرف نمی شوم با خوردن از آن مال ، یعنی ابن­عباس خوردن مال یتیم را جُناح به معنای گناه می دیده است.

فیروزآبادی به برخی نکات ذکر شده در کتب لغویون اشاره دارد اما تذکره ای دیگر را یادآور می گردد و بیان می دارد که « وامّا الجُناح بالضم فورد بمعنیین : بمعنی الحَرَج ( ولا جناح علیکم فیما عرّضتم ، بقره /235 ) وبمعنی الاثم فی العقبی ( لا جناح علیهن فی ابائهن ، احزاب/55) ولکل نظائرُ »22 جُناح در قرآن کریم به دو معنا استفاده شده است اول به معنای سختی و تنگناست مانند آیه 235 سوره بقره و دوم به معنای جزا (ی گناه ) در آخرت مانند آیه 55 سوره احزاب است . از این گفتار برمی آید که فیروزآبادی چندان به معنای گناه در واژه اثم معتقد نیست بلکه در معنای اثم ، تاکید به سختی در دنیا و جزا درآخرت دارد .

طریحی دربررسی ریشه به حدیثی ازامام جعفرصادق(ع) استنادمی­نماید؛«عَنِ الصَّادِقِ (ع) خَلَقَ اللَّهِ الْمَلَائِكَةُ مُخْتَلِفَةٍ، وَ قَدْ رَأْيِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) جَبْرَئِيلُ وَ لَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ … قَدْ مَلَأَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ »23که درآن واژه­ی « جَنَاحٍ » به معنای بال آمده ودرادامه­ی بحث اینگونه آورده است که؛« الجناح: الإثم لميله عن طريق الحق، و منه قوله تعالى: فَلا جُناحَ عَلَيْهِ [بقره/ 158] أي لا إثم عليه » 24 : جُناح اشاره دارد به گناه ( اثم ) از باب انحراف از راه حق ، که دربیان قرآن کریم نیز آمده که  گناهی براونیست .

علاوه بر مطالب فوق الذکر زبیدی مطالب دیگری نیز نگاشته است . «جَنحَ إِليه يَجْنَحُ، كيَمْنَع، على القياس، لُغَةُ تَميم، و هي الفصيحة و يَجْنُحُ، بالضّمّ لُغة قَيْسٍ، وَ يَجْنِح بالكسر، و قد قُرِئ بهما شاذًّا، كما في المُحْتسب و غيره، نقله شيخُنا جُنوحاً بالضّمّ: مالَ. قال اللّه عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها  أَي إِنْ مالُوا إِليك  فمِلْ إِليها، و السَّلْم: المُصَالَحة »25 هم­چنان که مشاهده می گردد زبیدی با بیان تفاوت هایی بین لهجه­های قبایل تمیم و قیس در باره­ی واژه­ی« يَجْنَحُ »، آن رابه عدول از وسط به یک طرف می داند و از قرآن کریم یک نمونه بیان می­دارد.در ادامه می نویسد : « يقال: جَنَحَ الرَّجلُ و اجْتَنَحَ: مَالَ على أَحَدِ شِقَّيْهِ و انْحَنَى في قَوْسِه»26که وقتی  واژه­ی« جَنَحَ » به مردی نسبت داده شود به معنای انحراف او به یک سمت است . سپس بیان می دارد : «و الجُنَاحُ بالضَّمّ: الميْلُ إِلى الإِثْم. و قيل: هو الإِثم عامّةً و ما تُحُمِّلَ من الهمّ و الأَذَى »27  جُناح ، به معنای انحراف به سوی اثم ( گناه ) است و آن گناه به صورت عموم است . زبیدی همانند ابن­منظور درلسان العرب ، روایت از ابن عباس را آورده است که جُناح را به اثم ( گناه ) معنا کرده است .

مصطفوی ذیل  جنح  می نویسد :« جنح: أصل واحد يدلّ على الميل و العدوان، و يقال جنح الى كذا: مال إليه  »28 اصل آن را  برعدول از وسط به یک طرف وخروج ازعدالت دلالت دارد . «و الجناح: الإثم، سمّي بذلك لميله عن طريق الحقّ » : جُناح را به اثم ( گناه ) معنا نموده است زیرا گناه ، انحراف انسان از راه حق است.  در ادامه می نویسد : « أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الميل و الرغبة الى شي‌ء أو عمل أو جانب، و خصوصيّاته تختلف باختلاف الموارد و الموضوعات، يقال جنح الى الشي‌ء: مال إليه»29  اصل ماده این واژگان به انحراف و تمایل به چیزی یا کاری یا طرفی  اطلاق می شود . در ادامه به چند نمونه از آیات قرآن کریم اشاره دارد : . «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما- 2/ 158.. لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ- 2/ 198.. فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما- 4/ 128.   أي ليست هذه الأعمال ميلا عن الحقّ و رغبة عن طريق الدين.  فظهر أنّ تفسير هذه الكلمات بمعاني مختلفة تجاوز و جناح عن الحقّ.  و أمّا الفرق بين الميل و الجنح و الرغبة: أنّ الرغبة عبارة عن الميل مع العلاقة الباطنيّة و المحبّة. و الجنوح هو الميل مع العمل. و الميل مطلق  »30 در این آیات که جُناح را از اعمالی نفی می نماید منظور این است که این اعمال انحراف از حق و روگرداندن از راه دین اسلام نیست و این واژه در آیات مذکور به معنای تجاوز و انحراف از حق است که نفی گردیده ، اما واژه­ی« الرغبة» به معنای انحراف با میل باطنی است و واژه­ی« جُناح »، انحراف به همراه عمل است و واژه المیل  به معنای مطلق انحراف است.

همه ی لغویون درمترادف بودن جناح و اثم تاکید داشته ووجه تسمیه ی این ترادف را از معنای ریشه­ی واژه­ی جناح می دانند که در آن ،انحراف ازمیانه نهفته است.در نتیجه  لغویون واژه جناح را به گناهان اطلاق می نمایند چون گناه باعث انحراف و عدول از حق و اسلام می گردد.

محقق: خانم فاطمه صغری برقرار

منابع

[1] - فراهيدى، خليل بن احمد .  پیشین ، ج 3 . قم – ايران:نشر هجرت، دوم، 1410 ه‍ ق ، ص 83 و 84

2- همان

3- پیشین

4- پیشین

5- ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا. پیشین، ج 1 . قم- ایران :انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، اول، 1404 ه‍ ق ، ص 484

6- همان

7- همان

8- همان

9- صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد. پیشین، ج 2 .  بيروت - لبنان :عالم الكتاب ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص 411 

10- جوهرى، اسماعيل بن حماد. پیشین،  جلد1. بيروت – لبنان: دار العلم للملايين، اول، 1410 ه‍ ق ،360

11- اصفهانى، حسين بن محمد راغب.  پیشین. لبنان – سوريه: دار العلم - الدار الشامية، اول، 1412 ه‍ ق ، ص 207

12- همان

13- همان

14- بقره / 236

15- ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم. پیشین، ج 2 .بيروت - لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، سوم، 1414 ه‍ ق ،ص 428

16- انفال/61

17- همان

18- پیشین.ص 430              

19- بقره/235

20- همو

21- همان

22- فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب . بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز ، جلد2  . قاهره : احیاء التراث الاسلامی ،1416 ه ق ، ص 400

23- طريحى، فخر الدين . پیشین. 6 جلد2، تهران : كتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416 ه‍ ق ، ص 346

24- همان

25-واسطى، زبيدى، حنفى، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى.  پیشین، ج 4 .  بيروت – لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص: 29

26- همان

27- همان

28- مصطفوى، حسن . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، 14 جلد 2. تهران : مركز الكتاب للترجمة و النشر ، اول، 1402 ه‍ ق ، ص 117

29-همان

30همان

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1397-08-12] [ 11:12:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تاریخچه تفسیر در زمان معصومین ...

محقق: فاطمه صغری برقرار

 با نگاهی به کتاب های علوم قرآنی، مانند برهان زرکشی و اتقان سیوطی و کتاب‌های تفسیری و روایی و رجالی شیعه و سنّی، پی می‌بریم که در عصر حضور امامان معصوم مفسران زیادی بوده اند که با توجه به ویژگی‌های آنان می‌توان آنان را در چهار دسته قرار داد:

۱-  مفسران برگزیده خدا.

۲-مفسران صحابی.

۳- مفسران تابعی.

۴- مفسران بعد از تابعین1.

 در این نوشتار به تاریخچه تفسیر معصومین می پردازیم.

 خدا در قرآن کریم به اطاعت از پیامبر و جانشینان او دستور داده است2، و مردم را به پرسش و یادگیری معارف و احکام دین از آنان وادار کرده است3.

 بررسی منابع کتاب شناسی و رجال شناسی و کتاب‌های تفسیری برای با این نشان می‌دهد در ۲۵۰ سال از حضور امامان نیز تفسیر قرآن وجود و استمرار داشته است که خود امامان معصوم برترین مفسرین عصر خود بودند. و اصول این کار را به شاگردان خود می آموختند.

 از امام حسین علیه السلام روایت شده است که فرمود: «ما حزب پیروز خدایم و نزدیک‌ترین عترت رسول خدا و اهل بیت پاک اوییم و یکی از دو شئ گران­قدری هستیم که رسول خدا، عِدل کتاب خدا قرار داده است. کتابی که در آن تفصیل هر چیزی است و از هیچ جهت باطل به آن راه ندارد و در تفسیر آن بر ما اعتماد شده است و تاویل آن ما را به کندی وا نمی دارد بلکه از حقایق آن پیروی می کنیم4. همچنین از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرمود: بین خدا و حجتش حجابی نیست و ما مترجمان وحی هستیم5.

 با تتبع در کتابهای تفسیری و روایی به تفسیر های فراوانی که از امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است دست می‌یابیم. گرچه از برخی امامان به حسب اقتضای زمان، تفسیر های بیشتری نقل شده و از برخی کمتر، ولی با توجه به اینکه از همه دوازده امام کم و بیش تفسیرهای نقل شده است می‌توان تفسیر های ماثور  (نقل شده) از آن را نیز یکی دیگر از شواهد مفسر بودن امامان معصوم دانست.

 شیعه اعتقاد دارد که این دسته از مفسران قرآن کریم نیز همانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برگزیدگان خدا هستند و از جانب خداوند به وسیله رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عنوان  حجت های خدا و جانشینان رسول خدا که یکی از شئونات آنان تفسیر و تبیین قرآن کریم است، به امت معرفی شده اند و از این رو آنان در زمره مفسران برگزیده خداوند قرار می گیرند6.

 امامان معصوم علیهم السلام سعی می‌کردند با تفسیر کردن آیات قرآن، دانش و آثار تفسیری رسول خدا را حفظ و صیانت کنند. از روایات تفسیری رسیده شده از آنان به دست می‌آید که تفسیر را در ابعاد و زمینه های مختلفی تعمیق و توسعه می دادند. که از جمله آنها می‌توان به تفسیر معارف و احکام، تبیین تاریخ امم پیشین و بیان تاویل آیات اشاره کرد. امامان معصوم علیهم السلام تمام تلاش خود را داشتند که روش صحیح تفسیر را به شاگردان خود آموزش دهند.

 از امام حسین علیه السلام نقل شده است که در تفسیر آیه و شاهد و مشهود7. فرمود:  شاهد محمد صلی الله و مشهود روز قیامت است، آیا نشنیده ای که خدای سبحان می فرماید یا ایها النبی انا ارسلناک  شاهداً و مبشراً و نذیراً» و نیز فرموده است: «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یومٌ مشهود»9و10.

 یکی از کارهای مهمی که امامان معصوم علیهم السلام انجام می دادند این بود که به مفسران فاقد صلاحیت هشدار می‌دادند و نادرستی تفسیر آنان را آشکار می‌کردند و به صراحت بیان می‌کردند که آنها صلاحیت تفسیر قرآن کریم را ندارند.

 در روایت آمده است که امام باقر علیه السلام تفسیر آیه را از قتاده می پرسد؛ سپس باآشکار شدن نادرستی تفسیر وی، او را به ناتوانی در تفسیر قرآن آگاه می کند و به او هشدار می‌دهد که اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کند و یا تفسیر آن را از افراد فاقد صلاحیت دیگر فرا گیرد، هم خود هلاک شده و هم دیگران را به هلاکت انداخته است11.

 یکی دیگر از کارهای امامان معصوم علیهم السلام، تخطئه و تکذیب دیدگاهها و اخباری از یهود بوده که به وسیله برخی یهودیان تازه مسلمان در بین مسلمانان منتشر و شایع شده بود؛ از این رو می‌توان نفی اسرائیلیات را نیز نیز یکی از جهات نقش مفسران برگزیده خدا در تفسیر به شمار آورد.

 از امیرالمومنین علی علیه السلام روایت شده که فرمود: هر شخصی را پیش من آورند که گمان داشته باشد حضرت داوود علیه السلام با همسر اوریا ازدواج کرده، دو حد بر او جاری می کنم، یکی به خاطر پیامبری و دیگری به خاطر اسلام12.

 این مطالب گوشه ای از زحمات فراوان معصومین در زمینه تفسیر قرآن بود که علاقمندان می توانند برای کسب اطلاعات بیشتر، تاریخ تفسیر علی اکبر بابایی و تفاسیر روایی مانند نور الثقلین، مجمع البیان و … را مطالعه کنند.

 

1.      علی اکبر بابایی، تاریخ تفسیر قرآن، جلد اول، صفحه ۵۵

2.      نساء ، آیه59.

3.      نحل، آیه 43و انبیاء، 7

4.      محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص205، ح1

5.      صدوق، معانی الخبار، ص35، ح5

6.      علی اکبر بابایی، همان، ص58

7.      بروج، آیه3

8.      احزاب، آیه 45

9.      هود، آیه 103

10.  طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص467

11.  محمد ابن یعقوب کلینی، روضه کافی، ج8، ص212، ح485

12.  طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص736

 

 

 

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[شنبه 1397-08-05] [ 08:13:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم