معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  راهکارهای تقویت وحدت از دیدگاه امام خمینی و آیت الله خامنه ای ...

پژوهشگر:سکینه صفرپور

چکیده

اتحاد و وحدت بین مسلمین از ﻫﻤﺎن ﺑﺪو ﻇﻬﻮر اﺳﻼم نیز ﺑـﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ روﺣﺒﺨﺶ آﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(صلوات الله علیه وآله) ﺑﻮده اﺳﺖ. وحدت و یگانگی بین مذاهب از مهم‌ترین آرزوهایی است، که بنیان گذاربزرگ انقلاب اسلامی امام خمینی (رحمه الله علیه) در ایجاد آن کوشیده بود و در عصر حاضر رهبرمعظم انقلاب امام خامنه ای در  تقویت آن در جامعه تلاش می کند و در این زمینه ارشادات و دستورات متعددی را بیان داشتند که از بررسی آنها چنین حاصل می‌گردد که توجّه به نقاط مشترک، چنگ زدن به ریسمان الهی، مراجعه به سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ، مراجعه به اهل‌بیت علیهم السلام و …..؛ راهکارهای ایجاد وحدت و تقویت آن است.              

کلمات کلیدی: وحدت، تقریب، امام خمینی، آیت الله خامنه ای، مذاهب اسلامی

 

موضوعات: مقالات
[دوشنبه 1398-09-18] [ 08:13:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  نقش زنان در ارتقای وحدت اسلامی ...

پژوهشگر: کلثوم رجبی

 چکیده

برای ارتقای وحدت درجامعه گروهها و اقشار مختلف اجتماعی نقش دارد؛ از جمله نقش زنان دراین زمینه قابل بررسی است. نقش زنان در ارتقای وحدت اسلامی را در دو بخش می توان مطرح کرد: یک) نقش زنان در وحدت به مثابه الگو و منادی؛ دو) نقش زنان در وحدت به مثابه مربی. با توجه به اینکه زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه هستند؛ از اینرو نمی‌شود آنها را نادیده انگاشت و مطالعات تاریخی و اجتماعی نیز نشان می دهد که زنان با حضور فعال در منصب ها و موقعیتهای اجتماعی برای پیشرفت مقاصد متعالی اسلامی و ایجاد وحدت و دوری از تفرقه، نقش برجسته ای داشته و دارند و نه تنها به عنوان یک زن بلکه به عنوان مادر و مربی در خانه و جامعه، می‌توانند در برنامه های تربیتی خویش مؤلفه های وحدت آفرین را شناسایی کرده و فرزندان را با آن مؤلفه ها آشنا کنند و انسان‌های وحدت گرا در جامعه تحویل دهند. بر این اساس ضرورت دارد نقش این قشر مهم که در وحدت آفرینی افراد جامعه نقش بسزایی دارد، مورد بررسی قرار گیرد.

کلیدواژه‌ها: وحدت اسلامی، نقش زنان در وحدت، امت اسلامی، وحدت، تقریب مذاهب اسلامی.

 

موضوعات: مقالات
[شنبه 1398-09-16] [ 08:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مصادیق به کار رفته با مفهوم آرامش در آیات قرآن ...

 

پژوهشگر: زهره میراحمدی

-    آرامش از آیات خدا

 آرامش به وسیله همسر، از آیات خدا:

و من ءایته أن خلق لکم من أنفسکم أزوجا لتسکنوا إلیها انّ فی ذلک لایات…. روم (21)

 

-   آرامش آدم(علیه السلام)

آرامش یافتن آدم (علیه السلام) به وسیله همسر خود حوّا:

هو الذی خلقکم من نفس وحدة و جعل منها زوج‌ها لیسکن إلیها….[منظور از «نفس واحدة» آدم (علیه السلام) و مقصود از «زوج‌ها» حوّا می‌باشد. (مجمع‌البیان، ذیل آیه)] اعراف 189

 

-   آرامش ابراهیم(علیه السلام)

 آرامش یافتن قلب ابراهیم (علیه السلام) درباره کیفیّت زنده کردن مرده‌ها در قیامت با مشاهده زنده شدن پرنده‌های مرده “  و إذ قال إبرهیم ربّ أرنی کیف تحی الموتی قال أولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئنّ قلبی قال فخذ أربعة من الطیر فصرهنّ إلیک ثمّ اجعل علی کلّ جبل منهنّ جزءا ثمّ ادعهنّ یأتینک سعیا…. بقره (260)

 

-   آرامش اصحاب‌کهف

برخورداری اصحاب‌کهف، از آرامش الهی:

و ربطنا علی قلوبهم إذ قاموافقالوا ربّنا ربّ السموت و الأرض…. کهف (14)

 

- آرامش انفاق‌گران

انفاق پنهان و آشکار، سبب آرامش انفاق‌گران در قیامت:

الّذین ینفقون أمولهم بالّیل والنّهار سرًّا وعلانیة فلهم أجرهم عند ربّهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون. بقره (274)

 

-   آرامش اولیاءالله

اطمینان و آرامش اولیاءالله، در سایه ایمان و تقوا:

ألا إنّ أولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون * الّذین ءامنوا و کانوا یتّقون. [ترس و اندوه، دو حالت روانی و بر هم زننده آرامشند. نفی آن دو از اولیای خدا، مساوی با حصول آرامش و برطرف شدن اضطراب از آن‌ها است.] یونس (62 و 63)

 

-   آرامش‌بخشی به ابراهیم(علیه السلام)

آرامش دادن ملائکه به حضرت ابراهیم (علیه السلام) :

و لقد جاءَت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلماً قال سلم فمَا لَبث أَن جاءَ بعجل حنیذ * فلمّا رءا أیدیهم لاتصل إلیه نکرهم و أوجس منهم خیفة قالوا لاتخف…‌ * فلمّا ذهب عن إبرهیم الروع وجاءته‌البشری…‌. هود (11و69 و 70 و 74) و نبّئهم عن ضیف إبرهیم * إذ دخلوا علیه فقالوا سلـما قال إنّا منکم وجلون * قالوا لاتوجل إنّا نبشّرک بغلـم علیم * قال أبشّرتمونی علی أن مّسّنی الکبر فبم تبشّرون * قالوا بشّرنـک بالحقّ فلاتکن مّن القـنطین. حجر(15، 55-51)

هل أتیک حدیث ضیف إبرهیم…‌ * إذ دخلوا علیه فقالوا سلما…‌ * فأوجس منهم خیفة قالوا لاتخف…‌. ذاریات (24، 25، 28، 51) 

 

-  آرامش‌بخشی به داود (علیه السلام)

آرامش دادن ملائکه به داود (علیه السلام) با حضور نزد وی هنگام داوری:

و هل أتیک نبؤا الخصم إذ تسوّروا المحراب * إذ دخلوا علی داود ففزع منهم قالوا لاتخف…فاحکم بیننا بالحق….[از امام رضا (علیه السلام) روایت شده که شاکیان دو فرشته بودند. (عیون‌اخبارالرضا، ج 1، ص 194، ح 1)] ص (38) 21 و 22

 

- آرامش‌بخشی به لوط(علیه السلام)

آرامش دادن ملائکه به لوط (علیه السلام) در زمان انجام مأموریت خود برای نابودی قوم او:

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطا سیء بهم و ضاق بهم ذرعا و قالوا لاتخف و لاتحزن إنّا منجّوک و أهلک…. عنکبوت (33)

 

-   آرامش‌بخشی به مادر موسی (علیه السلام)

خداوند، بازگرداننده موسی (علیه السلام) به مادرش برای خشنودی و رفع اندوه از وی:

…فرجعنک إلی أمّک کی تقرّ عین‌ها و لاتحزن…. طه (20)

 خدا به مادر موسی (علیه السلام) با الهام به وی درباره آینده فرزندش میفرماید:

و أوحینا إلی أمّ موسی أن أرضعیه فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ و لاتخافی و لاتحزنی إنّا رادّوه إلیک و جاعلوه من المرسلین * و أصبح فؤاد أمّ موسی فرغا إن کادت لتبدی به لو لا أن ربطنا علی قلب‌ها…‌ * فرددنه إلی أمّه کی تقرّ عین‌ها و لاتحزن…‌. قصص (7، 28، 10 و 13) 

 

-   آرامش‌بخشی به متّقین

آرامش دادن خداوند به بندگان متّقی و خالص خود در قیامت:

الأخلاّء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقین * یعباد لا خوف علیکم الیوم و لا أنتم تحزنون. زخرف (67، 68)

 

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[پنجشنبه 1398-07-04] [ 08:10:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  حکم ارث مرتد از دیدگاه امامیه و اهل عامه ...

 

حکم ارث مرتد از دیدگاه امامیه و اهل عامه

پژوهشگر: آزاده ابری

یکی از احکامی که بر شخص مرتد جاری می گردد، در خصوص مانعیتی است که از ارث ایجاد می کند که از دیدگاه امامیه و اهل سنت بررسی می گردد.

همۀ فقهیان مذاهب اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت بر این باورند که کافر از مسلمان ارث نمی برد ولی در ارث بری مسلمان از کافر چنین اتفاق نظری نیست جمهور فقیهان اهل سنت عقیده دارند که مسلمان از کافر ارث نمی برند ولی مشهور فقیهان شیعه بر این باورند که مسلمان از کافر ارث می برد، چنان که مانع از ارث بری وارثان کافر هم می شوند، یعنی اگر کافری از دنیا رود و یک وارث مسلمان و چند وارث کافر داشته باشد تمام ارث وی به وارث مسلمان می رسد.[1]

از جمله آرای فقهای امامیه: در رابطه با ارث بری مسلمان از کافر  و عدم ارث بری کافر از مسلمان چنین آمده است: «فالکفر المانع….عنه فلا یرث ذمی و لا حربی و لا مرتد و لا غیر هم من أصناف الکفار مسلماً بلا خلاف فیه بین المسلمین، بل الاجماع بقسمیه علیه، بل المنقول منه مستفیض أو متواتر کالنصوص و لا ینعکس عنه نایل یرث المسلم الکافر أصلیا و مرتداً فان الاسلام لم یزده ألا غداً کما فی النصوص»[2].

کفر مانع ارث می باشد  از این رو کافر ذمی و حربی و مرتد و سایر اصناف کفار از مسلمان ارث نمی برند و در این مسأله میان مسلمانان اختلافی نیست  و اجماع محصل و منقول بر این دلالت دارد. بلکه اجماع منقول مانند روایت ها مستفیض و یا متواتر است و نزد امامیه عکس این مسأله صحیح نیست یعنی ملمان از کافر ارث می برد خواه کافر اصلی باشد و یا مرتد، زیرا اسلام بر عزت مسلمانان می افزاید چنان که در روایت ها آمده است.[3]

و از آرای فقهای عامه در رابطه با ارث مرتد شافعی در کتاب الام می گوید: سفیان بن عینیه از زهری از علی بن الحسین  از عمروبن عثمان از اسامه بن زید نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود: مسلمان از کافر ارث نمی برد و کافر هم از مسلمان ارث نمی برد.[4]

شافعی گفته است ما هم بر همین عقیده ایم. پس هر کس با اسلام مخالفت ورزد از اهل کتاب یا بت پرستان و اگر کسی از اسلام برگردد، مسلمان از او ارث نمی برد  به جهت سخن پیامبر(ص) که فرموده اند: و خداوند پیوند میان مسلمانان و مشرکان را قطع کرده است گرچه بعضی از مردم در این مورد با ما هم رأی هستند ولیکن برخی دیگر مرتد را استثناء کرده اند و گفته اند ورثۀ مسلمان از مرتد ارث می برد.[5]

و احمد بن حمد بن قدوری  حنفی در کتاب المختصر می نویسد:

«و الکفر کله مله واحده یتوارث به أهله و لا یرث المسلم من الکافر، لا الکافر من المسلم، و مال المرتد لورثته من المسلمین، و ما اکتسبه فی حال ردته فیء»[6].

تمامی کفر یک کیش واحد است، و کافران از یکدیگر ارث می برند، ولی مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمی برد ثروت مرتد از آن وارثان مسلمان وی می باشد و آنچه در زمان ارتداد و بدست آورد فی ء خواهد بود.

ابن رشد مالکی در کتاب بدایه المجتهد: «أنه أجمع المسلمون علی أن الکافر لا یرث المسلم  لقوله تعالی:و لن یجعل الله یتکافرون علی المؤمنین سبیلاً) و لما ثبت من قوله (علیه الصلاه و السلام): لا یرث المسلم الکافر و لا الکافر المسلم و اختلفوا فی میراث المسلم الکافر، و فی میراث المسلم المرتد، فذهب جمهور العلماء من الصحابه و التابعین و فقهاء الا مصار إلی أنه لا یرث المسلم بهذا الاثر الثابت، و ذهب معاذ بن و معاویه من الصحابه و سعید بن المسیب و مسروق من التابعین و جماعه إلی أن المسلم یرث الکافر»[7].

تمامی مسلمانان اتفاق دارند که کافر از مسلمان ارث نمی برد، زیرا خداوند در قرآن فرموده است: برای کافران بر مؤمنان سلطه ای نیست. و نیز رسول خدا(ص) فرموده است: مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمی برد. اما در مورد ارث بری مسلمان از کافر و مرتد مسلمان، اختلاف کرده اند. جمهور عالمان از صحابه و تابعین و فقهیان عصرهای مختلف بر این عقیده اند که مسلمان از کافر ارث نمی برد. لیکن معاذبن جبل و معاویه از میان صحابه و سعید بن مسیب و مسروق از میان ابن قدامه حنبلی در کتاب المقنع: «لا یرث المسلم الکافر؛ و لا الکافر المسلم، الا أن یسلم قبل قسم المیراث، فیرثه»؛ مسلمان از کافر ارث نمی برد و کافر از مسلمان ارث نمی برد مگر آن که کافر پیش از تقسیم ارث مسلمان گردد که در این صورت ارث خواهد برد.[8]

 



[1] .صانعی، برگرفته از نظریات فقهی مرجع عالیقدر صانعی(ارث غیر مسلمان از مسلمان) فقه الثقلین، قم، ص15.
[2] .محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، ج39، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص15.
 
[4] .ابی عبدالله، محمد ابن ادریس، شافعی، الام، جزء رابع، ج5، دارالفکر لبنان، ص89.
[5] .برگرفته از نظریات فقهی مرجع عالیقدر حضرت ایه الله العظمی صانعی(ارث غیر مسلمان از مسلمان)، مؤسسه فرهنگی دارالثقلین، ص21.
[6] . دمشقی المیدانی، عبدالغنی، الباب فی شرح الکتاب، المختصر المشتهر باسم، الکتاب، ابوالحسن احمد بن محمد القدوری البغدادی، مکتبه العلمیه بیروت، لبنان، ج4.

 
[7] . ابن رشد الحنفیه،بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، تحقیق خالد العطار،ج2، الطبعه 1415، دارالفکر،ص287.
[8] .موفق الدین عبدالله بن قدامه المقدسی، المقنع  فی فقه، الاماما السنه احمد حنبل الشیبانی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ص191.

موضوعات: مقالات, فقهی
[یکشنبه 1398-06-31] [ 08:22:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  موجبات ارتداد از دیدگاه فقهای امامیه و عامه ...

پژوهشگر: آزاده ابری

موجبات ثبوت ارتداد از دیدگاه امامیه:

منظور از موجبات ارتداد، چیزهایی است که شخص به واسطۀ انجام آنها یا قائل شدن به آنها از جرگه اسلام خارج می شود و ارتداد  ثبوت پیدا می کند. اسباب ارتداد در آثار فقهای پیش از علامه به طور پراکنده به آنها اشاره شده، ولی نخستین بار این امور در آثار علامه حلی با ترتیب و چینش جدیدی ارائه شده است [1]علامه در قواعد آورده است: ارتداد حاصل می شود یا به واسطۀ فعل مانند سجده بر بت و عبادت خورشید و انداختن قرآن در کثافات و هر فعلی که صراحتاً دلالت بر استهزاء اسلام کند و یا به واسطه قول مانند لفظی که صراحتاً دلالت می کند بر انکار آنچه بنابر ضرورت جزء دین اسلام است یا دلالت می کند بر اعتقاد و به آنچه ضرورتاً اعتقاد و به آن در دین اسلام حرام است، حال چه این قول از روی عناد یا از روی استهزاء یا مبتنی بر عقیده باشد.[2]

با توجه به کلام فقهای امامیه می توان موجبات صدور حکم ارتداد را موارد زیر دانست:الف-انکار خدا و رسول ب-انکار معاد ج-انکار ضروری دین[3].

موجبات ارتداد از دیدگاه فقهای عامه:

برخی از عامه موجبات ارتداد را سه چیز می دانند:

1-انکار حکمی در اسلام همه بر آن اجماع دارند و دربارۀ آن اجماع کرده اند؛ مانند انکار وجوب نماز و روزه؛

2-انجام بعضی از افعال کافران مانند انداختن قرآن در کثافات؛

3-سبّ خدا و رسول؛

مالکیه قائل اند: اگر شخص منکر خدا باشد یا برای خدا شریک قائل شود یا به تکذیب انبیا بپردازد یا ضروری دین را منکر شود، ارتداد ثبوت پیدا می کند.

حنابله نیز معتقدند به واسطۀ  شرک ورزیدن به خدا یا انکار خدا و رسول و همچنین انکار ضروری دین و سبّ خدا و رسول(ص) حاصل می شود. امام احمد بن حنبل ترک کنندۀ نماز را مرتد دانسته است.[4]

شافعیه، هر عمل یا سخن یا نیت ناسازگار با اسلام را که موجب قطع اسلام شود موجب ثبوت ارتداد می دانند، مانند اینکه شخص در مقابل نیت سجده کند یا بگوید خدا سه تاست، یا اینکه عزم بر کفر کند.[5]

حنفیه انکار ضروری دین مانند حج و روزه و همچنین سجده بر بت یا انداختن قرآن در کثافات و انکار و افکار پیامبری از پیامبران الهی یا آیه ای دیگر و سبّ دین اسلام را موجب ثبوت ارتداد می دانند.[6]

در نتیجه می توان گفت که فقهای عامه، انکار خدا و رسول(ص) و همچنین انکار ضروری دین و سبّ به پیامبر(ص) را موجب ثبوت و تحقق ارتداد می دانند.



[1] .مرضیه اسکندری، ارتداد، نشر هاجر، 1391،ص77.
[2] .محمد بن حسن، حلی،  ایضاح الفوائد فی شرح قواعد، چ اول، المطبعه العلمیه، قم، ج4، 1420ق، ص547.
[3] .مرضیه اسکندری، همان، ص83.
[4] .همان،ص93.
[5] .عبدالرحمن جزیری، علی المذاهب الاربعه، ج4، دارالثقلین، 1419، ص208.
[6] .عبدالرحمن جزیری:فقه المذاهب الاربعه، ج،4،ص202.

موضوعات: مقالات, فقهی
[شنبه 1398-06-23] [ 08:35:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  حکم فقهی هنرهای تصویری و تجسمی ...

 

حکم فقهی هنرهای تصویری و تجسمی

پژوهشگر: نفیسه حسینی

تصویر همان، نقاشی صورت اشیاء یا اشخاص بر تخته یا دیوار یا مانند آن دو به وسیله قلم یا قلم مو یا به وسیله ابزار نقاشی. و مجسمه همان پیکر، هیکل ، تندیس و تمثال، بی حرکت بودن و از کار عاجز بودن می باشد.

در خصوص حکم حرمت هنرهای تصویری و تجسمی به آیات و روایاتی استناد شده است که به بررسی آن ها می پردازیم.در خصوص حرمت مجسمه سازی و نقاشی به پنح آیه استناد شده است که ما به دو آیه اشاره میکنیم.

الف: سوره انبیاء آیه 52 و 53:

خداوند متعال در سوره مبارکه انبیاء می فرماید: « و اذ قال لابیه و قومه و ما هذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون (52) قالوا وجدنا اباءنا لها عابدون(53) [1]«ابراهیم به آذرو قومش گفت این تمثالها چیست که آنها را پرستش می کنید؟ گفتند پدران ما اینها را پرستیده اند».در زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) مردم به جای پرستش خدای متعال به پرستش بتها روی آورده بودند و آن را شیوه و روش خود قرار داده بودند و برای نگهداری بتهای خود، بتخانه هایی داشتند که علاوه بر نگهداری بتها در آنجا به عبادت آنها نیز می پرداختند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) زحمات زیادی در این خصوص کشیدند تا آنها را از این کار باز دارند ولی مردم و بعضی از بستگان ایشان به کار خود ادامه دادندتا اینکه حضرت (علیه السلام) به ستوه آمدند و به مبارزه با آنها برخواستند نتیجه این که آنچه مورد مذمت حضرت ابراهیم(علیه السلام) نسبت به قومش بوده است خو گرفتن به بت پرستی و پیروی از روش نیاکان خود می باشد.[2]

علامه طباطبایی و سید عبدالحسین طیب و سید محمد حسین حسینی همدانی در تفسیر این آیات می فرماید: مقصود آن جناب از این تماثیل، همان بتهایی بود که آنها مورد پرستش و پیشکش قربانی انجام می دادند و وقتی حضرت ابراهیم (علیه السلام) می خواست از حقیقت این پرستش واز خاصیت آن سر در بیاورد که علت این پرستش چیست؟ در جواب این پرسش ، قومش به او گفتند این عمل از سنت دیرینه آباء و اجدادی ماست[3]

 ه)- سوره سبا آیه 30:

آیه دیگری که در این خصوص آمده است از سوره سبا آیه 30 : « یعلمون له ما یشاء من محاریب و تماثیل…. » براى او هر چه مى خواست از محرابها، و تمثالها، و کاسه هایى چون حوض، و دیگهاى ثابت در زمین، درست میکردند، گفتیم: اى آل داوود! شکر بگزارید، و بندگان شکرگزار من اندکند.[4]

در خصوص این آیه کسانی که قائل هستند مجسمه سازی و نقاشی حرام است می گویند جایز بودن صورتگری و مجسمه سازی مربوط به شریعت گذشته و شریعت قبل از ما بوده است و این عمل در اسلام حرام است.

اما با دقت در سیاق آیه کریمه، می توان به این مطلب دست یافت که این آیات، بیانگر ستایش نعمت های الهی است که برای سلیمان نبی(علیه السلام) بازگو شده است. همان گونه که قبل از این آیه از مسخر شدن باد ها توسط آن حضرت بیان شده است.« ولسلیمان الریح غدوها شهر ورواحها شهر»[5] «و باد را مسخر سلیمان کردیم. بامدادان یک ماهه راه می رفت و شبانگاه یک ماهه را همانطور که پیش از این به داود به پدر سلیمان نیز نعمت هایی داده بود و از آنها سخن به میان آورده بود»« ولقد آتینا داود منا فضلا یا جبال أوّ بی معه والطیر…»[6] داود را از سوی خود فضیلتی دادیم که ای کوه ها وای پرندگان با او هم آواز شوید و آهن را برایش نرم کردیم. و خداوند تمام این مطالب را با این مطالب به پایان رساند: «اعملوا آل داود شکراً و قلیلاً من عبادی الشّکور»[7] «ای خاندان داوود برای سپاس گزاری کاری کنید و اندکی از بندگان من سپاسگزارند».

بسیار بعید است که خداوند چیزی را برای پیامبری مباح کند و مورد ستایش قرار دهد و آن را جزء نعمتهای آنها حساب کند ولی بعد از آن بگوید که این ها در شریعت اسلام نسخ شده است.اسلام برای این آمده است که مشکلات و بارهای سنگین را از دوش بندگان بر دارد و مجسمه سازی و صورتگری جزء بارهای سنگین نیست که اسلام بخواهد آن را بر دارد و مجسمه هایی که برای حضرت سلیمان ساخته می شد، مجسمه های بت و شرک نبود که بخواهد آن ها را مورد نکوهش قرار دهد. خلاصه کلام این که دلالت این آیه بر جواز روشن تر است تا بر حرمت.



[1] - انبیاء(21)، آیه 52و 53
[2]- فضل بن حسن طبرسی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ص 133.
[3] محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 14، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، ص 419 و عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج 9، تهران، اسلام، 1378، ص 196 و سید محمد حسین حسینی همدانی، انواردرخشان، ج 11، تهران، کتاب فروشی لطفی، 1404 ق، ص 64
[4] سوره سبا(34)، آیه 13
[5] همان
[6] سوره سباء(34)، آیه 10
[7] سوره سبا(34)، آیه 63

موضوعات: مقالات, فقهی
[شنبه 1398-06-16] [ 11:06:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ساختار و مبانی بانکداری اسلامی ...

 

ساختار و مبانی بانکداری اسلامی

محقق: فاطمه سادات قادریان

نگاهی گذرا به نحوه عمل بانک ها ی اسلامی نشان می دهد که قسمت اعظم عملیات بانکداری اسلامی به سورت مکمل فعالیت بازار سرمایه و یا در واقع جزیی از سرمایه  تلقی شود . زیرا عملا قسمت عمده فعالیت سیستم بانکی اسلامی خود بخشی از نوع فعالیت در بازار سرمایه است. بانکداری  اسلامی در تجهیز منابع پس انداز جامعه هنگامی موفق خواهد بود که همواره از نقدینگی کافی برای استرداد به موقع سپرده ها  برخوردار باشد تا بتواند ریسک عدم  استرداد منابع را به حداقل ممکن تقلیل دهد.

بانک داری اسلامی از یک طرف در شکل مالکانه مبادرت به اخذ سپرده می کند و از طرف دیگر، در شکل مالکانه  مبادرت به اعطای تسهیلات می کند. این ویژگی می تواند آثار بسیار مثبتی از لحاظ ارائه ابزارهای مالی جدید قابل معامله در بازار سرمایه داشته باشد.

پس هنگام بحث از تحریم ربا، این سوال مطرح می شود که برای کنار گذاشتن ربا  باید بانکها تعطیل شوند.با اینکه بانک و معاملات بانکی از ضروریات زندگی امروز انسان هاست. اما فعالیت بانکه به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود، که یک دسته آن دچار مشکل ربا نمی شود و دسته دیگر دچار مسئله ربا خواهد شد.

دسته اول: از قبیل حواله، برات، حساب جاری و چک، حساب پس انداز بدون بهره و مبادلات ارزی و پولی دیگر.

دسته دوم: از قبیل دادن اعتبار با وام تجارتی، صنعتی, کشاورزیف صنفی، خانه سازیف کارشائی و نظایر این ها.

بانکها با تشکیلات وسیع و منظم  و اطمینان آوری که دارند  برای تامین این قسمت از احتیاجات زندگی مردم بیسار مفیدند و همین  احتیاجات کافی است که ضرورت وجود موسسات بانکی را ثابت کند. و اینکه

حوزه  تحریم ربا  هر قدر هم که وسیع باشد به این گونه کارهای بانکی ظاهرا لطمه ایی وارد نمی کند چرا که  دولت ها و موسساتی که عهده دار این موضوعات هستند می توانند با کارمزد کافی  با درصد معین بدون اینکه به ربا آلوده شوند معاملات  صحیح و حلالی داشته باشند. و هیچ مانعی ندارد که بانکها به جای آنکه معاملات حساب جاری را مجانا انجام دهندبرای معاملات جاری وپس انداز نیز مانند حواله و برات کارمزد کافی بگیرند .

 منبع:

 خوزی، سعید، شناخت فرهنگ و معارف اسلامی،نشر پایدار ، تهران1368

موضوعات: مقالات, فقهی
[سه شنبه 1398-06-05] [ 09:55:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  راه های فرار از ربا ...

 

 راه های فرار از ربا

محقق: فاطمه سادات قادریان

در برخی موارد ربا با شرایط خاصی که طبق مبانی فقه می باشد حلال است :                                                       1- در جایی که وام دهنده شرط زیادی نکرده، ولی وام گیرنده چیز زیادی می دهد.                                         زیاده تنها با شرط کردن حرام می شود، اما بدون شرط اشکالی ندارد، بلکه دادن چیز زیاده ای به قرض دهنده، برای قرض گیرنده مستحب است چون این عمل از خوب اداکردن دین و قرض می باشد. و بهترین مردم کسی است که ادا کردنش از همه بهتر باشدف بلکه دادن و گرفتن آن در صورتی که دادن زیاده به خاطر این باشد که قرض دهنده او را خوب اداکننده ببیند و در نتیجه هر وقت احتیاج به قرض گرفتن دارد به او قرض بدهدف جایز است. یا (در صورتیکه) قرض دادن برای این باشد که قرض گیرنده استفاده کند.0(موسوی خمینی،ج 1، مساله 11 ).

2-در جایی که وام گیرنده طبق یکی از عقود اسلامی سود بگیرد.

3-ربا گرفتن از کافری که در پناه اسلام نیست.(کافر حربی).( وحیدی ،1386،ص 362 تا 364).

4-استفاده از معامله ی نقد و نسیه.

5-استفاده از معامله ی سلف(پیش خرید)

6-خرید و فروش اسکناس.

7-خرید و فروش اوراق بهادار.

8-خرید و فروش اوراق قرضه ی دولتی.

9-استفاده از بیع شرط.

10-استفاده از شرکت.

11-استفاده از عقد مضاربه.

12–استفاده از عقد جعاله.

13- استفاده از عقد اجاره.

و همچنین حیله هایی که قصد جدی درآن نیست و مواردی که شکل عقلایی دارد و صورت سازی نیست صحیح و بدون مانع است حیله هایی که محتوی و فلسفه ربا در آن مشهود است و  یا آنکه عقلا آن را سفیهانه می دانند، باطل است.( مکارم،1383ص 83)

منابع:

 

1. مکارم شیرازی،ناصر، حیله های شرعی و چاره جویی های صحیح، قم مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)1383. 

2. وحیدی.محمد ، درآمدهای حلال و حرام، نشر سنابل، پاییز 1386.

3. موسوی خمینی،روح الله، تحریر الوسیله، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)،تهران 1392.                       

موضوعات: مقالات, فقهی
[شنبه 1398-06-02] [ 11:31:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  علت حرمت ربا ...

 

علت حرمت ربا

محقق: فاطمه سادات قادریان

ربا یکی از ظالمانه ترین انواع استثمار بر شمرده شده است، اسلام با این راه پلید به هر شکل و زیر هر لوائی که باشد به شدت مبارزه کرده و ربا خواران را به شدت نهی کرده است. در دین مبین اسلام از اینکه خود پول مستقلا عامل منحصر در جلب بهره باشد و به صورت ربا از آن استفاده شود و موجب شکاف عمیق اقتصادی گردد شدیدا منع شده، واز رکود شدید مال و در حبس نگه داشتن و به جریان نیند اختن آن جلوگیری به عمل آمده است.و تاکید شده که نباید مال و سرمایه که در اختیار کسی قرار دارد، بدون اینکه در راه صحیحی به کار بیفتد راکد و معلل بماند.(پوستی و حسنی،1379.ص 165).

1-مبنای اخلاقی

اوّلین چیزی که شخص در این باب از رموز این قانون درک می‏کند، مبنای اخلاقی و ادبی آنست.وجدان آدمی بین سودی که از راه دادوستد حلال و سودی که از طریق معاملات ربوی حاصل می‏شود فرق می‏گذارد هرچند نتواند درخارج بیان کند. و اگر فرقی احساس نکنیم به جهت عدم توجه و وجود هوی و هوس و پدید آمدن پرده‏هایی است که فهم ما را پوشانده و ما را از درک حقیقت بازداشته است.                                                                                 

2-مبنای اجتماعی

اگر ما به این قضیه از نظر اجتماعی نظر افکنیم حکمت و استحکام این قانونگذاری در درخشنده‏ترین مظاهر خود آشکارمی‏گردد. اگر هر فردی حق خود را فقط برای خود بخواهد و راهی برای تراحم و تعاون و نیکوکاری نگشاید، زندگی در این‏گونه اجتماعات طاقت فرسا می‏گردد، بلکه می‏گویم این‏که برای صاحب پول ضمانت سود شود بدون این‏که برای وام گیرنده این‏چنین ضمانتی صورت گیرد موجب آنست که پول را برکار ترجیح بدهیم و زیانی که از این ناحیه متوجه اجتماع می‏گردد بگونه زیانهای اشتباهات نظری یا ادبی نیست که در وضع اجتماع تأثیر چندانی نداشته باشد.این امر سبب می‏شود که امور آن‏طور که هست در جای خود قرار نگیرد و ارزشهای مادی بر ارزشهای انسانی برتری پیدا کند. علاوه بر اینها این کار با نظام طبقاتی اجتماع برخورد عمیق ظالمانه‏ای دارد که بدین وسیله شکاف طبقاتی ایجاد می‏گردد که ثروت بجای معینی راه خود را باز کند و ما باید بجای این از کوچکترین فرصت برای تساوی بین افراد مجتمع استفاده کنیم و دیگران را به اموری واداریم تا مادّیات در نظرشان بی‏اهمیت شود و همه در یک سطح قرار گیرند و در نتیجه تمایلشان به یکپارچگی و اتحاد زیاد شود. پس با این تفاسیر ربا خواری باعث می شود که درآمد و پول از شکل اصلی اش تحریف و به شکل یک کالا درآید و از این رهگذر جامعه گرفتار خسارت گردد.(مکارم،  1389، ص150).

3-مبنای اقتصادی

ربا مال بادآورده و خوردن مال به باطل است. که معنای خوردن مال به باطل ان است که کسی بدون هیچ دلیل عقلی و منطقی در امدی به دست اورد. مانند در امد از راه قمار بازی و یا شراب فروشی و ….                              

ربا باز دارنده ی مردم از تلاش های اقتصادی است. در روایت داریم که هشام از امام صادق علیه السلام سوال کرد:چرا ربا حرام شده؟ و حضرت فرمودند: اگر ربا خواری حلال بود مردم کارهای مفید تجاری و هرآنچه را که به آن احتیاج داشند ترک می کردند.( عاملی، ج 12، ح 10). حال به این قضیه از نظر عدالت اقتصادی نظر افکنیم. طرفداران ربا به ما می‏گویند-و بعضی از گفته‏هاشان حق است-سودی که وام گیرنده تولید می‏کند از بهم آمیختگی پول وام دهنده و کوشش وام گیرنده به وجود می‏آید؛چگونه می‏گویید برای عمل و کوشش حقی هست امّا برای پول حقی منظور نمی‏شود؛ با وجودی که به وسیله هر دو یعنی عمل و پول آن سود حاصل شده است.
از این اشکال چنین جواب می‏دهیم: درست است که سود از دو چیز- مال و عمل حاصل می‏گردد و نمی‏توان آن را انکار نمود ولی باید توجه داشت که در این‏جا از یک چیز غفلت شده است و ان اینکه اشکال‏کنندگان، یک مطلب را از  نظر انداخته‏اند، آنان باید بدانند که به مجرد وام گرفتن سرمایه به ملک وام گیرنده در می‏آید و بین قرض دهنده و سرمایه، قطع رابطه می‏شود؛ بطوری که قرض گیرنده به مسؤولیت خودش سرمایه را بکار می‏اندازد خواه زیان کند خواه سود ببرد و نیز اگر سرمایه تلف شود، بر عهده وام گیرنده است و از کیسه او رفته است.هرگاه بخواهیم قرض دهنده را در سود شرکتکنیم باید او را در زیان هم شریک گردانیم زیرا در مقابل هر حقی، حقی بوجود می آید (صانعی، 1363 ، 5)

 

موضوعات: مقالات, فقهی
[یکشنبه 1398-05-27] [ 08:32:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شرط تأثير شفاعت از نظر علامه طباطبایی ...

شرط تأثير شفاعت از نظر علامه طباطبایی

پژوهشگر: ربابه لطفی 

بر اساس تحليل نظرات علامه طباطبايي، شفاعت تنها درباره اصحاب يمين صورت مي‌پذيرد. خداي متعال هنگام توصيف فرشتگان، ضمن تعظيم و بزرگداشت مقام ايشان درباره شفاعتي كه از سوي فرشتگان درباره برخي‌ها صورت مي‌پذيرد می فرماید: «آنها تنها درباره كسي كه مورد رضايت باشد شفاعت مي‌نمايند»[1].

علامه طباطبايي معتقد است «از آنجايي كه «ارتضاء» در آيه ياد شده مقيد به هيچ قيدي نشده و خداوند معلوم نساخته است كه اين افراد چه اعمالي دارند و نشانه‌هاي آنها را ذكر نكرده است پس مي‌توان گفت مراد از «مرتضي» بودن آنها آن است كه خداي متعال دين آنها را پذيرفته باشد و ايشان دين مورد پسند خدا را داشته باشند. به عبارت ديگر، خدا دين آنها را پسنديده است و كاري به اعمال آنها ندارد»[2].

بر اساس اين آيه شفاعت بر محور رضايت حق است و «مرتضي» بودن يا از نظر دين و معتقدات فرد است و يا بر حسب اعمال و رفتار او. اما اگر كسي اعمالش مورد رضايت حق باشد ديگر نيازي به شفاعت مصطلح كه رافع عذاب جهنم است ندارد، زيرا تنها حسنات و اعمال خير مرتضاي حق هستند. از اين رو «مرتضي» در آيه ياد شده هرگز نمي‌تواند در باب اعمال باشد. اگر فردي از اصحاب يمين دين خداپسند داشته باشد، گرچه گاهي مرتكب كبائر شده است وليكن به جهت خداپسند بودن دين او، احياناً مورد شفاعت قرار مي‌گيرد[3].

اما آيا همه اصحاب يمين مشمول شفاعت مي‌شوند؟ علامه طباطبايي در اين باره اظهار مي‌دارد كه «اصحاب يمين كساني‌اند كه از شفاعت بهره‌مند مي‌شوند. آنهايي كه از نظر دين و اعتقادات مرضي خدا هستند، خواه اعمالشان نيز مورد پسند خدا باشد و يا نه، اگر اصحاب يمين مرتكب گناه صغيره شده باشند، بدون نياز به شفاعت خدا آنها را مي‌آمرزد ولي اگر برخي از اصحاب يمين گناه كبيره كرده باشند و اين گناهان قبل از قيامت با توبه و حسنات ديگر از بين نرفته باشد شفاعت آن گناهان را مرتفع مي‌نمايد»[4].

لذا مي‌توان گفت «در صورتي كه اصحاب يمين تا روز قيامت هنوز در گروي اعمال خود باشند در قيامت دير يا زود مشمول شفاعت مي‌شوند. به نظر برخي از بزرگان تمام كساني كه به خدا ايمان داشته و با رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) و اهل‌بيت: او دشمني نداشته باشند مشمول شفاعت مي‌شوند. البته برخي افراد به خاطر سوابق نيكشان زودتر از اين رحمت الهي بهره‌مند مي‌شوند و برخي ديرتر. ولي سرانجام دريچه رحمت الهي بر آنان گشوده مي‌شود»[5].



[1] . سوره انبیاء، آیات 28-26
[2] . محمد حسین طباطبایی ، ج1، همان، صص258 و 259
[3] . عبدالله، جوادي آملي، همان، صص257 و 258.
[4] . محمد حسین طباطبایی، همان،  ص258-257.
[5] .جعفر،  سبحانی، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1354، ص397.

موضوعات: کلامی
[چهارشنبه 1398-05-16] [ 08:56:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت