معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اردیبهشت 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  مبانی فقهی حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی ...

نویسنده : رضا اسلامي

چكيده:

 حمایت از کار و سرمایه ملی گاه به لحاظ ذات عمل و گاه به لحاظ شرایط خاص زمانی و مکانی است و در هر دو حال باید جهت گیری سیاست های حمایتی و نیز افزوده شدن »قید داخلی و ایرانی« را در موضوع بحث فقهی مورد توجه قرار داد. قاعده نفی ضرر، قاعده تسلط، قاعده نفی سبیل در این بحث بیش تر از سایر قواعد بکار می آیند ولی کارایی آن ها وابسته به پذیرش مبانی انسان شناسی حاکم بر این بحث فقهی و طرح ریزی اصولی چون اصل کرامت انسان، خلافت انسان، اصل هدف دار بودن زندگی انسان است. برخی ادله این بحث فقهی عبارتند از ادله ترغیب در تولید ثروت و سرمایه، ادله مذمت فقر، ادله ترغیب در کار و تلاش، ادله بیانگر جهات مثبت و منفی در بکارگیری مال و ثروت و ادله صیانت از ثروت و سرمایه هاست. اهداف بسته های حمایتی تحکیم ارزش های اخلاقی، فراهم بودن بستر مناسب معیشتی، استقلال اقتصادی و اقتدار نظام اسلامی و تامین رفاه عمومی و تعدیل ثروت است و در این جهت باید اولویت های برنامه های حمایتی را لحاظ کرد. این اولویت ها، شش گونه قابل شناسایی است. این مقاله به سفارش اتاق بازرگانی تهران به رشته تحریر درآمده است.

منبع: مجله: کاوشی نو در فقه » زمستان 1391 - شماره 74 ‏(34 صفحه - از 4 تا 37)

https://www.noormags.ir

موضوعات: مقالات, فقهی
[دوشنبه 1397-02-17] [ 10:32:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی فقهی مشروعیت عملیات استشهادی ...

پژوهشگر: سیمه کلیجی

 چکیده

جهاد در راه خدا از اركان اسلام است. مكتبي كه خدا در آن، همگان را بنده خويش و عزيز در برابر يكديگر خوانده و براي دفع هر گونه سلطه‌جويي مستكبرين، باب جهاد را گشوده است. برای تحقق دفاع که مسلمانان در هر شرایط، مکلف به آنند، عنايت به ابزار و روش‌هاي دفاعي متناسب با هر عصري، ضروري مي‌نماید. دفاع در برابر متجاوز در شرايط نبود امكانات نظامی مناسب، شكل خاصي به خود مي‌گيرد و آن عمليات استشهادي است كه در آن فرد به كشتن ديگران اقدام مي‌كند در‌حالي‌كه به كشته شدن خود قطع و يقين دارد. برخی به سبب شباهت ظاهري عمليات شهادت‌طلبانه با انتحار با آن مخالفت نموده و آن را خودکشی می نامند. از اینرو، این تحقیق با بررسی متون فقهي و دینی در پی بررسی ادله و مبانی فقهي موافقین و مخالفین عمليات استشهادي مي‌باشد؟ پ‍ژوهش فرارو که به روش توصیفی-تبیینی و با مطالعه و بررسی کتب فقهی وپژوهش‌هایمختلف انجام گرفت به این نتیجهدست یافت اقدامات شهادت‌طلبانه درغالب جهاد دفاعي في‌‌سبيل‌الله و در ظرف انحصار طريق در هنگام يورش دشمن و خطر نابودي اسلام و استيلاء متجاوزين بر سرزمين‌هاي اسلامي، قابل طرح است. پس ادله جواز آن، اطلاق ادله جهاد مانند آيات و روايات، فطرت و عقل خصوصاً از جحيت دفاع بر حفظ جان می‌باشد.همچنين برخي قواعد باب جهاد مانند جواز دفاع در برابر دشمن از هر طريق و روش، بر قوت جواز عمليات استشهادي مي‌افزايد. لذا شهادت‌طلبی براي خدا به معناي خودكشي نمي‌باشد و نسبت به دلایل مطرح، به لحاظ تفاوت در قصد وهدف خروج موضوعی دارد.

 

واژگان کلیدی:فقه، عمليات استشهادي، شهادت، انتحار، عمليات انتحاري

 

 



[1]- دانش آموخته  گرایش فقه و اصول موسسه آموزش عالی الزهراء گرگان

موضوعات: مقالات, فقهی
 [ 09:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  عصمت پيامبر اكرم(ص) ...

سوال : ظاهر بعضی از آیات قرآن نشان می‌دهد که پیامبر اکرم (ص) مرتکب خطا وگناه شده است (چناکه او با همسر پسرش ازدواج کرد و از زید مخفی کرد، همچنین در برخی آیات خداوند اور ار مورد عتاب قرا داده است). آیا این مطلب با عصمت آن حضرت منافات دارد؟

پاسخ:

براساس پاره اى از روايات و نظر مفسران بزرگ قرآن - همچون علامه طباطبایی(ره) واقعيت بدين قرار است: ازدواج زينب دختر عمه پيامبر، با زيد بن حارثه، پسرخوانده آن حضرت، به عللى (چون بدخلقى زيد) دوام نيافت و رسول خدا (ص)  مأمور شد تا با ازدواج با همسر مطلّقه زيد، يكى از سنت هاى غلط رايج در آن روز را از ميان ببرد. آن سنت اين بود كه پسرخوانده در تمامى احكام همانند  پسر حقيقى محسوب مى شد: همچون فرزند حقيقى ارث مى برد و همسر او نيز، حكم عروس پدر خوانده را داشت! و حتى پس از جدايى از پسرخوانده، ازدواج پدرخوانده با او ممنوع بود. پيامبر اكرم(ص)  به فرمان خداوند براى شكستن اين سنت، خود با زينب ازدواج كرد. دقت در ادامه آيه و آيه بعد (پس چون [زيد] از آن [زن] كام بر گرفت [و او را ترك گفت]، ما او  را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنانِ پسرخواندگانش ـ چون آنان را طلاق گفتند ـ گناهى نباشد…) (احزاب ـ 37 و 38)؛ مؤيّد اين مطلب است كه انگيزه پيامبر از ازدواج با زينب، وضع اين قانون الهى و از ميان برداشتن آن سنت جاهلى بوده است؛ نه انگيزه هاى نفسانى.

اما اينكه مطلب قلبى خود را از زيد پنهان داشت، به جهت عشق به زينب نبود؛ بلكه از آنجا كه قبلاً به او وحى شده بود كه ازدواج زيد و زينب دوامى ندارد و او بايد با زينب ـ پس‌از طلاق گرفتن از زيد ـ ازدواج كند، حضرت مى دانست ازدواج آن دو به طلاق منجر مى شود. در عين حال، وقتى زيد براى طلاق همسرش به حضرت مراجعه كرد، ايشان اين مسئله را از او پنهان كرده و ضمن سفارش به تقوا، از وى خواست همسر خود را طلاق ندهد.

همچنين، ترس پيامبر(ص)  از مردم به جهت امر شخصى (همانند از دست رفتن آبرو و منزلت اجتماعى) نبود؛ بلكه مى ترسيد عيب جويى و طعنه برخى از بيماردلان، ايمان عامه مردم را سست كند. پس اين خوف هم رنگ الهى داشت، نه آنكه از غيرخدا مى ترسيد!

به هر روى آيه شريفه در مقام سرزنش و عتاب پيامبر(ص)  نيست؛ چرا كه از پايان آيه بعد (آيه38) استفاده مى شود كه ازدواج حضرت رسول با زينب، به فرمان الهى بوده؛ به صورتى كه گويا اراده و انتخاب پيامبر (ص) هيچ نقشى در آن نداشت (الميزان، ج 16، صص 326ـ322)؛ زيرا تعبير آيه شريفه اين است كه: «زَوَّجْناكَها»؛ «وى را به نكاح تو درآورديم» و نيز مى فرمايد: «وَ كانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً» «فرمان خدا انجام يافتنى است»(احزاب ـ37).

دو. نا رضایتی خدا از عملکرد پیامبر(ص)

يكى از آيات ديگرى كه براى شبهه در عصمت پيامبر(ص)  مطرح شده، اين آيه شريفه است: «خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى» (توبه ـ 43).

برخى گمان كرده اند: خداوند در اين آيه بر پيامبر اكرم(ص)  خرده گرفته و از كار او اظهار نارضايتى كرده است!! همچنين جمله «عَفَا اللّهُ عَنْكَ»را حاكى از آن دانسته اند كه گناهى از پيامبر(ص)  سر زده كه نياز به عفو دارد. (محمود زمخشرى، الكشاف، ج 2، ص 247).

اما حقيقت آن است كه اين آيه، در مورد برخى از منافقان و يا سست ايمانانى است كه مى كوشيدند به اندك بهانه اى، از شركت در جنگ خوددارى كنند و براى آنكه ظاهرى مردم پسند به كار خويش دهند، به خدمت رسول خدا آمده، با طرح بهانه اى، اجازه عدم شركت در جهاد را  مى خواستند. پيامبر(ص)  نيز اينها را مى شناخت و از بى اعتقادى و سست ايمانى آنان مطلع بود(محمد ـ 30). اما از آنجا كه او رحمةٌ للعالمين است، براى آنكه پرده از اسرار آنان كنار نزند و نهان آلوده ايشان را براى ديگران نمايان نكند، با درخواستشان موافقت مى كرد.

همچنين پيامبر(ص)  به خوبى مى دانست حتى اگر به اينان اجازه ندهد و خواسته آنان را نپذيرد، باز هم در جهاد شركت نخواهند كرد. در اين صورت هر چند چهره واقعى اين گروه براى همگان آشكار مى گشت؛ اما مفاسدى نيز به دنبال داشت. از جمله اينكه وحدت و انسجام عمومى از هم پاشيده و حرمت و قداست فرماندهى شكسته مى شد.

علاوه بر آن، با توجه به آيات بعد، خداوند نيز دوست نداشت اينان در جهاد حضور يابند؛ زيرا حضور آنها موجب تضعيف روحيه ساير رزمندگان مى گرديد: «اگر با شما بيرون آمده بودند، جز فساد براى شما نمى افزودند» (توبه ـ 47).

با توجه به مطالب پيش گفته، هر چند براى رسواشدن منافقان، مناسب تر آن بود كه به آنان اجازه داده نشود؛ ولى با در نظر گرفتن تمامى مصالح و مفاسد مربوط، سياست پيامبر(ص)  مناسب ترين كار ممكن بود. (الميزان، ج 9، ص 285).

اما عبارت «عَفَا اللّهُ عَنْكَ»، جمله اى دعايى به منظور مدح و تعظيم پيامبر (ص)  با ظاهرى عتاب آلود است و اين به جهت ستايش از پيامبر (ص)  به خاطر شفقت و مهربانى بى اندازه وى نسبت به مردم صادر شده است؛ چنان‌كه فى المثل مدير مدرسه، معلمى را با ظاهرى عتاب آلود مورد خطاب قرار داده، مى گويد: «چرا فلان دانش آموز خاطى را از كلاس اخراج نكردى، تا همه او را بشناسند؟» اين مدحِ عتاب نما، بدان معنا است كه تو (معلم) آن چنان نسبت به دانش آموزانت لطف و مرحمت دارى كه حتى حاضر نمى شوى افراد خطاكار را نيز رسوا كنى.(حسن يوسفيان و احمد حسين شريفى، پژوهشى در عصمت معصومان، صص 222ـ223).

به هر روى، ما معتقديم پيامبر و امامان، معصوم و كامل مطلق اند و شبهاتى هم كه در مورد نقض اين عصمت مطرح شده، همگى بى وجه است و با دقت در رويدادهاى تاريخى، تفاسير، روايات و آيات قرآنى، چنين اشكالاتى برطرف مى شود.

http://kayhan.ir/fa/news/34169

موضوعات: مقالات, کلامی
 [ 09:23:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معنای واژگان حوزه گناه «جناح» در قرآن کریم: (قسمت دوم) ...

پژوهشگر: فاطمه صغري برقرار

از دیگر واژگان حوزه­ ی گناه، کلمه­ ی «جُناح» می­باشد؛ که لغویون آن را مترادف گناه دانسته اند. در قسمت اول بررسی لغوی این واژه نکاتی آشکار گردید که  به وجه تسمیه جناح به گناه اشاره داشت. در این قسمتبه توضیح بیشتر این واژه می­پردازیم:

ابن منظور با شباهت ها و تفاوت هایی نسبت به دیگر لغویون مطالبی در توضیح ریشه « ج- ن- ح » و واژه جناح آورده است؛ « جَنَحَ إِليه ، يَجْنَحُ و يَجْنُحُ جُنُوحاً، و اجْتَنحَ: مالَ »[1]؛ که  واژه جَنَحَ  و مشتقات آن را به معنای  عدول از وسط به یک طرف و گناه و تنگی و مشقّت گرفته است . در این باره به آیه­ای از قرآن کریم اشاره دارد که :«  و قال الله عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها[2]؛ أَي إِن مالوا إِليك  فَمِلْ إِليها»[3] : خداوند می فرماید ( ای پیامبر ) اگر ( مشرکین)  به سوی صلح منحرف ( مایل ) شدند پس تو نیز به آن منحرف ( مایل ) شو . او در ادامه نوشتار اینچنین بیان می نماید « الجُناح، بالضم: الميل إِلى الإِثم، و قيل: هو الإِثم عامّة. و الجُناحُ: ما تُحُمِّلَ من الهَمِّ و الأَذى »[4] که  جُناح را انحراف به سوی گناه می داند و بیان می دارد که آن به گناه به صورت عموم گفته می شود . و« الجُناحُ » آنچه که از غصه و اذیت تحمل شود را گویند . و در ادامه می نویسد : « و أَصل ذلك من الجُناح الذي هو الإِثم. و قال أَبو الهيثم في قوله عز و جل: وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ[5]؛ الجُناح: الجناية و الجُرْمُ»[6] و اصل آن از جُناح که به معنی اثم است گرفته شده و به نقل از ابوالهیثم می گوید : درباره فرموده خداوند (آیه فوق) واژه­ی« الجُناح »به معنی جنایت و جرم است . در روایتی از ابن عباس آورده است :«في حديث ابن عباس في مال اليتيم: إِني لأَجْنَحُ أَن آكُلَ منه  ،أَي أَرى الأَكل منه جُناحاً و هو الإِثم  »[7] در خوردن مال یتیم ، ابن­عباس می گوید که منحرف نمی شوم با خوردن از آن مال ، یعنی ابن­عباس خوردن مال یتیم را جُناح به معنای گناه می دیده است. فیروزآبادی به برخی نکات ذکر شده در کتب لغویون اشاره دارد اما تذکره ای دیگر را یادآور می گردد و بیان می دارد که « وامّا الجُناح بالضم فورد بمعنیین : بمعنی الحَرَج ( ولا جناح علیکم فیما عرّضتم ، بقره /235 ) وبمعنی الاثم فی العقبی ( لا جناح علیهن فی ابائهن ، احزاب/55) ولکل نظائرُ »[8] جُناح در قرآن کریم به دو معنا استفاده شده است اول به معنای سختی و تنگناست مانند آیه 235 سوره بقره و دوم به معنای جزا (ی گناه ) در آخرت مانند آیه 55 سوره احزاب است . از این گفتار برمی آید که فیروزآبادی چندان به معنای گناه در واژه اثم معتقد نیست بلکه در معنای اثم ، تاکید به سختی در دنیا و جزا درآخرت دارد . طریحی دربررسی ریشه به حدیثی ازامام جعفرصادق(ع) استنادمی­نماید؛«عَنِ الصَّادِقِ (ع) خَلَقَ اللَّهِ الْمَلَائِكَةُ مُخْتَلِفَةٍ، وَ قَدْ رَأْيِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) جَبْرَئِيلُ وَ لَهُ سِتُّمِائَةِ جَنَاحٍ … قَدْ مَلَأَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ »[9] که درآن واژه­ی « جَنَاحٍ » به معنای بال آمده ودرادامه­ی بحث اینگونه آورده است که؛« الجناح: الإثم لميله عن طريق الحق، و منه قوله تعالى: فَلا جُناحَ عَلَيْهِ [بقره/ 158] أي لا إثم عليه » [10] : جُناح اشاره دارد به گناه ( اثم ) از باب انحراف از راه حق ، که دربیان قرآن کریم نیز آمده که  گناهی براونیست. علاوه بر مطالب فوق الذکر زبیدی مطالب دیگری نیز نگاشته است . «جَنحَ إِليه يَجْنَحُ، كيَمْنَع، على القياس، لُغَةُ تَميم، و هي الفصيحة و يَجْنُحُ، بالضّمّ لُغة قَيْسٍ، وَ يَجْنِح بالكسر، و قد قُرِئ بهما شاذًّا، كما في المُحْتسب و غيره، نقله شيخُنا جُنوحاً بالضّمّ: مالَ. قال اللّه عز و جل: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها  أَي إِنْ مالُوا إِليك  فمِلْ إِليها، و السَّلْم: المُصَالَحة »[11]  هم­چنان که مشاهده می گردد زبیدی با بیان تفاوت هایی بین لهجه­های قبایل تمیم و قیس در باره­ی واژه­ی« يَجْنَحُ »، آن رابه عدول از وسط به یک طرف می داند و از قرآن کریم یک نمونه بیان می­دارد.در ادامه می نویسد : « يقال: جَنَحَ الرَّجلُ و اجْتَنَحَ: مَالَ على أَحَدِ شِقَّيْهِ و انْحَنَى في قَوْسِه»[12] که وقتی  واژه­ی« جَنَحَ » به مردی نسبت داده شود به معنای انحراف او به یک سمت است . سپس بیان می دارد : «و الجُنَاحُ بالضَّمّ: الميْلُ إِلى الإِثْم. و قيل: هو الإِثم عامّةً و ما تُحُمِّلَ من الهمّ و الأَذَى »[13]  جُناح ، به معنای انحراف به سوی اثم ( گناه ) است و آن گناه به صورت عموم است . زبیدی همانند ابن­منظور درلسان العرب ، روایت از ابن عباس را آورده است که جُناح را به اثم ( گناه ) معنا کرده است.مصطفوی ذیل  جنح  می نویسد :« جنح: أصل واحد يدلّ على الميل و العدوان، و يقال جنح الى كذا: مال إليه»[14] اصل آن را  برعدول از وسط به یک طرف وخروج ازعدالت دلالت دارد . «و الجناح: الإثم، سمّي بذلك لميله عن طريق الحقّ » : جُناح را به اثم ( گناه ) معنا نموده است زیرا گناه ، انحراف انسان از راه حق است. در ادامه می نویسد : « أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الميل و الرغبة الى شي‌ء أو عمل أو جانب، و خصوصيّاته تختلف باختلاف الموارد و الموضوعات، يقال جنح الى الشي‌ء: مال إليه»[15]   اصل ماده این واژگان به انحراف و تمایل به چیزی یا کاری یا طرفی  اطلاق می شود . در ادامه به چند نمونه از آیات قرآن کریم اشاره دارد : . «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما- 2/ 158؛لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ- 2/ 198؛فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما- 4/ 128؛أي ليست هذه الأعمال ميلا عن الحقّ و رغبة عن طريق الدين.  فظهر أنّ تفسير هذه الكلمات بمعاني مختلفة تجاوز و جناح عن الحقّ.  و أمّا الفرق بين الميل و الجنح و الرغبة: أنّ الرغبة عبارة عن الميل مع العلاقة الباطنيّة و المحبّة. و الجنوح هو الميل مع العمل. و الميل مطلق»[16] در این آیات که جُناح را از اعمالی نفی می نماید منظور این است که این اعمال انحراف از حق و روگرداندن از راه دین اسلام نیست و این واژه در آیات مذکور به معنای تجاوز و انحراف از حق است که نفی گردیده ، اما واژه­ی« الرغبة» به معنای انحراف با میل باطنی است و واژه­ی« جُناح »، انحراف به همراه عمل است و واژه المیل  به معنای مطلق انحراف است.همه ی لغویون درمترادف بودن جناح و اثم تاکید داشته ووجه تسمیه ی این ترادف را از معنای ریشه­ی واژه­ی جناح می دانند که در آن ،انحراف ازمیانه نهفته است.در نتیجه  لغویون واژه جناح را به گناهان اطلاق می نمایند چون گناه باعث انحراف و عدول از حق و اسلام می گردد.

 



[1] - ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم. پیشین، ج 2 .بيروت - لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، سوم، 1414 ه‍ ق ،ص 428
[2]- انفال/61
[3]- همان
[4]- پیشین.ص 430                            
[5]- بقره/235
[6]- همو
[7]- همان
[8]- فیروزآبادی، مجد الدين أبو طاهر محمد بن يعقوب . بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز ، جلد2  . قاهره : احیاء التراث الاسلامی ،1416 ه ق ، ص 400
[9]- طريحى، فخر الدين . پیشین. 6 جلد2، تهران : كتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416 ه‍ ق ، ص 346
[10]- همان
[11]- واسطى، زبيدى، حنفى، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى.  پیشین، ج 4 .  بيروت – لبنان: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع ، اول، 1414 ه‍ ق ، ص: 29
[12]- همان
[13]- همان
[14]- مصطفوى، حسن . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، 14 جلد 2. تهران : مركز الكتاب للترجمة و النشر ، اول، 1402 ه‍ ق ، ص 117
[15]- همان
[16]- همان

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
 [ 09:19:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب(4) ...

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه علمیه عالی الزهراء (س) سومین نشست از سلسله نشست های بررسی شاخص های عرفان حقیقی و عرفان های کاذب در تاریخ 97/1/22 در موسسه فرهنگی میرداماد برگزار گردید.
در این نشست دکتر مزرئی گفت:هدف عرفان معرفت است. هرچه معرفت انسان به صفات و اسما الهی بیشتر شود قرب انسان به خدا بیشتر می شود. معرفت واقعی یعنی اینکه انسان باید خودش را هم در عالم انفسی از لایه های جسمانی و مادی جدا کند و به سمت لایه های برزخی و بعد به سمت لایه های تجردی برود.و هم در عالم آفاقی باید از از عالم ماده جدا شود و به سمت عقول و بالاتر از عالم عقول حرکت کند. این حرکت از عالم انفسی و عالم آفاقی نیاز به تطهیر دارد. لذا گفته اند حقیقت قرآن که در ام الکتاب است را جز مطهرون مسش نمی کنند. که برای مس قرآن ظاهری نیاز به وضو و رسیدن به قرآن باطنی نیاز به تطهیر باطنی است.
ایشان در ادامه گفت: حرکت در مقامات و منازل زمانی که برای عارف و سالک رخ می دهد و آن را تجربه می کند علم عرفان عملی حاصل می شود و زمانی این تجربه را عارف گزارش می دهد علم عرفان نظری شکل می گیرد.
عرفان عملی در زمان خواجه عبدالله انصاری در کتاب صد میدان و منازل السائرین نمود پیدا می کند.
در اثر ایجاد تجربه های عارفانه و سالکانه برای انسان تحیر رخ می دهد. تحیر دو نوع است. تحیر مثبت مانند زمانی است که انسان در پی آب است و به بالای قله کوه جهت پیدا کردن آب بالا می رود و در آنجا ده چشمه می بیند. هر یک از چشمه ها خاصیت خاص خود را دارد اما عارف نمی داند از کدام چشمه بنوشد لذت بیشتری دارد؟ این نشان دهنده ی این است که عارف به اسما و صفات الهی رسیده است.
تحیر منفی مانند این سالک جهت رسیدن به آب به قله کوه برود اما در آنجا 10 راه وجود داشته باشد که یکی از راهها سالک را به چشمه برساند و که سالک راه را نمی شناد و اگر راه را اشتباه برود هلاک می شود.
استاد مزرئی در ادامه گفت: محال است در بحث سیرو سلوک انسان بدون استاد طریق به جایی برسد.حتی آنهایی هم استاد نداشتند مسائل سیرو سلوکی را از حضرت اباعبدالله الحسین علیه اسلام می گرفتند. مانند آقای بهاءالدینی که امام حسین علیه السلام در این راه به ایشان کمک می کردند. حضرت خضر نیز در طی طریق عرفان به انسان کمک می کند.
بعد تربیتی از همین قسمت که انسان بدون استاد طریق نمی تواند به جائی برسد درست شده است.
ایشان در ادامه به بعد دیگر عرفان اشاره کرده و گفت: یکی دیگر از بحثهای مهم عرفان بعد ذوقی و احساسی است. مناجات نامه ها مانند مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری یا الهی نامه حسن زاده آملی یا اشعاری که بعضی از عرفا دارند مانند اشعار امام روح احساس و ذوق آنها است. بعد ذوقی و احساسی در اثر رابطه زیاد بین محب و محبوب حاصل می شود که سالک ذوق و احساس خود را در قالب شعر بیان می کند.
ایشان در پایان گفت: بنابراین از بعد معرفتی عرفان نظری، از بعد سلوکی عرفان عملی، از بعد ذوقی و احساسی اشعار و الهی نامه و مناجات نامه های از آن بوجود می آید. بعد پنجم زمانی که مفسران در پی فهم دین رفتند بعد عرفان شریعت بوجود آمد. بعد تربیتی را در آینده به آن می پردازیم.
در جلسات آینده رابطه عرفان واقعی را با عرفان اهل بیت مشخص می کنیم اگر تطابق داشت ما ویژگی ها را از کلام علامه طباطبایی می گیریم. البته با روایات تأییدش می کنیم.

موضوعات: نشست پژوهشي
 [ 09:06:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت