معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزه الزهرا (س) گرگان








اردیبهشت 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo


رابطه انسان کامل با قرآن در کلام امام رضا«علیه السلام»


 
  مبانی هنری قصه های قرآن (بخش دوم) ...

رمزو راز تکرار در قصه های قرآن

تکرار در قصه های قرآن پدیده ای است که بسیاری از بحث ها و گفت و گوها را برانگیخته است. در میان خاور پژوهان و دین کاوان غربی کم نیستند کسانی که همین پدیده را مایه رد اعجاز قرآن شمرده اند. برخی از شرقیان و مسلمانان نیز با این گروه هم داستان شده اند. به اعتقاد اینان، همین تکرارها نشان می دهد که محمد تحت تأثیر حالات نفسانی مختلف خود کلماتی برانگیخته که گاه مکرر و گاه نیز همسان هستند؛ (رضوان، آراء المستشرقین حول القران، ج2: 676). برخی از بزرگان علوم قرآنی، تکرارهای موجود در قرآن را، پرجاذبه، به دور از خستگی و دارای فوائد زیادی دانسته اند حتّی «تکرار» را از نشانه های اعجاز قرآن برشمرده اند (الخطیب، اعجاز القرآن: 395).

جلوه های بلاغی تکرار

تکرار در قرآن به چهره های گوناگون جلوه می کند: تکرار در واژه، تکرار در جمله در ارائه یک تصویر و واقعیت به صورتها و عبارات گوناگون که در این قسمت بیشتر به قسمت سوم می پردازیم.

ابوبکر باقلانی برآن است که آوردن یک قصه با الفاظ گوناگون به گونه ای که معنا و مفهوم دگرگون نشود، خود، کاری است بس دشوار که تجلی گر فصاحت و بلاغت قرآن است و از صورت های تحدی آن به شمار می رود چرا که ناتوانی دیگران را از آوردن چنین تکرارِ اعجازینی بیان می کند(القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه: 232).

زرکشی معتقد است که در این تکرار فایده هایی نهفته است، همچون: افزودن مطلبی به قصه؛ ابراز سخن واحد به گونه های مختلف که نشانگر فصاحت است و تأکید بر ناتوانی دیگران در آفرینش چنین آثاری (زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج4: 37).

برای توضیح بیشتر در این باره به دو مورد دیگر از راز و رمزهای تکرار در قصه های قرآن اشاره می کنیم:

1-    تبیین واقعیت ها و تکمیل تصویرها

یکی از مهمترین رازهای تکرار در قصه های قرآنی، تبیین هرچه بیشتر واقعیت ها و تکمیل هرچه روشنتر تصویرهاست. به گونه ای که با تغییر برخی الفاظ و القای معانی جدید در هنگام تکرار قصه ها، تصویر شفاف تری از شخصیت  و حوادث داستان در ذهن مخاطبان ترسیم می گردد و تجسم وقایع اتفاق افتاده نزد مخاطبان آسان تر می شود. نمونه چنین تکراری درباره ی عصای حضرت موسی آمده است در سوره طه آیه 20 می خوانیم «پس آن را انداخت و ناگاه ماری شد که به سرعت می خزید» ولی در سوره شعراء آیه 32 می خوانیم «پس عصای خود بیفکند و بناگاه آن اژدهایی نمایان شد و در سوره نمل آیه 10 می خوانیم «وعصایت را بیفکن، پس چون آن را همچون ماری دید که می جنبد ، این تعبیر، چه بسا برای تکمیل تصویر و تبیین هرچه بیشتر واقعیت باشد تا برای مخاطبان به خوبی مجسم شود که عصای حضرت موسی به ماری تبدیل شد که از نظر جثه همانند اژدهایی بزرگ بوده و از نظر سرعت و حرکت همانند مارخانگی بوده است.(طباطبایی، المیزان، ج15: 345).

و احتمال دارد اختلاف تعبیر از ما، در آیات به خاطر تفاوت موقعیت باشد که در آغاز بعثت، عصای حضرت موسی به «حیَّه» و مار تبدیل شد(طه/20). ولی در هنگام رویار.ویی با فرعون و نشان دادن قدرت الهی به دشمنان، عصا به «ثُعبان» و اژدهای بزرگ تبدیل شده باشد(شعراء /32).(قرشی، قاموس قرآن، ج2:73).

2-    تناسب تکرار با پیام قصه

در  قرآن مجید قصه برخی از پیامبران و اقوام گذشته، چندین بار تکرار شده است، به ویژه داستان حضرت موسی که در بیش از سی سوره، از آن، یاد شده است. ولی در هر بار، از جهت کوتاهی و یا طولانی بودن باهم فرق دارند چه اینکه از جهت تاکید بر قهرمان داستان و یا تکیه بر حوادث آن نیز با هم منفاوت می باشند؛ و همچنین از جهت به کار گیری ضمایر متکلّم، یا مخاطب و غایب، از همدیگر متمایز هستند.

با نگاهی گذرا به داستان های تکرار شده در قرآن، به خوبی آشکار می شود که چگونگی تکرار قصّه، با پیام و هدف ان سوره تناسب دارد؛ و در هر بار تکرار، موضوعی برجسته شده و بر نکته ای خاص تاکید گردیده است تا فواید عبرت آموزی، تزکیه و تعلیم، برای مخاطبان هرچه بیشتر حاصل شود.

به عنوان نمونه در سوره قصص، سرگذشت حضرت موسی از زمان قبل از تولّد، تا هنگام غرق شدن فرعونیان و پیروزی بنی اسرائیل، مرحله به مرحله بیان شده است. اما در سوره طه، قصه حضرت موسی از زمانی آغاز می شود که در راه بازگشت از مدین به سوی مصر، در دل تاریکی شب، آن حضرت از دور آتشی را دید؛ سپس به مراحل دیگر زندگی حضرت موسی و از آن جمله مسئله شیرخوارگی او اشاره می شود.

از مقایسه نوع خطابات آیات و چگونگی بیان مرحله قصه در این دو سوره، دو نکته به خوبی آشکار می گردد:

1-    هدف اصلی از ارائه قصه حضرت موسی در سوره قصص آن است که پیامبر(ص) و همه مومنان در طول تاریخ عبرت بگیرند و بدانند که در عرصه ی مبارزه حق و باطل، سرانجام پیروزی ازآنّ مومنان است. از این رو، قصه با اشاره به استبداد فرعون آغاز می شود و از وعده حضرت خداوند سخن می گوید.

2-    هدف اصلی از ارائه قصه حضرت موسی در سوره «طه» برجسته نمودن لطف و محبت ویژه خداوند به حضرت موسی است تا پیامبر و مومنان نیز هرچه بیشتر به لطف و عنایت ویژه ی خداوند اطمینان یابند. به همین جهت، سرگذشت را از زمانی شروع می کند، که در وادی مقدس «طوی» با موسی گفت و گو می کند؛ و مهمتر آنکه در آیات این سوره، خداوند خود موسی را بیشتر مخاطب قرار می دهد؛ و لطف و منّت خود را بر او یادآوری می کند. بنابراین از مقایسه این دو سوره به خوبی می توان نتیجه گرفت، که در هنگام تکرار قصه ها، به تناسب «هدف ها» صحنه آرایی های داستان متفاوت می شود و خطاب ها تغییر می یابد و برخی از شخصیت ها و حوادث برجسته می شود تا فایده عبرت آموزی و جذابیت در هنگام تلاوت، کامل گردد.

در فصلنامه بعدی «اهداف و آثار قصه های قرآنی» را بررسی می کنیم.

فصلنامه پويش، شماره11، زمستان 1396، ويژه تفسير و علوم قرآني، معاونت پژوهشي مدرسه علمي عالي الزهرا(س) گرگان

منابع:

1.      الخطیب، اعجاز القرآن: 395

2.      رضوان، آراء المستشرقین حول القران، ج2: 676

3.      زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج4: 37

4.      طباطبایی، المیزان، ج15: 345

5.      قرشی، قاموس قرآن، ج2:73

6.       القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه: 232

موضوعات: تفسیر و علوم قرآنی, مقالات
[چهارشنبه 1397-02-19] [ 10:24:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  امکان وحی ...

 

پژوهشگر:فريده ساوري

پیش تر گفته شد که«وحی نوعی ارتباط خاص بین انسان موجود در عالم طبیعت با ماورای طبیعت است . ارتباطی که از رهگذر آن حقایقی از عالم بان به پیامبر (صلی الله علیه وآله ) منتقل (می شود) و او بر این حقایق آگاهی می یابد. ( اکنون( ممکن است این شبهه نطرح شود که وحی، به معنای یاد شده امری غیر ممکن است . زیرا هر ارتباطی در گرو سنخیت دو طرف آن است در حالیکه بین انسانی که در عالم طبیعت به سر می برد و با ماورای طبیعت شخصیتی وجود ندارد»

باید گفت که انسان یک موجود مادی صرف نیست، بلکه عاوه بر بعد مادی از بعد غیر مادی نیز برخوردار است که «روح» نام نهاده شده است وامری مجرد است. انسان توسط بعد روحانیش امکان ارتباط با ماورای طبیعت وعالم غیر مادی را دارد.

باید توجه داشت که تجرد روح انسان برای ادراک وحی کفایت نمی کند زیرا امری همگانی می گردد، بلکه دریافت آموزه های وحیانی نیاز به طهارت جان وکمال روح داردو روی همین مبنا وحی به برخی انسانها یعنی پیامبران اختصاص می یاند. زیرا بقیه شایستگی روحی لازم برای دریافت ئحی را دار نمی باشند .

 

خطاناپزیر وحی والفاظ قرآن

در ذیل برخی دلایل عقلی ونقلی بر لزوم خطا ناپذیری وحی در مرحله دریافت نگهداری وابلاغ آن به دیگران ذکر می شود.

الف) ادله عقلی

«(یک) پیامبر (صلی الله علیه وآله ) عقلاً باید بر دریافت و حفظ ابلاغ وحی؛ معصوم باشد، چرا که حکمت الهی لقتضای هدایت انسانها بوسیه ارسال رسل وانرال کتب آسمانی از طریق وحی را دارد . لذا خداوند باید مقدماتی فراهم کند تا پیام هدایتش، بدون کوچکترین آسیبی به مردم برسد، و گرنه نقض غرض هدایت خواهد بود.»

«(دو) با توجه به اینکه الفاظ قرآن یعنی همان وحی به نبی از طرف خداوند است وپیامبر (صلی الله علیه وآله ) فقط وظیفه دریافت ونقل آن را دارد شبهه خطا پذیر بودن آن پیش نمی آید زیرا الفاظ از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه وآله ) صادر نمی شود بلکه آنها از سوی خداوند است . قرآن اشاره به این مطلب دارد که الفاظ قرآن توسط فرشته وحی بر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) خوانده شده است :«سنقرئک فلاتنسی»(اعلی/6)(ما این قرآن را بر تو می خوانیم) یا می فرماید:«انا انزلنه قرآناً عدبیاً»(یوسف/2) (قرآن را بصورت عربی بر تو نال کردیم) این ایات نشان می دهد که الفاظ قرآن از طرف خداوند است .

همچنین با توجه به امّی بودن رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) نمی توان پذیرفت که او چنین کتابی را با الفاظ زیبا و نظم بی نظیر آورده است «تو قبلاً نه کتابی خوانده بودی ونه نوشته ای با دستت نوشته بودی»(عنکبوت /4)

 

ب:ادله نقلی

یک،«مصونیت پیامبر (صلی الله علیه وآله ) از خطا در مرحله دریافت کلام خدا:«انک لتلقی القرآن من لدن حلیم علیم»(نمل/6) ( ای پیامبر ! تو قرآن را از تو پروردگار حکم و دانا دریافت می کنی) در این مرحله خطا راه ندارد چرا که موطن «لدن» جای شک  اشتباه نیست، (بلکه در جایی رخ می دهد که باطل بتواند در آن راه یابد، ولی در ساحت لدن، اصلاً باطل راه ندارد، پس شک راه ندارد»(خسرو پناه، همان:214)

دو، عصمت پیامبر (صلی الله علیه وآله ) در مرحله حفظ :«سنقرئک فلا تنسی» (اعلی /6) (ما قرآن را بر تو می خوانیم وتو آن را فراموش نخواهی کرد )

سه، و چار خطا نشدن پیامبر (صلی الله علیه وآله ) در ابلاغ وحی«علم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً* الاّ من إرتضی من رسول فانّه یسئلک من بین و من خلفه ی رصداً*ایعکم أن قد أبلغوا رسلت ربهم وأحاط بما مهم وأحصی کلّ شی ءِ عددا«(جن/28-26)

این آیات دلالت می کنند که خداوند بر رسولانش مراقبتی قرار می دهد تا مبادا در ابلاغ وحی خطایی از آنها صورت بگیرد .

«ما ینطق عن الهوی* إن هو ألا وحی یوحی» (نجم /3و4) یعنی پیامبر از روی هوی وهوس سخن نمی گوید، بلکه آنچه  که می گوید، وحی است که از طرف خداوند بر او نازل می شود

منابع:

*  قرآن

1-خسرپناه، عبدالحسین،مسائل جدید کلامی و فلسفه دین،جلد 1

2-سعید مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، جلد2

 

موضوعات: مقالات, کلامی
 [ 10:15:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت